Search Results
Search Results from راز
غمنومـهی فریدون
یـا: حکایتی از جامی فاضلی نامه مینوشت چرا داستانهای مقاومت درون برابر ظلم و ستم را دوست داریم؟ چرا «غمنومـهی فریدون» را دوست داریم؟ منظورم البته فرای ارزشهای هنری اثر، حکایتی از جامی فاضلی نامه مینوشت مثل شعر و موسیقی و نمایش و صداپیشگیست. حکایتی از جامی فاضلی نامه مینوشت فرای جنبههای زیباییشناختی اثر، محبوبیت «غمنومـهی فریدون» از...
Posted in راز on August 31, 2017 09:16 AM
قهوهی درون آشپزخانـهی راز
«سرگر-دمـی» شاخصیست مندرآوردی امّا بینـهایت مـهم کـه اینگونـه محاسبه مـیشود: مـیزان هیجان دخیل درون دمِ قهوه، بین صفر و صد (از حوصلهسَربرِ مطلق که تا بسیـار هیجانانگیز) را بر قیمتی کـه پای دستگاهِ قهوهساز مـیدهیم (از بسیـار گران، مثل اسپرسوساز...
Posted in راز on September 27, 2015 09:54 PM
شرق بنفشـه: خود و نوشتن
شرق بنفشـه ی مندنی پور را بسیـاری بـه مثابه ی داستان عشقی بدوقت و بیـهنگام مـیخوانند. حکایتی از جامی فاضلی نامه مینوشت عشق ذبیح و ارغوان متعلق بـه صفحات کتابهای ادبیـات قدیم فارسیست؛ ولی درون دوره ای رخ مـی دهد کهی قدر عشق را...
Posted in راز on May 28, 2015 12:02 AM
نوشتن: گذشته، آینده
در یکی از قسمتهای فصل چهارم مجموعۀ «مد من»، دان دریپر کـه شرکت تبلیغاتش را درون آستانۀ ورشکستگی مـیبیند، بی م با دیگر شرکا نامـه ای سرگشاده مـینویسد درون مذمّت تنباکو و آنرا بشکل تبلیغ تمام صفحه درون نیویورک...
Posted in راز on May 9, 2015 03:13 AM
بازگشت
داستانی را تصوّر کنید کـه گذشتهنمایی یـا همان فلشبک درون روایتش نقش پررنگی دارد. درون این داستان، مانندِ روایتهای آشنای دیگر، راوی به منظور اینکه پیشزمـینـهی آنچه را اکنون مـیگذرد تعریف کند بـه حادثهای درون گذشته برمـیگردد—با یک تفاوت مـهم: اینکه...
Posted in راز on January 15, 2015 04:16 AM
«جایگاهی ویژه درون جهنّم: قهوهی کپسولی» درون آشپزخانـهی راز
جیمز فریمن: "همانطور کـه در جای دیگری هم اشاره کردهام، مزّه سلیقهایست. اینکه آدمهای مختلف ترجیحهای مختلفی درون مورد قهوه دارند، نـه تنـها ممکن بلکه محتمل است. آدمـهای منطقی مـیتوانند درون مورد خیلی چیزها – از جمله قهوه – اختلاف...
Posted in راز on August 26, 2014 07:16 PM
انسانشناسی زندگی
در دل نظریـههایی کـه بخشی از بـه اصطلاح چرخش هستیشناختی درون علوم انسانی بـه شمار مـیآیند، این فرض بنیـادی نـهفته کـه هر «چیز»ی درون جهان بـه شکل و در ظرفیت «خود» با دیگر «چیز»ها/«خود»ها درون تعاملند (دقیقتر، بعضی وقتها نظریـهپردازهای...
Posted in راز on August 26, 2014 04:43 AM
کُت مارکس
پیتر ستلیبرس نوشتهی کوتاهی دارد بـه اسمِ «کُتِ مارکس» کـه در آن آنچه را خوانندگان مارعموماً دربارهی فتیش اشتباهی مـیفهمند، تصحیح مـیکند: اینکه مارمشکلی با فتیشیزم نداشته؛ مشکلش فتیش «کالا» بوده – فتیش آنچه کـه اتّفاقاً دیده نمـیشود...
Posted in راز on February 14, 2014 05:12 AM
مترجم «قلّابی» مراسم یـادبود ماندلا همـه چیز را گفت
اسلاوی ژیژک گاردین ۱۶ دسامبر ۲۰۱۳ تاماسانکا جانتجی مردی کـه به استفاده از زبان اشارهی قلّابی درون مراسم یـادبود نلسون ماندلا متهم است. زندگی روزمرّهی ما بیشتر وقتها ترکیبیست از روالهای روزانـهی یکنواخت و غافلگیریهای ناخوشایند. با اینحال، گاهی، حادثهای...
Posted in راز on December 17, 2013 02:31 AM
خود دیگر من
«وبلاگم، شبیـه یک طلسم، لنگر زندگی من بود. همچنین، وبلاگم چاه بیانتهایی بود کـه افکار اتّفاقی و ترسهای پنـهانیام را درون آن مـیریختم؛ نـه کـه بتوانم نگهشان دارم، بلکه آنها را درون چاه وبلاگ مـیانداختم که تا جایی درون تاریکیش گُم...
Posted in راز on December 16, 2013 09:40 PM
«کاپوچینو: خُشک یـا تَر؟» درون آشپزخانـهی راز
«اگر مـیخواهید وانمود کنید کـه در امرِ قهوه صاحبِ ذائقه و سلیقهاید، حتما در سطحی فراتر از نوشیدنیهای ابتدایی بر پایـهی اسپرسو قادر بـه تفکیک باشید. یکی از نخستین قدمها درون این راه، تفکیک بین کاپوچینوی خُشک و تَر است....
Posted in راز on November 14, 2013 01:40 AM
انسانشناسی پوزشخواه
این نیمسال درس مقدّماتی انسانشناسی به منظور دانشجویـان کارشناسی مـیدهم. درون مقدّمات انسانشناسی سنّتاً دانشجوها بعد از اینکه با مفهموم فرهنگ و تاریخچهی رشته و روش پژوهش و اخلاق پژوهش آشنا مـیشوند، یـاد مـیگیرند انسانشناسها چطور درونمایـههایی مثل ّت، زبان، خانواده،...
Posted in راز on October 31, 2013 03:36 AM
باایی/نمایندگی
ابهام باایی/نمایندگی (representation) ذاتی خود واژه است: آیـا باایی نمایش دوباره (باز-نمایی) چیزی هست یـا نمایندگی (و درون نتیجه جایگزینی با) آن؟ باایی مبتنی بر همانندی (باز-نمایی) هست یـا تفاوت (نمایندگی)؟ اینکه تأکید بر کدام یک از این دو فهم...
Posted in راز on June 5, 2013 10:50 PM
فرهنگ و قدرت
پرسش ساده هست و از تجربهها و مشاهدههایی مـیآید کـه شما – اگر خودتان هم زندگیشان نکرده باشید – حتماً دیده یـا شنیدهاید: آشنایتان کـه در خانوادهی تُرکزبان ساکن تهران بزرگ شده، زبانِ مادریش را نمـیداند؛ چون پدر و مادرش...
Posted in راز on May 5, 2013 09:06 AM
فوت و فن نگارش علمـی!
بگذارید واقعیتی را برایتان بازگو کنم. مطمئنم کـه در طول تحصیلتان آموزگارانتان درون اینباره برایتان بسیـار گفتهاند کـه نگارش علمـی چیست و چطور حتما متن علمـی نوشت. امّا هیچکدامشان بهتان فوت و فن اصلی و نـهایی را نگفتهاند. نـه اینکه...
Posted in راز on April 24, 2013 08:58 PM
زبان یک، زبان دو
نگاه کنید عزیزان من، زبان یک جور نیست تو را بـه جدّتان قسم. من عامـی درون این سی و چند سالی کـه از خدا عمر گرفتهام، دست پایین دو زبان شناختهام: یکی زبانیست کـه ما برش فرمانروایی مـیکنیم؛ زبانی که...
Posted in راز on April 21, 2013 08:31 AM
جادو
در بازی بیلیـارد مجموعهای از ضربههای پیشرفته هستند کـه رویهمرفته بهشان مـیگویند «انگلیسی»: انگلیسی راست، انگلیسی چپ، انگلیسی پایین و انگلیسی بالا و از ایندست. عموماً بـه بازیکنهای غیرحرفهای سفارش مـیکنند کـه ضربههای انگلیسی را پیش از اینکه درک کاملی...
Posted in راز on April 15, 2013 09:09 AM
وضعیّت دائماً موقّتی
به نظر مـیآید مـهمترین اتّفاق اجتماعی-اقتصادی درون دنیـایب و کار تغییریست کـه در مفهوم «شرکت» ایجاد شده. روشنتر اینکه «شرکت» به منظور آمریکاییها – و احتمالا خیلی جاهای دیگر دنیـا – خیلی وقت هست دیگر آن نـهاد ماندگاری کـه ریشـه...
Posted in راز on April 13, 2013 01:15 AM
استلارک و پساانسانی
استلارک، هنرمند مشـهور قبرسی-استرالیـایی اجراهای مختلفی بویژه درون تعلیق خودش مـیان زمـین و آسمان با بستهایی کـه بیواسطه از پوست عبور مـیکنند دارد. امّا غریبترین «اجرا»یش کـه برای آن بیش از همـه شناخته است، با عملِ جرّاحیای شروع شد که...
Posted in راز on March 29, 2013 08:11 PM
ما وامدار احمقهاییم
خیلی وقتها هنگامـیکه بای بحث مـیکنی و فرضهایش را یک بـه یک بـه چالش مـیکشی بـه جایی مـیرسی کـه طرف روبرویت پایـهی بحثش را فرضی مـیگذارد کـه «دیگر اینرا هر احمقی مـیداند» و بنابراین نتیجه مـیگیرد کـه پس همـه...
Posted in راز on March 3, 2013 07:50 AM
نگرانم کن؛ بگو کـه اوضاع و احوالت خوب نیست
سوزان شپیرو، نویسندهی نُه کتابِ اول-شخص، درون شمارهی دیروز نیویورک تایمز درسی به منظور نویسندههای جوانی دارد کـه دوست دارند خوانده شوند و بفروشند. عنوان نوشته هست «نگرانم کن؛ بگو کـه اوضاع و احوالت خوب نیست». یکی دو بندش را این...
Posted in راز on January 2, 2013 03:49 AM
واقعه - نوشتن - آفرینش
چند روزیست کـه «راز» یـازده سالش تمام و وارد دوازدهسالگی شده. چند وقتیست بـه این مـیاندیشم کـه «راز» چطور و چرا بوجود آمد. بخشی از مسأله را بیشک واقعهی تغییر رشتهام توضیح مـیدهد. همزمانی شروع وبلاگنویسی با این واقعهی بزرگ...
Posted in راز on December 29, 2012 06:04 AM
استعداد چیزها
۱- از من مـیپرسید «این فیلم نیست» پناهی، یک صحنـهی درخشان دارد: آنجا کـه کارگردان-پیش-از-این داستان، بـه فیلمبردار-کارگردانِ حالای داستان مـیخواهد نشان بدهد کـه چرا چهار که تا خط روی زمـین کشیدن و فیلم را از رو خواندن، فیلم نمـیشود؛ چرا...
Posted in راز on December 1, 2012 10:31 PM
لازم نیست پَست و فرومایـه باشی
به نظرم آمد حرفی کـه ژیژک درون این نوشته مـیزند، هنوز معتبر است. هر بار از خواندنش لذتام. اینبار بـه فارسی برش گرداندم. آنچه ژیژک از آن سخن مـیگوید، نسخهی بروزشده و بسیـار پیچیدهتر پدیدهایست کـه چندان به منظور ما...
Posted in راز on November 28, 2012 07:39 PM
قهوهی موج سوّم درون آشپزخانـهی راز
" تفاوت، خیلی ساده بین قهوههای تولید انبوه هست که همـهجا از جایگاه سوخت که تا کتابفروشی درون دسترسند و قهوههایی کـه با ظرافت و دقّت و هنرمندانـه درون اندازههای کوچک بـه عمل مـیآیند و دم مـیکشند. اندیشـهی پشت قضیـه هم...
Posted in راز on October 11, 2012 10:04 PM
در باب نایـابی عاشق «اصیل»
هفتهی پیش، شبی، وقت خوردن شام، من و سیما و دو دوست عزیز دربارهی عشق بحث مـیکردیم. درون این بحث، پرسشی کـه برای من اهمـیت داشت این بود کـه بدانم کدام اوّل مـیآید: گفتمان عشق یـا عاشق: آدمـیزاده اول عاشق...
Posted in راز on September 15, 2012 06:48 AM
در باب خودبسندگی چیزها
چیزها بـه خودی خودشان؟ آنـها خوبند؛ سپاس فراوان! شما خودت چطوری؟ مـینالی چیزهایی هستند کـه افتخار این را نیـافتهاند کـه شما نگاهی بهشان بیندازی؟ احساس مـیکنی ایندست چیزها کـه منوّر بـه نورِ آگاهی شما نشدهاند، کم وریای دارند؟ خیر،...
Posted in راز on August 20, 2012 12:53 AM
مارک تواین دربارهی خشونت
بعد از نوشتهی دیروز دربارهی دیدگاه ژیژک درباب خشونت، یـاد بندی افتادم کـه ژیژک درون آغاز «زیستن درون عصر پایـان» از مارک تواین دربارهی انقلاب فرانسه و دوران بدنامِ وحشت نقل مـیکند. چون کتاب ژیژک را ندارم، درون اینترنت دنبال...
Posted in راز on August 16, 2012 07:26 AM
ژیژک و خشونت
نقدی کـه معماریـان و جلالی بر کلیّت اندیشـه و نظر ژیژک نوشتهاند و در بیبیسی فارسی منتشر شده، بیرودربایستی بیمایـه هست و خوشبینانـه، دستاوردِ زیـانبارترین گونـهی بدفهمـی. علاوه بر خوانندههای جدّی، ژیژک - همانطور کـه نویسندگان متن گفتهاند - هواداران...
Posted in راز on August 15, 2012 06:31 AM
درباب اولویت وجود زلزله بر شناخت آن
نوشتههای بعد از زلزلهی اخیر شمالغرب کشور، بیـانگر واقعیّتی دربارهی کارویژه یـا پروژهی روشنفکران ماست. درون اینجا، روشنفکر را درون معنایی عمومـی و بیهیچ قصد کنایـه بـه کار مـیبرم. خلاصهوار اگر بخواهم بگویم، کارویژهی روشنفکران ما دچار تأخیر درون تشخیص...
Posted in راز on August 14, 2012 12:57 AM
نویسندگی و موقعیت بینابینی
نوشتهای کـه در ادامـه مـیآید، درون شمارهی مردادماه مجلهی همشـهری داستان چاپ شده. درون واقع، قصه از این قرار هست که درون گفتگوهایم با امـیرحسین عزیز، بـه مقالهای از برجر اشاره کردم و اینکه چقدر نوشته را دوست داشتم. مقاله...
Posted in راز on July 27, 2012 05:40 AM
نداستن، نـه دانستن
از شیر یـا خط که تا فال و باقی آزمونـهای من-در-آوردی دیگر؛ عجیب و جالب نیست کـه خیلی وقتها تنـها و تنـها پیشبینیناپذیر و پس نامعلوم بودنِ نتیجهی آزمونی خودساخته، تضمـینکنندهی درستی تصمـیم یـا کاریست کـه انجام یـا عدم انجامش را...
Posted in راز on July 21, 2012 01:19 AM
کیتلر و وارونـهسازی هگل
معروف هست که مارهگل را - کـه بنا بـه درک مارروی سرش ایستاده بود - سر و ته کرده و روی پاهایش بازگردانده. از قرار، عملیّات وارونـهسازی مارکس، موفقیّتآمـیز بوده و دیگران را هم خوش آمده و در...
Posted in راز on July 18, 2012 05:41 AM
زندگی رؤیـایی مجازی
فروید توی کتاب تفسیر رؤیـا، یک مثال مشـهوری داره کـه ژیژک بهش توی مقالهی معروفش دربارهی روانکاوی (فروید زنده هست یـا همچین چیزی درون بررسی کتاب لندن)، اشاره کرده. ژیژک مـیگه کـه بنظر فروید ما رؤیـا مـیبینیم که تا بتونیم بیشتر...
Posted in راز on January 13, 2012 05:06 AM
تقدیم بـه ...
امروز کـه صندوق نامـههام رو توی دانشکده نگاه کردم دیدم بستهای دارم از ایران حاوی یک کتاب و دو مجله. بینـهایت خوشحال شدم از دریـافت بسته. نـه کـه فکر کنید خوشحالیای کـه هرکسی کـه بستهای مـیگیره، ابراز مـیکنـه. نـه؛ خوشحالیم...
Posted in راز on January 9, 2012 08:17 AM
دهسالگی راز
چند وقت پیش جایی درون همـین وبلاگستان خودمان چند جملهای مـیخواندم منسوب بـه دکتر ناتل خانلری (ظاهرا از کتاب زبانشناسی و زبان فارسی) کـه مـیگفت لفظ وسیلهی بیـان معنیست و به خودی خودش اصالتی ندارد وی کـه معنایی در...
Posted in راز on December 16, 2011 08:15 AM
خاکسپاری درون تبس
نمـیدانم چرا اواخر اینجا فقط دربارهی نمایشهایی کـه دیدهایم، مـینویسم.ی نداند، گُمان مـیکند «راز» وبلاگ نقد نمایش است. بههرشکل، پریروز نمایش «خاکسپاری درون تبس» را دیدیم. نمایشنامـه را شِیماس هینی – شاعر ایرلندی برندهی نوبل ادبی 1995 – بر...
Posted in راز on November 4, 2011 08:01 AM
لبهی بدنهایمان
-- دوستی نداشتم. امّا با خودم فکر کردم «اگر نمایشنامـه بنویسم،ی ممکن هست نمایشنامـهی من را اجرا کند. آنوقتانی هستند کـه باهاشان بروم بیرون.» -- به منظور مردم خیلی حیـاتیست کـه تلهویزیونهایشان را خاموش کنند و به دیدن نمایش...
Posted in راز on October 24, 2011 01:43 AM
مـیاسو و ضرورت احتمال
کوئنتین مـیاسو از بهترین شاگردانِ آلن بت. بااینکه چندین سال از «ظهور» فلسفی مـیاسوی چهل و چند ساله کـه اکنون درون اکول نورمال درس مـیگوید مـیگذرد، درون واقع حتما بگوییم کـه هنوز درون آغاز کارش است. چند وقتی بیشتر نیست...
Posted in راز on October 22, 2011 11:59 AM
خداوندگار کُشتار
امشب درون نمایشخانـهی گاتری «خداوندگار کُشتار» یـاسمـینا رضا را دیدیم. داستان نمایش درون یک پرده و در اتاق نشیمن خانـهی ورونیکا و مایکل نواک – آراسته بـه تابلوی نقّاشی و گلدانـهای لالهای کـه هر روز صبح مستقیم از هلند...
Posted in راز on August 4, 2011 10:02 AM
شربت سکنجبین درون آشپزخانـهی راز
چند روز پیش شربت سکنجبین درست کردیم. جای شما خالی خیلی خوشمزه شده. اگر دوست دارید روش تهیّهاش را درون آشپزخانـهی راز مـیتوانید ببینید....
Posted in راز on July 18, 2011 07:28 AM
سگهای انباری
چند سال دیگه حتما منتظر بشیم که تا یکی پیدا بشـه و باز گفتگوی افتتاحیـهای مثل گفتگوی اوّل «سگهای انباری» تارانتینو بنویسه و بسازه؟ وقتی فیلمـی افتتاحیـهاش - قبل از اینکه اصلاً عنوان بندی فیلم شروع بشـه - اینقدر خوبه، دیگه...
Posted in راز on July 15, 2011 12:05 AM
نشانـه
یکی از لحظههایی کـه مـیفهمـی سن و سالی ازت گذشته، وقتیـه کـه مـهمون داری و همـه دارن مـیگن و مـیخورن و مـیخندن و تو چند قدمـی اونطرفتر تکیـه دادی بـه دیوار و با فاصله نگاهشون مـیکنی و خوشحالی کـه بهشون...
Posted in راز on July 8, 2011 01:52 AM
«همسایـه» - و کتابهایی کـه در سال رو بـه اتمام خواندهایم
بتازگی خواندنِ کتابِ «همسایـه:سه جُستار درون الاهیّاتِ سیـاسی» (اینجا) را تمام کردم. نویسندگان کتاب – راینـهارد، سنتنر و ژیژک –فرمانِ یـهود-مسیحیـایی «همسایـهات را دوست بدار!» را تفسیر مـیکنند. راینـهارد فرمان را درون بستر الاهیـات سیـاسی اشمـیت و روانکاوی لاکانی بحث...
Posted in راز on March 14, 2011 11:28 PM
کنترل اجتماعی درون دو پرده
اینبار همـینطوری هوس کردم کـه پی دی اف منتشر کنم :) نوشتهی تفننی من دربارهی کنترل اجتماعی را از اینجا بگیرید....
Posted in راز on January 1, 2011 08:56 PM
راز
اینطوری بود کـه راز نُه سالش تمام شد. مقاله نوشتنها اگر امان بدهند، بزودی درون اینجا چیزکی مـینویسم. ----- افزونـه - آنچه را وعده کرده بودم بنویسم درون بارت یـافتم. او درون سطرهای پایـانی آخرین مقالهی کتاب درخشانش «دربارهی راسین»...
Posted in راز on December 18, 2010 09:06 AM
باکلاسهای بیپول
پدیدهای کـه در ایران، پیشتر هم البتّه بوده و این سالها بفزونی مـیبینیم، گونـهای تلاش به منظور فرار از بازتولید طبقه و رهایی از مقدورات سرمایـهی پایین اقتصادی بـه مددِ افزایش گونـههای دیگر سرمایـه است. هرچند سرمایـهی فرهنگی و اقتصادی آنطور...
Posted in راز on November 22, 2010 11:36 PM
چه مـیتوان کرد؟
افزوده 2 - اینجا گفته کهی کـه کارش ساخت تلهکابین است، وسیلهی ایمنتری به منظور روستا طراحی کرده و قرار هست به زودی پل عابری هم روی رودخانـه بسازند. افزوده: پدرم درون بخش نظرات این موضوع را طرح کرده که...
Posted in راز on November 12, 2010 06:46 AM
من بـه پرباری ابرم بـه سبکباری باد
قاعدتاً همـه چیز حتما از وقتی شروع شده باشد کـه باران بارید و باد شدید وزید. دیدیم دیگر زمستان پشتِ درون منتظر ایستاده و باید فکری کرد بـه حالِ لنتِ ترمُزهای سائیدهی خودرومان. چند وقتی فکر اینکه دیر یـا زود...
Posted in راز on October 27, 2010 05:17 AM
قهوه روی گاز آشپزخانـهی راز
بعد مدّتها آشپزخانـهی راز بـه روز شد. اینبار مـیتوانید دربارهی قهوهساز معروف بیـالتّی و چگونگی درست قهوه با قوری روی گاز بخوانید. البتّه اگر هم تجربهای درون کار با قوری بیـالتّی دارید، مـیتوانید همانجا نظرتان را بگویید؛ به...
Posted in راز on October 10, 2010 11:53 PM
خستگی نظری!
بگذارید بـه حساب خستگی. امّا شما قضاوت کنید و ببینید واکنش شما چه خواهد بود بـه خواندنِ جدلهایی کـه یکی ادّعا مـیکند راه حل نـهایی نگاه بـه مسایل اجتماعی را یـافته و دیگران را مسلسلوار یک بـه یک بـه بادِ...
Posted in راز on September 28, 2010 11:28 PM
اتوبوسی بـه نام هوس
مـینئاپولیس از نظر علاقهی مردمانش بـه نمایش، شـهر عجیبیست. نصابِ بیشترین سرانـهی صندلی تئاتر بعد از نیویورک – درون واقع برادوی – متعلّق بـه مـینئاپولیس است. بـه فراوانی پیش مـیآید کـه بیشتر صندلیهای همـهی نمایشهای شـهر درون شبی معمولی در...
Posted in راز on August 20, 2010 08:01 AM
رُسوایی
کوتزی نویسندهای کـه احتمالاً مـیشود گفت اهل آفریقای جنوبیست، هرچند حالا شـهروند استرالیـا شده، شـهرتِ جهانی دارد. از قرار معلوم، بسیـاری از کارهایش را هم بـه فارسی برگرداندهاند. امّا که تا جاییکه من سراغ گرفتهام و جستجو کردهام، «رسوایی» بـه فارسی...
Posted in راز on July 27, 2010 08:35 AM
حجاب درون اروپا: سیـاست تفاوت
برای مدّتی طولانی، بویژه درون سالهای آغازینِ دههی رو بـه پایـان، مسألهی حجاب زنانِ مسلمان درون اروپا، موضوعی داغ درون عرصهی عمومـی بود. درون فرانسه، جَدَلها سرانجام درون سال 2004 بـه قانونی انجامـید کـه استفاده از نشانـههای مذهبی انگشتنما را...
Posted in راز on July 15, 2010 03:34 AM
طلال اسد
طلال اسد، استاد برجستهی انسانشناسی مرکز تحصیلات تکمـیلی دانشگاه شـهر نیویورک، درون سال 1932 درون عربستان سعودی بـه دنیـا آمد و در هندوستان و پاکستان بزرگ شد. پدرش – کـه در چند نشریـهی آلمانی مـینوشت – اطریشی یـهودیتباری بود...
Posted in راز on June 19, 2010 12:31 AM
گوشا و الکساندرا
الکساندرا: بـه مـیگیم؟ گوشا: لازم نیست بگیم. ا: چرا نـه؟ مـیخوام بدونـه کـه چی کار کردی.... رفتارت مث یـه مرد واقعی بود. گ: هر مردی بود همـین کار رو مـیکرد... تصمـیم گرفتن و جنگیدن به منظور اون تصمـیم وظیفهی...
Posted in راز on June 4, 2010 09:30 AM
غول
امروز استاد درس «نظریـهها و رویّههای معاصر درون مردمنگاری»مان مـیگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمـیشود کـه از آن بالا روی سرشان ب!» پ.ن. لابُد نیـازی بـه توضیح نیست کـه گمانم نیوتون هست که مـیگوید اگر بهتر مـیبینم...
Posted in راز on May 4, 2010 06:10 AM
ایدئولوژی، زبان، قصد و مسؤولیّت
شاید درون ادامـهی یـادداشت قبلی این تجربه هم جالب باشد: کلاسی کـه این نیمسال دستیـار آموزشش بودهام، کلاس پرجمعیتی هست که عصرها برگزار مـیشود و تقریباً نُه و نیم شب تمام خلاص مـیشویم. کلاس، جلسههای بحث جداگانـه – کـه معمولاً...
Posted in راز on April 24, 2010 10:08 PM
زبان: ابزار یـا ایدئولوژی
همـهی ما دربارهی زبان صحبت مـیکنیم و نظر مـیدهیم. بـه عبارتِ دیگر، صحبت از زبان، بخشی از کارِ هرروزهی خیلیهامان است؛ بیآنکه الزاماً متخصّص زبان باشیم. درون واقع ما زبانی داریم دربارهی زبان – کـه عُلما بـه آن فرا-زبان مـیگویند...
Posted in راز on April 18, 2010 12:06 AM
فهرستِ کتابهای دوستداشتنی سال هشتاد و هشت
سال نوتان فرخنده باد! سپاسگزاریم از شرکت درون نظرخواهی کتابهای دوستداشتنی سالِ رفته. مثل همـیشـه، «برگزیده» بیمعناست؛ تکتکِ نظرها پای نوشتهی قبلی و کتابهایی کـه معرّفی شدهاند، مـهم و سودمند و باارزشند و مـیتوانند راهگشای کتابخوانها باشند. با اینحال، این...
Posted in راز on March 21, 2010 03:20 AM
معرفی کتابهای دوستداشتنی: سال هفتم
به مانندِ شش سال گذشته، درون روزهای پایـانی سال، دعوتتان مـیکنیم نام کتابهایی را بنویسید کـه در سال رفته خواندهاید و لذّتاید. کتاب و کتابخواندن موضوع فردی نیست؛ اجتماعیست. نویسنده، ممکن هست کتاب را درون خلوت بنویسد، امّا در...
Posted in راز on March 10, 2010 08:19 PM
دربارهی بمبگذاری انتحاری - گزارش کتاب 6
طلال اسد درون انسانشناسی - و در بقیـهی رشتههای نزدیک - اینروزها اسم بزرگیست. خیلی وقتها هم نوشتههای تأثیرگذاری درون انسانشناسی داشته و تئوری را درون اندازههای خودش تکانهایی داده. گزارشم دربارهی «دربارهی بمبگذاری انتحاری» کمتر از شش دقیقهست و...
Posted in راز on February 24, 2010 09:48 AM
من لم یشکر المخلوق...
با تلاش صبورانـه و دقت دانشمندانـه ی سولوژن بزرگوار، راز بـه مـیزبان دیگری منتقل شد و حالا دیگر مشکلی درباره ی پهنای باند وجود ندارد. هدف تشکر از امـیرمسعود عزیز است. سپاسگزاریم :) پ.ن. درون ضمن از پرشین تولز هم...
Posted in راز on February 11, 2010 03:05 AM
فاشیستهای زبان
نقاشی سرآغاز این نوشته، «آزمایش روی پرنده درون تلمبهی هوا» است. نگاهش کنید. (برای جزئیـات بیشتر اینجا را ببینید و بکاوید.) اثر را جوزف رایت درون 1768 کشیده و اکنون درون نگارخانـهی ملّی لندن نگهداری مـیشود. درون تصویر، پرنده...
Posted in راز on February 8, 2010 12:27 AM
سی سالگی
امروز سی ساله شدم. پریشب هم شاید به منظور اوّلینبار بـه معنی واقعی کلمـه از جشنِ تولّدی کـه اصلاً منتظرش نبودم، شگفتزده شدم. جشنی کـه مغز متفکّرِ سیما پُشتش بود! من و سیما هر دو رفته بودیم بیرون. رفته بودیم کافه...
Posted in راز on February 6, 2010 10:07 PM
تأملاتی دربارهی کار مـیدانی درون مراکش - گزارش کتاب 5
کتاب بعدی کـه در تعطیلات زمستانی گزارش کردم و حالا روی «راز» مـیگذارم، کتاب مشـهور ربینوست. این کتاب را درون کلاسهای انسانشناسی فرهنگی از همان آغاز و در درسهای کارشناسی و بعدتر بارها مـیخوانند یـا بهش رجوع مـیکنند. بـه هر...
Posted in راز on February 1, 2010 09:01 AM
شکر
یک پیـام صبحگاهی درون زمستان مـینئاپولیس: دمای هوا منـهای هفت درجهی فارنـهایت (منـهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر مـیکنی کـه طرف یـا نمـیداند سرد یعنی چه یـا نمـیفهمد...
Posted in راز on January 29, 2010 05:08 AM
مـیرزاقاسمـی درون آشپزخانـه
آشپزخانـه ی راز بـه روز شد....
Posted in راز on January 24, 2010 02:34 AM
مـیهمانان شیخ - گزارش کتاب 4
دربارهی «مـیهمانان شیخ» نوشتهی الیزابت فرنیـا. از اینجا گوش کنید. شش دقیقه و بیست ثانیـه، بیش از پنج و نیم مگابایت....
Posted in راز on January 13, 2010 08:57 PM
آشپزخانـهی راز گشایش یـافت
دورهای کـه نوشتنِ کتابهای آشپزی منحصر بود بـه سرآشپزهای باتجربهی شاید تحصیلکرده درون فلان انستیتوی طبّاخی درون پاریس، سرآمده. دورهای کـه کتابهای «نکاتِ خانـهداری» را، خانمهای کدبانوی مـیانسال عیـالوار مـینوشتند، بـه پایـان رسیده. حالا نوبتِ ما تازهکارهاست کـه دستورهای...
Posted in راز on January 10, 2010 08:21 AM
جادوی دولت - گزارش کتاب 3
سوّمـین گزارش کتاب راز دربارهی «جادوی دولت» نوشتهی مایکل تاوسیگ. امـیدوارم کـه مفید باشد. پروندهی صوتی گزارش را از اینجا بگیرید (پنج دقیقه - چهار و نیم مگابایت)....
Posted in راز on January 8, 2010 08:58 AM
ربتیکو
بیـا بـه کافهی توماس پیشِمان و به نوای باقلاماهامان گوش کن شاید فرشتهها هم بیـایند و به ما ملحق شوند و دوشادوشمان پایکوبی کنند حالا کـه بازار موسیقی زیرزمـینی با فیلم گربههای ایرانی – کـه به صراحت دوستش نداشتم و...
Posted in راز on January 6, 2010 10:54 AM
بدن و روح - گزارش کتاب 2
دوباره سپاسگزارم یبانیـها و تشویقهای همگی: چه اینجا، چه درون گودرها و چه درون وبلاگها، و البته درون خانـه! کتاب دوّم، عنوانش هست «بدن و روح» نوشتهی لویی واکوان. معرفی من را از اینجا بگیرید. چهار دقیقه و بیست...
Posted in راز on January 3, 2010 10:56 PM
بوطیقای اشغال نظامـی - گزارش کتاب 1
تصمـیم گرفته بودم بعضی از کتابهایی را کـه اینجا درون دانشگاه خواندهام، گاهی معرفی کنم. چون حرفزدن کمتر از نوشتن زمان مـیبَرَد، گفتم بد نیست بـه جای نوشتن، صدایم را ضبط کنم. فایدهی معرّفی کتابها این هست که اوّل از...
Posted in راز on January 2, 2010 01:15 AM
بین - 3
ششم دیماه سالروز ازدواج ماست. حالا دیگر بیشترِ زمانی را کـه هر روز و شبش را با هم بودهایم، درون جایی گذراندهایم کـه کشورمان نیست. پایگاهی را کـه پیشتر درون ایران داشتیم و شبکهی اجتماعیای را کـه هروقت نیـازمندش بودیم،...
Posted in راز on December 27, 2009 09:31 AM
بین - 2
نـه تنـها عشق درون "بین" است؛ کـه حرف را هم درون "مـیان" مـیگذاریم. "راز" یکی از جاهایی بود کـه حرفم را و حرفمان را درون مـیان گذاشته ایم. حالا هشتمـین زادروز راز است. همانطور کـه ما نـه فقط عشق را...
Posted in راز on December 17, 2009 03:04 AM
بین - 1
عشق درون من، درون تو نیست. عشق بین ماست. از ظرافت زبانی غافل نمانیم کـه عشق، «بین» دو نفر اتفاق مـیافتد . من و تو نیستیم کـه تنـها عشق را مـیسازیم؛ عشق هم ما را مـیسازد؛ چه بسا بیش از...
Posted in راز on December 9, 2009 04:18 AM
پرواز
یکی جایی روی یکی از دیوارهای دانشگاه نوشته بود: چرا [الکل] بنوشی و رانندگی کنی وقتی مـیتونی ماریجوآنا بزنی و پرواز کنی؟ یک چیزی درون مایـههای ذم شبیـه بـه مدح!...
Posted in راز on November 28, 2009 10:09 PM
کامنتدانی
ظاهرا بخش دریـافت کامنت درون راز چند روزیست کـه کار نمـیکند و متاسفانـه ما پیـامهای شما را دریـافت نمـیکنیم. بنابراین فریب پیغامـی را کـه مـیگوید نظر شما را دریـافت کردیم نخورید. درون اولین فرصت تلاش مـیکنیم راز را بـه حالت...
Posted in راز on November 16, 2009 03:55 AM
سهم بزرگ آدمـهای کمـیاب
آن سالهایی کـه مدرسهی راهنمایی درس مـیدادم، وقتی روزهای آخر سال، بچّههای سوّم راهنمایی – کـه سه سال بـه محیط مدرسه عادت کرده بودند و دوستش داشتند و حالا نگران و همزمان کُنجکاو بودند بدانند درون دبیرستان چه در...
Posted in راز on November 13, 2009 04:27 AM
ماشین انسانشناختی آگامبن
کانت مـیگوید ما به منظور اینکه بفهمـیم، حتما جهش کنیم. حتما یک چیزهایی را از قبل فرض کنیم. ما خود-محدودگر هستیم. آگامبن درون همـین سمت و سو، با کنکاش درون نوشتههای آنـها کـه به طور علمـی بـه ردهبندی مشغول بودند، مـیگوید...
Posted in راز on November 2, 2009 08:15 AM
کانت کاراتانی
این نیمسال، درسی دارم بـه اسم «اتنوگرافی، نظریـه، تاریخ». بـه دلیل ذائقهی فلسفی استادِ درسْ بیشتر، سرچشمـههای فلسفی فکر انسانشناختی را جستجو مـیکنیم. کلاس با کانت شروع شد و با رقیبِ همعصرش درون آلمان هِردِر ادامـه پیدا کرد که تا جلسهی...
Posted in راز on October 3, 2009 06:22 AM
توضیح شاید غیرضرور بـه بهانـهی یکسالگی اقامتمان درون ولایت مـینئاپولیس
اگر اخبار ایران را دنبال مـیکنید، لابد این گزارش چند روز پیش را دربارهی پشتِ صحنـهی دیدار احمدینژاد با دانشجویـان آمریکایی درون نیویورک دیدهاید. درون گزارش آمده کـه دانشجوها از ایـالتهای دورافتادهی مـینـهسوتا و یوتا بـه نیویورک آمده بودند و...
Posted in راز on September 28, 2009 06:07 AM
مسألهی واگن و موقعیّت زمان
آنـهایی کـه «بادبادکباز» خالد حسینی را خوانده یـا دیدهاند، بیش از همـه بـه دهشتِ صحنـهی تجاوز بـه حسن خُردسال اشاره مـیکنند. امّا بـه نظرم آنچه کـه در یتیمخانـهای مـیگذرد کـه امـیر درون دورهی استیلای طالبان درون آن سهراب را جستجو...
Posted in راز on September 6, 2009 10:03 AM
کار«آموزی»
برای دانشجوهای اینجا – خصوصاً آنـها کـه تحصیلاتشان را بـه قصد کار آغاز کردهاند – مـهم هست که درون سیـاههی تجربههاشان آمده باشد کـه قبل از دانشآموختگی چندجا بـه عنوان کارآموز کار کردهاند و تجربه اندوختهاند. خصوصاً درون شرایط بازار...
Posted in راز on August 20, 2009 10:00 AM
رسانـهی ملّی و واقعیّت
با اینکه شدهام خوانندهی محض و – بـه قول عزیزی – بَهبَهگوی نوشتههای دیگران و از مشارکت درون بیشترِ فعّالیّتهای وبلاگی دورهی اخیر دور افتادهام – و این موجب شرمندگیست – دوست دارم یکی دو نکته را دربارهی بازی/بحث «انتظارات...
Posted in راز on August 8, 2009 10:10 AM
ناکارآمدی
بنا بـه آنچه دیدهام، تأثیر خبر شکست درون انتخابات بر مخاطبانِ معترض، با تأثیرِ خبر اعترافهای اصلاحطلبان درون دادگاه دیروز بر همان افراد، تفاوتی مشـهود داشت. درون اوّلی درون بینِ معترضها بودندانی کـه دستِ کم درون روزهای نخستِ...
Posted in راز on August 2, 2009 09:02 PM
شگفت
متناقض و شگفتآور اینکه درون سالروزهای تولّد سیما، منم – و نـه او – کـه بهترینِ همـهی هدیـههای دنیـا را انگار از نو و هر سال بـه تکرار دریـافت مـیکنم. امروز، زادروزِ بهترین هدیـهی همـهی روزگار است. سیما به منظور من...
Posted in راز on July 30, 2009 07:51 PM
پس از وقفه...
مدتی را بـه دلیل سرشلوغیهای شخصی و سفر پدر و مادرم بـه اینجا فرصت کافی نداشتم و ننوشتم و اصولاً سرزدنـهایم بـه اینترنت - و حتا ایمـیلم - حداقلی بود و مـیشد چند روزی ایمـیلم را حتا نگاه نکنم. هرچند...
Posted in راز on July 27, 2009 07:41 PM
انتخابات (8)
سیـاستِ چیزهای کوچک – برداشتِ آزاد سیـاستِ آزاد، نمـیتواند بر تفسیری تحمـیلی از واقعیّت بنیـان داشته باشد. به منظور چنین سیـاستی حتما دیدگاههای متضاد، مجال ظهور بیـابند. با اینحال، همانطور کـه آرنت مـیگوید سیـاستِ آزاد، همچنین نمـیتواند بر واقعیّتی دروغین پایـهگذاری...
Posted in راز on June 8, 2009 05:06 AM
انتخابات (7)
مناظرهی احمدینژاد – اتّفاق تازهایست کـه تحلیلش نیـازمندِ دانش رسانـه هست و البتّه از عهدهی من خارج. با اینحال، نکاتی را کـه به ذهنم مـیرسد، پارهپاره مـینویسم و قضاوت را برعهدهی خواننده مـیگذارم. پیش از آغاز، داوری دربابِ اینکه...
Posted in راز on June 4, 2009 03:26 AM
انتخابات (6)
(1) انتخابات خوب است. نـه بـه این خاطر کـه به خودی خود بـه دموکراسی مـیانجامد. درون واقع، برعگمان مـیکنم کـه دموکراسی لزوماً از صندوقِ رأی بیرون نمـیآید. تضمـینی نیست کـه دموکراسی از اتّفاقات بزرگ و حماسهها نتیجه شود. برعکس،...
Posted in راز on June 2, 2009 10:48 AM
انتخابات (5)
ابوالفضل عزیز، چون درون پایـانِ نظری کـه برای مطلبِ انتخابات (2) سیما گذاشته بودی، دیدگاهِ مرا هم جویـا شدی، از سیما اجازه گرفتم پاسخ پرسشهایت را من بدهم که تا هم سیما استراحت کند و هم کمتر حرص بخورد و هم...
Posted in راز on May 28, 2009 07:26 AM
انتخابات (۴)
آقای دکتر صدری عزیز لطف د و یکی از نوشتههایشان را کـه در اعتماد ملی چاپ شده برایم فرستادند. چون بایگانی اعتماد ملی اینروزها کار نمـیکند، اجازه گرفتم که تا مقاله را کـه معتقدم بـه مسالهی مـهمـی توجه کرده، اینجا بیـاورم....
Posted in راز on May 27, 2009 08:32 PM
انتخابات (3)
در ادامـهی پست قبلی حمـید بـه مطالب من پاسخ هایی داده کـه من هم دوباره بـه آن ها جواب دادهام. از آنجا کـه امکان جدا این نوشتهها با رنگ اینجا وجود نداشت فایل ورد و پی دی اف گفتگو...
Posted in راز on May 26, 2009 03:14 AM
انتخابات (۲)
این نوشته که تا حد زیـادی شخصیـه و برمـیگرده بـه گفتگوی من و دوستم حمـید عزیز درون فیس بوک. ازم خواسته بود کـه بعضی از دلایلم به منظور حمایت از رو روشن تر کنم. این متن طولانی از این جهت شخصیـه...
Posted in راز on May 24, 2009 04:24 AM
انتخابات (۱)
به مطالعاتِ زندگی روزمرّه علاقمندم. چون گمان مـیکنم کـه هدفِ اوّلیِ مطالعهی زندگی روزمرّه، تلاش به منظور شکستنِ دو-قطبیهاست؛ اینکه نشان دهد مردم با کنشهای ساده و از جمله متناقضِ روزمرّهشان، بیرون از محاسباتِ هژمونی قرار مـیگیرند. مثلاً درون موردِ جوانان،...
Posted in راز on May 22, 2009 10:57 PM
به مناسبتِ هفدهِ مـی
حدودِ یک ماهِ پیش، بـه فاصلهی ده روز، دو پسربچّهی یـازده ساله، یکی درون ایـالتِ ماساچوستس و دیگری درون جورجیـا بعدِ اینکه از مدرسه بـه خانـه برمـیگردند و با خانوادههاشان خوشوبش مـیکنند، بـه اتاقهای خودشان مـیروند؛ هنگامـیکه مادرهاشان به منظور شام...
Posted in راز on May 19, 2009 01:38 AM
دربارهی اهمـیّت حروف الفبا
یـا: چطور سرِ عینِ نجاست کلاهِ مکزیکی بگذاریم؟ پریروزها یکی وصفِ سربازِ از جنگبرگشتهای را مـیکرد و مـیگفت کـه طرف پیتیاسدی را تجربه کرده. من مانده بودم درون جواب چه حتما بگویم. بگویم بَهبَه چه جالب؟ یـا متأسّفم؛ خیلی بد...
Posted in راز on May 7, 2009 08:29 AM
استاد
چند روز پیش دیدم کـه مـهدی احمدی -استاد شبهای روشن- درون صفحهی دوستان پیشنـهادی فیس بوکم هست. اول وسوسه شدم بـه فهرست دوستانم اضافهش کنم! آخه استاد شبهای روشن رو بی نـهایت زیـاد دوست دارم. بعد با خودم گفتم این...
Posted in راز on May 2, 2009 07:39 AM
دانشگاه و سیـاست
اینجا، دانشگاهیها که تا جاییکه من دیده و شناختهام – و البتّه همانطور کـه کموبیش مـیتوان انتظار داشت – بیشتر طرفدارانِ حزبِ دموکراتند و مخالفِ جمـهوریخواهها. طرفداری سیـاسی، دستِ کم درون موردِ آدمهایی کـه من باهاشان سر و کار دارم، بخشِ...
Posted in راز on April 26, 2009 09:16 AM
زدم که تا بدونی
«سر و تهِ یک کرباس» را اگر خواندهاید، شاید برایتان این ترانـه (که از طریقِ معصومـه ناصری متوجّهش شدم) جالب باشد. عنوانش هست «اینو زدم که تا بدونی». متنِ ترانـه را همـین پایین مـیگذارم که تا دوست داشتید، داستانش را دنبال کنید....
Posted in راز on April 19, 2009 07:16 AM
سر خطّ خبرها
سعی مـیکنم غیبتِ طولانیمان را درون اینجا با خبررسانی دربارهی اهمّ اتّفاقاتِ این دهروز جبران کنم. یک اینکه اوّلین شبِ فیلمِ ایرانی را درون خانـهمان برگزار کردیم. دوستانمان آمدند و با هم شام خوردیم و «چهارشنبهسوری» را با زیرنویس انگلیسی...
Posted in راز on April 12, 2009 08:52 PM
سر و تهِ یک کرباس
پریروزها با سیما صحبت مـیکردیم دربارهی کارهایی کـه با اینکه ظاهراً درون دو سویـهی کاملاً مخالف قرار دارند، نـهایتاً درون یک جهت عمل مـیکنند. فرضاً اینکه چطور بـه سُخرهگرفتنِ سر و شکلِی یـا طرزِ حرفزدنِ دیگری، درواقع معنایش نپرداختن...
Posted in راز on March 31, 2009 07:02 AM
سه نمایشگاه
نقّاشی: علی روستائیـان قابلِ توجّه دوستانِ باشنده درون تهران: آثار نقّاشی دوست خوب و نازنینمان علی روستائیـان، از پانزده فروردین هشتاد و هشت که تا بیستم همان ماه، درون نگارخانـهی مـیرمـیرانِ خانـهی هنرمندان ایران بـه نمایش درون مـی آید. آیین...
Posted in راز on March 23, 2009 01:23 AM
دو روایت از سالِ خوبِ رفته - هشتاد و هفت
سفرهی هفتسین امسالمان با امکاناتِ اینجایی سیما: سال گذشته به منظور من سال فوقالعادهای بود؛ بیشتر از هرسال دیگری یـاد گرفتم. سالِ رفته به منظور من دو بخش کاملاً مجزّا داشت و یک مرز آزاردهنده مـیان این دو بخش. شش ماه...
Posted in راز on March 21, 2009 01:40 AM
فهرستِ کتابهای دوستداشتنی سال هشتاد و هفت
در روزهای پایـانی سال، نگاهی انداختیم بـه انتخابِ دوستان از دوستداشتنیترین کتابهایشان درون سالِ هشتاد و هفت. هرچند درون این مـیان، «برگزیده» معنای خاصّی ندارد؛ بااینحال، این کتابها با بسامدِ بیشتری درون مـیانِ انتخابهای دوستان دیده مـیشدند: داستانی فارسی: رازی...
Posted in راز on March 19, 2009 07:18 PM
نشان
حالا دیگر دو هفتهای مـیشود کـه هیچاز ده-دوازده نفر جوان سومالیـایی ساکن شـهر، خبری ندارد. آنطور کـه گفتهاند، این دوازده نفر تحتِ تعالیمـی بودهاند کـه در «حملههای تروریستی» دست داشته؛ با او مراودههای نزدیکی داشتهاند گویـا. باز آنطور...
Posted in راز on March 14, 2009 06:33 PM
معرفی کتابهای دوستداشتنی: سال ششم
هر آیینی، بیـانیّهای لازم دارد. امسال امّا، درون ششمـین دورهی آیینِ معرّفی دوستداشتنیترین کتابهای سالِ رفته، چیزی بیشتر از آنچه پارسال و سال قبلتر دربارهی اهمـیّت کتاب – بـه مثابهی مکانی به منظور ملاقات – گفته بودیم، نداریم. هنوز هم برای...
Posted in راز on March 12, 2009 07:18 AM
باسیلیکای مریم مقدّس
امروز – بـه وقتِ اینجا – با فؤاد و ملیسای عزیز رفتیم بـه باسیلیکای مریم مقدّس. من، بارِ دوّمم بود. بار اوّل، وقتی رفتم کـه سیما هنوز نرسیده بود اینجا. ملیسا همـهش نگران بودکه نکند حوصلهمان سر برود. امّا برعکس،...
Posted in راز on March 2, 2009 07:58 AM
نجابت
این نیمسال، بـه همراهِ دانشجوی دکتری دیگری – کـه آمریکاییست – دستیـارِ تدریس یک کلاس صد و چند نفره هستم. هر چند جلسه یکبار، بچّهها حتما در گروههای عمدتاً سهنفره دربارهی پرسشی کـه استادِ اصالتاً کُرهای کلاس پرسیده، بحث کنند...
Posted in راز on February 26, 2009 08:33 AM
شرمندگی
اینجا کمتری «شرمنده»ست. گاهی فکر مـیکنم درون تهرانِ پُرجمعیّت، درون یک روزْ ایناندازه آدم با انواع معلولیّتها و ناتواناییهای جسمـی نمـیدیدم کـه در این شـهر – بهنسبتِ تهران کمجمعیّت – مـیبینم. دلیلش بیشک اشکالاتِ ژنتیکی یـا حوادثِ طبیعی و...
Posted in راز on February 22, 2009 11:12 AM
برادر
گمان مـیکنم «رفاقت» درون تهران سادهتر از اینجاست و البتّه احتمالاً جاهایی هم هست کـه ساختنِ رفاقتها از تهران هم آسانترست. رفاقتی از آندست، کـه حتّا به منظور غریبهها هم با کمـی تلاش مـیتوانی خودت را «بگشایی»: درونت را بیرون بریزی....
Posted in راز on February 16, 2009 01:44 AM
جمعهی سیزدهم
حدود نیم ساعت پیش بـه وقت مرکزی آمریکا، اوّلین جمعهی سیزدهم سال 2009 شروع شد. اینها جمعهی سیزدهم را (یعنی جمعهای کـه از بدِ حادثه باشد روز سیزدهم ماه) خیلی شوم مـیدانند. درون واقع که تا آنجا کـه فهمـیدهام، برایشان جمعه...
Posted in راز on February 13, 2009 10:06 AM
تازه بـه دوران رسیدگی زبانی، انجمن فارسی سره و شاملو
1- علی - برادر عزیزم - با کمک بعضی دوستان همراه و بیشتر به منظور مخاطبِ نوجوان، چند سالی هست کـه انجمنی راه انداخته بـه اسم « انجمن فارسی سَرِه» (یـا کوتاهتر: افسر). انجمن، کمتر از یکسالی هست کـه وبگاهی دارد....
Posted in راز on February 11, 2009 06:29 AM
دربارهی ویروس پیشرفت
یکی از مضامـین مـهم «علم بـه مثابهی حرفه [یـا درستتر: رسالت]» اثرِ وبر، مفهوم «پیشرفت»ست. چند وقت پیشها بـه سیما مـیگفتم کـه دور و برمان را نگاه کنیم، مـیبینیم انگار مـیل و ایمان بـه پیشرفت، همـهگیر شده و همـه مـیخواهند...
Posted in راز on February 9, 2009 03:21 AM
خوش آمدی :)
همـین الان بـه وقت تهران وارد قشنگترین روز سال شدیم. بیست و نـه سال پیش یـه همچین روزی بهترین و پاکترین و مـهربونترین و معصومترین و عزیزترین موجود این دنیـا متولد شد. موجود عزیز و نازنینی کـه حالا افتخار دارم...
Posted in راز on February 4, 2009 11:48 PM
حکایتِ طرف و دوستهایش
هون، استادم مـیگفت حکایتِ ما و خیلی چیزهای دور و بَرِمان، حکایتِ یـارو و دوستهایشست. مـیگفت اینها – آمریکاییها – لطیفهای دارند کـه مـیگوید طرف فخر مـیفروخته کـه هیچیک از دوستهایش که تا حالا نشده حتّا به منظور یک دقیقه هم سرِ...
Posted in راز on February 4, 2009 09:16 AM
برنامـهی مستند آمریکایی دربارهی ایران
دو سه روز پیش، یکی از استادهای پویـان با ذوق و شوق بهمون خبر داد کـه برنامـهی مستندی دیده دربارهی ایران و براش خیلی جالب بوده و دوست داره ما هم تکرارش رو ببینیم و نظرمون رو درون موردش بهش...
Posted in راز on January 31, 2009 10:39 AM
نظام
1- بـه نظر، دموکراسی همانقدر کـه به فردیت آدمـها احترام مـیگذارد؛ همزمان نادیدهاش مـیگیرد. هفتهی پیش سرِ یکی از کلاسهای پرجمعیّت دورهی کارشناسی، با خودم فکر مـیکردم کـه چه چیز این صد و پنجاه نفر دانشجو را درون یک روز...
Posted in راز on January 24, 2009 11:41 PM
لاست
بیست و یکم ژانویـه، ادامـهی زنجیرهی تلهویزیونی لاست پخش مـیشود. چهار فصلِ قبلی را اینمدّتی کـه اینجا آمدهام، دیدیم و دوست داشتم. این هفته هم اِیبیسی، سهچهار ساعتی پشتِ هم لاست نشان داد و به هر شخصیّت یـا ماجرایی که...
Posted in راز on January 18, 2009 10:47 AM
مثل یـه فرشته...
مـهربون. دوست. صمـیمـی. دوستداشتنی. یـه فرشتهی واقعی... همـهی اینایی کـه گفتم خیلی خیلی کمـه به منظور توصیف مـهربونترین ی دنیـا. اوایل کـه از پویـان مـیشنیدم اگه هرهفته نره خونـهی فرشته، هفتهش هفته نمـیشـه؛ تعجب مـیکردم. اما بعدها خودم اگه...
Posted in راز on January 13, 2009 08:30 AM
دهشتِ امرِ مذهبی
کم یـا زیـاد، هر تجربهی مذهبی – بـه نظرم – دهشتناک است؛ چراکه شخصی و فردیست. درون هر تجربهی مذهبی، شخصیسازی، مادّیسازی و خاصگرایی وجود دارد. بازگشتِ بـه مثالِ آشنای کیرکگارد، مـیتوانیم بگوییم کـه خدای ابراهیم خدایی فردیست کـه مـیتواند...
Posted in راز on January 7, 2009 10:11 AM
ششم
عشق هم مثل هر مذهبِ موجودِ دیگری نیـازمندِ واسطههاست. همانگونـه کـه مجسّمـهای از بودا یـا تصویری از کعبه، حسّی مذهبی را درون دلِ دیندارانِ معتقد زنده مـیکند، واسطههایی هم احساس عاشقانـه را دلِ آدمها بیدار مـیکنند. هدیـههای عاشقانـه، نامـهها و...
Posted in راز on December 26, 2008 10:06 AM
ترانـه آی ترانـه...
همـه چیز شوخیشوخی شروع شد. چند روز پیش یکیمان همـینطوری مصرع اوّل ترانـهای را کـه احتمالاً قبلاً شنیده بود، بـه زمزمـه، غلط و اشتباه خواند و آندیگری مصرعی باز بـه غلط و تنـها با همان قافیـه بـه آن افزود و...
Posted in راز on December 22, 2008 09:24 AM
بغلدستی
چندین سالِ پیش، یکیدو سال بعد از سالهای دبیرستان، وقتی به منظور بارِ اوّل فهمـیدیم کـه حالِ ایمان بد هست ومـیخواستیم برویم عیـادتش، معلّم فیزیکِ آن سالها مرا دید و بیهیچ مقدّمـهای گفت «ایمان بغلدستی تو بود.» به منظور من کـه آن...
Posted in راز on December 20, 2008 11:37 PM
احتیـاط کن؛ التماس نکن - 2
پیشتر از دردِ سرهای آیآربیها درون دانشگاهها و مؤسسههای پژوهشی اینجا نوشته بودم. نکتهی بامزّهای کـه دو-سه هفتهی پیش دربارهی سختگیری آنـها دریـافتم اینکه آیآربیها معمولاً نمونـهگیری گلولهبرفی را درون پیشنـهادهی کار رد مـیکنند. نمونـهگیری گلولهبرفی به منظور آنها کـه علوم...
Posted in راز on December 20, 2008 02:01 AM
زادراز - هفت
نوشتن دوطرفهست. نمـیتوانی بنویسی بیآنکه نوشته شوی. اینرا گمانم آنـها کـه شده کوتاه، نوشتهاند، بـه تجربه تأیید مـیکنند. دلباختهی تجربههای از این دستم. اسمش را بگذاریم تجربهی تماس؛ پیشتر نوشته بودم کـه نمـیتوانی لمس کنی بیآنکه لمس شوی. نوشتن هم...
Posted in راز on December 16, 2008 07:55 AM
شرمـیلا
هشدار: صحنـههای ویدئوی پایین ممکن هست آزردهتان سازد. این نیمسالِ رو بـه پایـان، درسی داشتم و دارم با استادِ جوانِ بسیـار خلّاقی بـه نام هون سونگ کـه دانشآموختهی دانشگاه شیکاگوست و بسیـار دوستداشتنی و گویـا خیلی وقت نیست کـه در...
Posted in راز on December 6, 2008 12:56 AM
هدیـه
1- هنوز هم درون هدیـههای تجاری امروزی، ردّ پایی از عناصرِ مغفولِ مفهومِ مطلق «هدیـه» بـه جا مانده. هرچند حالا مثلاً موقعِ خریدِ هدیـه، چُرتکه مـیاندازیم و حسابگری مـیکنیم، ولی هنوز هیچ بـه خودمان اجازه نمـیدهیم بـه هدیـهگیرنده بگوییم که...
Posted in راز on December 4, 2008 04:24 AM
خاکسپاری
امشب کنجکاو شدم و گفتم از اهل علم بپرسم کـه آیـا درون مراسم خاکسپاری مسیحیها - آنچه درون غرب معمول هست - همـیشـه وقتی دربارهی متوفّا صحبت مـیکنند، درون معرفیش از شغلش مـیگویند؟ مثلاً چیزی درون این مایـهها کـه فلانی...
Posted in راز on December 1, 2008 09:46 AM
جمعهی سیـاه
گویـا اینجاییها فردای بعد از روزِ شکرگزاری را – همـین امروزی کـه دارد کمکم این طرفها بـه آخر مـیرسد– «جمعهی سیـاه» مـیخوانند. درون واقع از فردای شکرگزاری که تا سالِ نو، دورهی خرید و تخفیفهاست و جمعهی سیـاه اوّلین روزش. اینطور...
Posted in راز on November 29, 2008 03:59 AM
دکتر
اسمِ روزنامـهی دانشگاه، مـینـهسوتا دیلیست. مـینـهسوتادیلی هر روز منتشر مـیشود و رایگان درون اختیـار دانشجوها قرار مـیگیرد. عنوانهای روی صفحهی اوّل اینطور مـیرسانند کـه قصدِ روزنامـه بیشتر پوششِ اخبارِ داخلی دانشگاهست؛ امّا فراتر از آن، دربارهی سیـاست و اقتصاد و...
Posted in راز on November 28, 2008 06:24 AM
هزارتوی هزارتو
هزارتوی هزارتو – هزارتوی پایـانی – منتشر شد. هنوز نوشتهای از ما – سیما و من – درون این هزارتو نیست. هرچند، گویـا مـیرزای عزیز، امکانش را باز گذاشته کـه حالاها هر کدام از نویسندهها خواستند، درش بنویسند. امروز با...
Posted in راز on November 24, 2008 04:09 AM
زمانـه
دربارهی مسألهی زمانـه، که تا حالا چیزی نگفته بودم. نزدِ من مـهدی جامـی، اهل رسانـهی خلّاقیست کـه با ایدهی نابش زمانـه را راه انداخت. گمانم، کم و بیش شکلی از وفاقِ جمعی وجود دارد کـه ایدهی زمانـه – اصلاً فارغ از...
Posted in راز on November 19, 2008 09:32 AM
فردی
مُراد – دوستِ ترکیـهایم – تعریف مـیکرد کـه یکبار، ده دقیقه زودتر از موعد بـه کلاسی رسیده کـه باید بـه دانشجوهایش درس مـیداده؛ دیده کـه همـه همـینطور زمـین یـا سقف را نگاه مـیکنند و از آن جمعِ بیست و سی...
Posted in راز on November 15, 2008 09:14 AM
جغرافیـا
سهشنبهی دو هفتهی پیش با سیما رفتیم و سهمِ واکسنِ سرماخوردگیمان را گرفتیم. البتّه، مثل خیلی چیزهای دیگر، واکسنزدن هم اینجا یکجور «مراسم» هست با همـهی تبلیغاتش: اینبار قرار بود کـه دانشگاهِ مـینـهسوتا حدّ نصابِ دریـافتِ واکسنِ سرماخوردگی را در...
Posted in راز on November 8, 2008 10:00 PM
نود و چهار
پُلِ عابر، از فرازِ بزرگراهِ نود و چهارِ بینِ ایـالتی، خیـابانمان را بـه خیـابانِ منتهی بـه دانشگاه مـیرسانَد. پهلوها و سقفِ پُل را – نمـیدانم چرا – سرتاسر با توری سیمـی پوشاندهاند. پیش از آمدنِ سیما، شبها وقتی از دانشگاه...
Posted in راز on November 3, 2008 06:06 AM
من رسیدم!
من حالا سه شبه کـه در مـینیـاپولیسم. از وقتی از آنکارا راه افتادم که تا زمانیکه درون مقصد بـه زمـین نشستیم، سی ساعت درون راه بودم. بالطبع مسافرت خستهکننده و طولانیای بود؛ اما شکر خدا، هرقدر مراحل مقدماتی برام بـه درازا...
Posted in راز on October 26, 2008 04:38 AM
راست
امروز بعد از کلاس سمـینار روش و تئوری انسانشناسی فرهنگی، با دوستانِ همگروهیم آمدیم نشستیم درون «لمکده»ی گروه و دوساعتی دربارهی کارهایمان حرف زدیم. درون واقع هر بار خیلی مختصر این گروه کوچک را درون سمـینار تشکیل مـیدهیم و دربارهی...
Posted in راز on October 22, 2008 07:55 AM
آزمایشگاه
داشتم کمکم اعتمادم را بـه نظام آموزش عالی آمریکا از دست مـیدادم. شبها هروقت از دمِ مرکزِ باربارا بارکر به منظور (متعلق بـه دانشکدهی هنرهای نمایشی و ) رد مـیشدم، مـیدیدم کـه دانشجوها درون فضای عمومـی ساختمانشان – کـه اتّفاقاً...
Posted in راز on October 21, 2008 06:25 AM
چیز
باز هم مـیبخشید البتّه کـه از نقشی کـه برای تحصیلکردهی علوم اجتماعی درون نظر گرفتهاند، تخطّی مـیکنم و حُکمِ کلّی مـیدهم. پیشاپیش عذر مـیخواهم از تخلّفم از آنچه برایم – برایمان – درون نظر گرفتهاند. شرمنده؛ امّا بـه نظرم ذهن...
Posted in راز on October 16, 2008 03:42 AM
شیوه
هرچند همـیشـه رأیدهندهی خوبی بودهام، امّا گمان مـیکردم دستِ کم به منظور مدّتی از دعوتِ بیست و چهار ساعتهی سازماندهیشده به منظور شرکت درون انتخابات آسوده شدهام و از درون و دیوار، قَسَم و خواهش و التماس و نفرین و دستور نمـیرسد...
Posted in راز on October 13, 2008 05:32 AM
فال حافظ
امروز علی عزیز و مـهربونم برام یـه فال حافظ گرفت. من عاشقِ شعر خوندن علیام. هیچوقت هیچکسی رو ندیدم کـه اینقدر قشنگ و درست شعر بخونـه؛ واقعاً آدم لذت مـیبره. همـیشـه مـیگم خوش بـه حالِ شاگردهاش کـه هر دفعه مـیتونن...
Posted in راز on October 10, 2008 02:28 AM
اسکورت
جمعه شب، دیروقت – حالا نـه خیلی دیروقت البته، خیلی زودتر از «سرِ شبِ لاتا» – از دانشگاه بیرون مـیآمدم. یکی از نیروهای امنیّت دانشگاه – همانْ صورتِ تغییریـافته و مـهربانترِ پلیس – نزدیکم شد و سلام کرد و گفت...
Posted in راز on October 9, 2008 06:59 AM
مرام کُش
وقتی مـیخواستم به منظور بچّهها توضیح بدهم کـه دوستم بیش از هشت ساعت راه را رانندگی کرده که تا شده یکروز بیـاید شـهرمان و کمکحال باشد، هرچه کردم نتوانستم مفهومِ «معرفت» و «مرام» را منتقل کنم و بگویم بـه این کار در...
Posted in راز on October 8, 2008 08:31 AM
بازاریـابی
یکی از دوستانِ تازه، تعریف مـیکرد کـه مسیحی معتقدی کم و بیش منظّم، هر غروب درون مراسم افطارِ اینجا شرکت مـیکرده. که تا اینکه بعدِ مدّتی گویـا با بعضی مسلمانها سرِ صحبت را باز مـیکند و بعضاً دعوتشان مـیکند بـه شامـی،...
Posted in راز on October 4, 2008 04:31 AM
احتیـاط کن، التماس نکن
اینجا، درون دانشگاههایی کـه رشتههای پزشکی و علوم انسانی دارند – کـه طبعاً موضوع تحقیقشان آدمـیزادهست – و نیز درون مؤسّسههایی کـه پژوهشـهایی از ایندست را تأمـینِ مالی مـیکنند، بخشی وجود دارد بـه نام آیآربی (Institutional Research Board). این آیآربیها...
Posted in راز on October 3, 2008 07:49 AM
کشور مـهم من
امروز، بـه همراه سه که تا از همبخشیها – دو که تا سال دوّمـی و یکی سال چهارمـی – دعوت شده بودم بـه مـیهمانی شام و گفتگو با نخست وزیر سابق نروژ ( دو دور بین سالهای 1997 که تا 2005). نخستوزیر بندویک...
Posted in راز on September 30, 2008 08:02 AM
مـینیـاپولیس
اینجا کـه خانـهی موقّتی ماست، اسمش هست مـینیـاپولیس؛ بزرگترین شـهر ایـالت مـینـهسوتا، کـه به همراه مرکز این ایـالت یعنی سینت پاول، رویهمرفته بـه تویینسیتیز مشـهورند. این دو با هم درست وسطِ مرزِ شمالی ایـالات متّحد، شانزدهمـین متروپولیتن بزرگ و پرجمعیت...
Posted in راز on September 28, 2008 08:29 PM
خود-کار
وقتی حتّا توی رستوران هم قرار بر این هست که خودت همـهی توضیحات را بخوانی و غذات را انتخاب کنی و برداری ببری پای صندوق که تا حساب کنند؛ وقتی قرار هست خودت دستمال و سُس و کارد و چنگال و...
Posted in راز on September 27, 2008 04:12 AM
طلوع خدایـان
دروغ هست که مـیگویند خدا درون غرب غروب کرده. دروغ هست که مـیگویند دین و ایمان اینجا مُرده. بحثم اصلاً جامعهشناختی نیست. خودم بـه چشم خودم دارم مـیبینم؛ همشـهریهای تازهی من، مذهبشان گوفری است. اینجا ایدهی گوفر – خدا/حیوانی که...
Posted in راز on September 25, 2008 05:04 AM
ری چارلز
رانندهی سیـاهپوست اتوبوس خط دو، خیلی شبیـه ری چارلز است. لباسش را مرتّب مـیپوشد و از همان عینک آفتابیها مـیزند کـه چارلز درون جوانیش مـیزد. گمانم دوست داشت خواننده مـیبود که تا راننده. چراکه پیش از رسیدن، مـیکروفن را پیش مـیکشد...
Posted in راز on September 24, 2008 04:33 AM
لمس
اگر فروکاهشگر بودم مـیگفتم فرق ما و غرب درون این هست که فرهنگِ آنـها دیدار-مرکز هست و فرهنگ ما تماس-محور. تفاوت، یکدنیـاست. مـیتوانی ببینی، بدونِ آنکه دیده شوی؛ امّا نمـیتوانی لمس کنی بیآنکه لمس شوی. وقتیی را نگاه مـیکنی،...
Posted in راز on September 23, 2008 04:58 AM
من اگر بخواهم
من اگر بخواهم، بـه جوانِ فلوتزنی کـه از روی نُت، خیلی ابتدایی – انگار تازه همـین امروز درس جدیدش را گرفته – مـینوازد، کمک مـیکنم؛ نـه بـه آن مـیانسالِ شِرتیپِرتی با آن قیـافهی عجیب کـه گیتار را خیلی قشنگ و...
Posted in راز on September 21, 2008 03:42 AM
محسن
خبر رفتن محسن عزیز را همـین امروز و در سفر شنیدم. واقعاً متاسفم. هنوز موفق نشده ام با احسان صحبت کنم. آنچه از محسن همـیشـه درون خاطرم مـی ماند، ادب و احترام بسیـاریست کـه ویژگی شخصیتی اوست. هیچ یـادم نمـی...
Posted in راز on August 26, 2008 05:27 PM
اخلاق سایبر
در ادامـهی نوشتهی سیما مـیگویند درون روزگارانِ نـهچندان دور – مثلاً فرض بگیرید همـین یکصد و اندی سالِ قبل و در زمانِ حکمفرمایی سلسلهی قاجار – سفیرِ ایران درون مملکتی غربی بـه همراهِ همسرش مـیهمانِ دربارِ آن کشور بوده. سرِ...
Posted in راز on August 12, 2008 10:38 AM
نقاب
چند شب هست تحت تأثیر امکانبخشیهای دنیـای مجازیام کـه چقدر بـه آدمـها کمک مـیکند که تا خود را زیرِ نقابی دروغی و هویتی ساختگی مخفی کنند. نمونـهی کاملش به منظور من، آدمـی هست که بدیها و دشمنیهایش را نسبت بـه دیگران دیده...
Posted in راز on August 9, 2008 02:08 AM
کافهها – 1
محلهای خاطره، جاشان را بـه نا-محلها (اوگه، 1995) دادهاند. نا-محل، مکانیست کـه بر خلافِ محلهای خاطره/هویّت، با امر تاریخی تعریف نمـیشود. نا-محلها، بـه بیـانِ اوگه هیچ اجتماعِ اندامواری تولید نمـیکنند: مردم بـه جای خانـه، درون بیمارستانها بـه دنیـا مـیآیند؛ همانجا...
Posted in راز on August 4, 2008 12:47 AM
تولّدت مبارک :)
نـه من بودم نـه تو امّا دلم چشم انتظارت بود هزاران سال پیش از تو دل من بیقرارت بود [بشنوید - 4 مگابایت] :)...
Posted in راز on July 29, 2008 09:55 AM
کلبهی مَش صَفَر
احمد زیدآبادی، شـهروندِ امروز، 30 تیر 1387، صفحهی 47 به منظور سفر بـه دشتِ جهاننمای گرگان اگر از گرمای نمناکِ جنگلِ شصتکلا گذر کنی و به «تخته مـیرزا» برسی و بعد، از سراشیبی بـه نسبت تند و تیز «ریز» نَفَسزنان بالا...
Posted in راز on July 23, 2008 08:10 PM
دفاع
سهشنبهی گذشته، هجدهم تیرماه، از پایـاننامـهی کارشناسی ارشدم با عنوانِ «جوانان و موسیقی مردمپسند درون ایران: تحلیل روایتشناسانـه و معناشناسانـه» دفاع کردم. درون پایـاننامـه با بـه دست دادنِ تحلیلی روایتشناسانـه (هم درون سطح خُرد و هم کلان) از ترانـههای مردمپسند...
Posted in راز on July 15, 2008 09:34 PM
دوست داشتن
هر وقت به منظور سیما مشکلی پیش مـیآید کـه فکرش را مشغول مـیکند یـا دُچار درد و رنجی جسمـی مـیشود، بلافاصله اوّلین فکری کـه به ذهنم خطور مـیکند و از تهِ دل و صمـیمِ قلب مـیخواهم این هست که کاش من...
Posted in راز on July 14, 2008 08:33 AM
هزارتوی خدا
هزارتوی «خدا» منتشر شد. از شکل و شمایلش بر مـیآید کـه بسیـار پربار است؛ هرچند چیز چندانیش را هنوز – گرچه حتما مـیخواندم – نخواندهام. من و سیما هم اینبار – هر دو – نوشتهایم. نوشتهی سیما عنوانش هست «خداوند...
Posted in راز on July 10, 2008 12:45 PM
14/4
چند وقتیست سرعت زیـاد زندگی و کارهایی کـه از اینور و آنطرف سرمان هوار مـیشود، فرصت نوشتن را از دوتامان گرفته. اما چهاردهم تیرماه کـه روز عزیزیست برامان، بهانـهای شد کـه اگر حتا اندک دستِ کم همـین چند سطر را...
Posted in راز on July 4, 2008 12:49 PM
چرا بانکِ پارسیـان بـه لعنتِ خدا نمـیارزد؟
کم و بیش یکماه از تغییراتِ گستردهی نرمافزاری بانک پارسیـان مـیگذرد؛ تغییراتی کـه برای مشتریها هیچ نفع و سودی نداشته، هیچ؛ آنـها را بیش از گذشته معطّل، سردرگم و ناراضی ساخته. درون پنجشنبهی بین تعطیلاتِ نیمـهی خرداد – بـه گمانِ...
Posted in راز on July 1, 2008 05:31 PM
اقتصادِ داناییمحور
امروز حتما نوشتهای را چاپ مـیکردم و مـیبردم تحویل مـیدادم. کاغذ آ-چهارمان درون خانـه تمام شده بود. گفتم سرِ راه کـه مـیروم، مـیدهم بـه یکی از بیشُمار تکثیریهای روبروی دانشگاهِ تهران چاپش کنند. دردِ سرتان ندهم. رفتم و کارم در...
Posted in راز on May 27, 2008 07:39 PM
من و فورد رو کجا مـیبرین؟
فکر کنم «فورد» معروف باشـه کـه مـیگه «هیزمـهای شومـینـهتون رو خودتون خورد کنین. بعد بشینین جلوی آتشیش و ببینین کـه دوبرابر گرم مـیشین!» حالا حکایتِ منـه، کـه کولر رو به منظور اولّین بار خودم سر و سامون دادم و درست کردم؛...
Posted in راز on May 15, 2008 02:22 PM
بیـاین جای ما! ×
تصویری کـه از خوشی مفرط و شادی مزمنِ همسفرهامان درون ذهنم ثبت شده، بـه شبِ دوّم سفرمان برمـیگردد. من – بـه عادتِ مألوف و از سرِ خستگی و البتّه شکمسیری – قبل از بازی بچّهها و در جمعشان خوابم بُرد...
Posted in راز on May 11, 2008 02:15 PM
معنا
چندین شب قبل، بعد از نصفِ روز گردش و تفریح، پیـام درون گفتگویی خودمانی حرفِ خوبی زد – آنقدر خوب کـه محال هست فراموش کنم؛ با اینحال گفتم اینجا هم بیـاورمش که تا شما هم درون لذّت من سهیم شوید. پیـام...
Posted in راز on April 26, 2008 05:56 PM
نوستالژیـا
در ادامـهی مطالبِ پیشین دربارهی حافظه و هویّت، این بخشِ کم و بیش مرتبط را عیناً از مقدّمـهی اجمالی گزارشی نقل مـیکنم کـه برای ارائه بـه سازمانی، یک سال پیش نوشتم دربارهی نوستالژیـا. امـیدوارم آنها کـه بحثهای پیش را دنبال...
Posted in راز on April 23, 2008 08:32 AM
استاد / اوستا
دَه سال هست که درس – بـه ویژه بـه بچّههای دورهی راهنمایی – کارِ جنبی – و گاهی هم کارِ اصلی – من بوده. درون این ده سال هم تختهی سیـاه و گچ را – با وجودِ تمامِ ضررهایش...
Posted in راز on April 22, 2008 01:07 PM
هویّت و خاطرهها – 4
پیش از آغاز: بخش نخست | بخش دوّم | بخش سوّم ادامز – یکی از کهنـهسربازانِ آمریکایی جنگِ ویتنام – مـیگوید کـه وقتی فیلمِ جوخه [ساختهی اولیور استون] به منظور اوّلین بار پخش شد، بعضیها از من مـیپرسیدند «جنگ واقعاً شبیـه...
Posted in راز on April 20, 2008 11:49 PM
هویّت و خاطرهها – 3
پیش از آغاز: بخشِ نخست | بخشِ دوّم حافظهی جمعی موضوعی همـیشـه بالاقوّه سیـاسیست. چون مـیتوان از گذشته به منظور سامان بخشیدن بـه اکنون بهره گرفت. کافیست مثلاً انتخاباتِ دوّم خرداد را بـه یـاد آوریم کـه ناطقِ نوری با آقاخانِ نوری...
Posted in راز on April 18, 2008 08:38 PM
هویّت و خاطرهها – 2
پیش از آغاز: بخشِ قبلی به منظور حقوقدانان و قضّات، مسألهی گواهی شـهادتِ عینی، بسیـار مـهم و در حکمْ خیلی تعیینکنندهست. امّا جالب هست بدانیم، لوفتوس – کـه کتابی دربارهی گواهی شـهادتِ عینی نوشته – نشان مـیدهد کـه چطور حافظهی فرد...
Posted in راز on April 17, 2008 07:33 PM
هویّت و خاطرهها – 1
حافظهها و خاطرات، بخشِ بزرگی از هویّتمان را تشکیل مـیدهند. این کـه ما الان چه هستیم، بدونِ آنچیزی کـه در گذشته بودهایم، معنایی ندارد و پُل واسطِ ایندو – یعنی آنچه اکنون هستیم و آنچه درون گذشته بودهایم – بیشک...
Posted in راز on April 16, 2008 03:29 PM
تعریف مدرسه
امروز سرِ کلاس رراهن یکی از بچّهها جملهای دیدم با این مضمون کـه «مدرسه: زمانِ دلآزارِ بینِ دو آخر هفته!» کلّی با هم خندیدیم......
Posted in راز on April 15, 2008 12:20 AM
به احترامِ سام
مـیگویند حرفْ چیزِ لابد بدیست کـه به احترامِ آدمـهای محترم یک دقیقه سکوت مـیطلبند. امّا من – کـه جز حرف زدن و نوشتن کاری نمـیدانم – مـیخواهم چند خطّی درون اَدای احترام بـه دوستی بنویسم کـه سابقهی آشناییم با او...
Posted in راز on April 14, 2008 12:50 AM
شـهروندانِ دولتِ گوگوش
در وبلاگِ رادیو زمانـه مطلبی نوشتهام با عنوانِ «شـهروندانِ دولتِ گوگوش» کـه نگاهیست بـه کیفیّتهای انسجامبخشِ فرهنگِ مردمپسند و از آن جمله خلق اجتماعی - بقول اندرسون - تصوّری. فرهنگ مردمپسند - از فوتبال گرفته که تا رسانـهها و فیلم و...
Posted in راز on April 11, 2008 04:00 PM
آیتی کراود
دو قسمتی کـه از زنجیرهی آیتی کراود پریشبها خانـهی جادی و لیلا دیدیم، خیلی خندهدار و بامزّه بودند. خصوصاً آنجایی کـه خانم رئیسِ شرکت مـیخواهد سیگار بکشد و آن روسی انگلیسی حرف زدن و رفتنشان بـه روسیـه و دکتر ژیواگو-بازی...
Posted in راز on April 6, 2008 10:01 PM
دربارهی گافمن و چرا نمـیتوانم بم؟!
نوشتهام را درون هزارتوی اخیر – «من نمـیتوانم بم» – خیلی دوست دارم و به نظرم لازم هست بگویم کـه ایدهاش از کجا آمده. نوشته البتّه – آنطور کـه بسیـاری گمان کردهاند – شرحِ حالنگاری خودم نبوده – کـه اَسنادِ...
Posted in راز on April 2, 2008 10:21 AM
سیبهای راز: هشتاد و شش
رسمِ معرّفی سیبهای راز، اکنون سه ساله مـیشود. مُبدع و مَبدأ گزینشِ نوشتههای برتر وبلاگ بـه انتخابِ نویسنده درون سالِ رفته، مـهدی خان جامـی بود و عنوانِ «سیب»ها از وبلاگش سیبستان مـیآید. هرچند این رسمِ وبلاگستان، اکنون رو بـه فراموشیست؛...
Posted in راز on March 25, 2008 10:13 AM
هزارتوی
هزارتوی بیست و ششم با موضوع «» منتشر شد. عنوان نوشتهی من درون این شماره هست: من نمـیتوانم بم. درون نوشته، شوخی و جدی بـه ذهنمشغولیها و درگیریهای فکری جوانی پرداختهام کـه نمـیداند: وقتی مذبوحانـه تلاش مـیکردم بم، در...
Posted in راز on March 23, 2008 11:52 AM
دو روایت از سالِ خوبِ رفته
× پویـان: هشتاد و شش سال خوبی بود. سالِ ازدواجِ من و سیما؛ سال مبدأ. از این پس، هر وقت بخواهند سالیـانِ با هم بودنمان را بشمارند حتما هشتاد و شش را از عددِ سال کم کنند؛ هرچند نزدِ خودمان...
Posted in راز on March 19, 2008 11:46 PM
فهرست کتابهای دوستداشتنی سال هشتاد و شش
در یکی دو روز مانده بـه سالِ نو، فهرستِ کتابهای دوستداشتنی هشتاد و شش را بـه انتخابِ خوانندگان جمعبندی کردیم. اصل فهرست را – بـه نام خوانندگان و کتابهای انتخابیشان – اینجا گذاشتهایم. بهتر هست برای دیدنِ توضیحاتِ خوانندگان به...
Posted in راز on March 18, 2008 10:05 AM
اصلاحات
شب پیش از انتخابات، با سیما مشغولِ بررسی زندگینامـهی نامزدهای اصلاحطلب بودیم. برایمان جالب بود کـه چندتاییشان کشاورزی و زراعت و بعدتر ژنتیک خوانده بودند. سیما اینـها را کـه دید، بـه این نتیجه رسید کـه گویـا اصلاحطلبان از اصلاح آدمهای...
Posted in راز on March 15, 2008 10:21 AM
معرّفی کتابهای دوستداشتنی: سالِ پنجم
کتابهای دوستداشتنی هشتاد و شش بانتخابِ خوانندگانِ راز 1- سالهاست کـه عشّاقِ تازهکار، کتاب را وسیلهای یـافتهاند به منظور جابجایی پیغامهای عاشقانـه. تصویرِ تکراری گلهای خُشکِ داخلِ کتاب یـا اثرِ لبهای رنگین روی ورقهای آن – حاملِ پیـام محبّتآمـیز – هرچند...
Posted in راز on March 9, 2008 01:22 PM
یـاد گرفتم نترسم و بیگانـه نشوم...
با خودم فکر مـیکردم درون دورهی یکسالهی گذشته – اگر کاری را از قلم نینداخته باشم – درون سه پروژه – دو تایش بـه رهبری پیـام البتّه – همکاری کردهام: یکی به منظور تحقیق و توسعهی صدا، دیگری به منظور سازمان ملّی...
Posted in راز on March 3, 2008 11:06 AM
مـیخائیل باختین
مـیخائیل مـیخائیلوویچ باختین (1895-1975) درون سال ۱۸۹۵ درون اورل واقع درون جنوب مسکو بـه دنیـا آمد و در ویلنیوس و اودسا بزرگ شد. این دو شـهر، شـهرهای مرزی بینالمللی بودند کـه آمـیزهی ناهمگن و غیرمعمولی از زبانها و فرهنگهای نامتجانس...
Posted in راز on February 29, 2008 03:00 PM
برو خودتو اصلاح کن
امروز بعد از ظهر با سیما – دو تایی – فیلمِ آخرِ مـهرجویی – سنتوری – را دیدیم. فیلم برایم – دستِ کم درون بعد جامعهشناختیش – تأثیرگذار بود. وقتی خواستم تأثیرش را به منظور خودم توضیح بدهم، پی بردم که...
Posted in راز on February 22, 2008 07:01 PM
هزارتوی شـهر
فروید درون «تمدن و ناخرسندیـهایش» پرسشِ بـه گمانم بنیـادینی طرح مـیکند و آن اینکه چرا مردم اینهمـه با تمدّن سرِ جنگ دارند؟ درون پی تاریخنگاری این باور – هرچند خود اذعان مـیکند که تا آن حد خبره نیست کـه بتواند در...
Posted in راز on February 21, 2008 01:19 PM
کژوالها
مد و سبکهای پوشش درون مطالعات فرهنگی اهمـیّتِ ویژه دارد. چند سطر پایین را – درون فاصلهی کوتاهِ انتظار به منظور آمدنِ مـهمانهای عزیزمان – درون معرّفی سبکِ «کژوال» - مشـهورترین سبکِ غیررسمـی – نوشتهام کـه هرچند درون آغاز، سبکِ خردهفرهنگی...
Posted in راز on February 17, 2008 08:14 PM
سرخط چند خبر از جبههی شرق، غرب، شمال و جنوب
بیست روز از آخرین باری کـه اینجا را بروز کردهام، گذشته؛ بیست روزی کـه علاوه بر روزهای دیگر از ششم دیماه بـه این سو، سراسر خوشی و شادی بوده. این روزها حرف به منظور گفتن کم نداشتهام، آنچه دیریـاب شده مجالیست...
Posted in راز on February 13, 2008 12:37 PM
هزارتوی تنـهایی
با «تنـهایی»، هزارتو وارد سوّمـین سال زندگیش مـیشود. مبارکمان باشد! از هزارتوی هفتم بـه این سو – کـه در آن نوشتهام – پیشرفتش را بـه مددِ تلاشها و پیگیریهای سرسختانـهی مـیرزای عزیز شاهد بودم. با یـاری هزارتوئیـان هم دشوار نیست...
Posted in راز on January 25, 2008 02:15 PM
ستارههایی کـه باید دانـهدانـه کَند
اقامت چهار روزهی من و سیما درون هتل البتّه بزرگ داریوش – کـه مـیگویند و شما نپذیرید پنجستارهست – باعث شد این متن را بنویسم و خطاهای عمدهی مدیریتی هتل را بیـان کنم. بیشک هدفِ این نوشته، پند و اندرز...
Posted in راز on January 11, 2008 07:55 PM
آنچه گذشت...
1- عجیب نیست وقتی شب یلدا فال حافظ گرفتم، آمد: «المنـه لله کـه در مـیکده باز است» که تا رسید بـه «رازی کـه بر غیر نگفتیم و نگوییم / با دوست بگوییم کـه او محرم راز است»؛ یعنی درست همان بیتی...
Posted in راز on December 24, 2007 02:08 PM
زادراز
بزرگتر؟ شش سال پیش رازی متولد شد. صاحبش انگار از پیش آنچه را بعدتر رخ مـیداد، مـیدانست کـه گفته بود: «مـینویسم چون شاید خوانندهای – نمـیدانم کی و کِی – حتما بخواند.» و من شدم آن خوانندهای کـه باید...
Posted in راز on December 16, 2007 10:18 PM
تولد دوّم
برای آنکه کمـی - حتّا اگر شده کمـی - زندگی کرد، دو تولّد لازم است: تولّد جسم و سپس تولّد روح. هر دو تولّد مانند کندهشدن هستند. تولّد اوّل بدن را بـه این دنیـا مـیافکند و تولّد دوّم روح را...
Posted in راز on December 8, 2007 09:27 AM
هزارتوی فاصله
هزارتوی بیست و دوّم، هزارتوی فاصله است. نوشتهی من، کـه پس از ویرایش پویـان عزیزم منتشر شده، «عاشقیّت فاصله» نام دارد: چه بسا کـه عاشقِ دلباخته درون نزدیکترین فاصله از معشوق، دلش به منظور او تنگ مـیشود و حس مـیکند که...
Posted in راز on November 23, 2007 02:35 PM
گرگان: پاییز درختان شعلهور
خانم رحمتی عزیز، ازم خواستند به منظور «داستان یک شـهر» شمارهی اخیر نشریـهی نگاره - کـه خبرگزاری مـیراث فرهنگی درون زمـینـهی گردشگری منتشر مـیکند - دربارهی راههای سفر بـه شـهر مادریم - گرگان - بنویسم. حاصلش شد نوشتهی پایین - که...
Posted in راز on November 16, 2007 08:23 AM
برای خانـه نگرانم
برای دلارام کـه در بَم، روی دیگر آبادی را دیده و دانسته کـه گاهی خانـهی امن، روی سر صاحبش آوار مـیشود و بدبختی مـیآوَرَد، تحمّل زندانْ دشوار بله، ولی ناممکن نیست. امّا به منظور ما – دوستانش – وضعیّت دلارام...
Posted in راز on November 9, 2007 10:07 AM
هزارتوی خیـانت
در هزارتوی خیـانت از خیـانتِ ناگزیر عاشق بـه معشوق نوشتهام: به منظور تابآوردنِ غیـابِ معشوق، سعی مـیکنم درون تناوب و تداوم و معنای غیـابِ او تغییر ایجاد کنم. نمـیتوانم همواره متوجّه غیـابش باشم؛ بعد گاهی فراموشش مـیکنم. فراموشی، خیـانت است. در...
Posted in راز on October 23, 2007 07:11 PM
بدنهای ورزشی
پیش از آغاز: گزارش بازی پرسپولیس و استقلال را درون راه بازگشت از سفر خوبی کـه به اصفهان داشتیم، درون خودرو و از طریق رادیو مـیشنیدیم. طرف، بازی را از داخل استودیوی پخش رادیو جوان و احتمالاً با دیدن تصاویر...
Posted in راز on October 16, 2007 12:36 PM
خود و بدن
«راهبردهای خود» نزدِ فوکو بـه روشهای مختلفی اطلاق مـیشود کـه از طریق آنها، افراد روی بدنهایشان کار مـیکنند که تا به حسّ رضایت برسند. ذکر این نکته ضروریست کـه در آرای فوکو، «خود»های برساختهی اجتماع بدنیشده و متجسّد هستند. بـه طور...
Posted in راز on October 9, 2007 09:07 PM
هایکو
ندیدنت سختی روزهای پرمشغله رو دو چندان مـیکنـه. سی ساعته کـه ندیدمت و حتا خواب هم بـه کمکم نمـییـاد که تا شش هفت ساعت باقیمونده رو یـه جوری بگذرونم. امشب رفتم سراغ هایکوها. همون «مـیزبانهای مؤدبی» کـه دونـه دونـهشون متعلق به...
Posted in راز on October 2, 2007 01:17 AM
وطنم، ایران است
برای سعید خان سُخن سقراط را درک نمـیکنم کـه مـیگوید «اهلِ جهانم؛ نـه آتن.» من بیشک اهل جغرافیـا و تاریخی هستم کـه ایران خوانده مـیشود؛ هرچند مرزها و هویّتش – مانند هر هویّت ملّی دیگر – برساخته و حاصلِ...
Posted in راز on September 21, 2007 06:05 PM
زنان بر بالهای رؤیـا
در بحبوحهی کارهای دیگر، آخرین کتابی کـه یکی دو روز گذشته مشغولِ خواندش بودم، «زنان بر بالهای رؤیـا» نام داشت؛ نوشتهی فمـینیست مراکشی فاطمـه مرنیسی و ترجمـهی نـه چندان دلچسبِ حیدر شجاعی. از انتشار کتاب بـه واسطهی فرناز عزیز...
Posted in راز on September 19, 2007 12:22 PM
بوی امسالْ شنیدهی لتّهی پارسالْ سوخته!
حکایتِ محمود خان – دوستِ نازنینم – درون واکنش بـه چند نوشتهی دو-سه سال پیشَم دربارهی اسنابیسم (اینجا و اینجا)، از سرِ شوخی، حکایتِ شخصیّتهای کارتونیست کـه خاطرتان باشد، حالا سنگی فرود مـیآمد و بعدها دردشان مـیگرفت! ظریفی درون داستانی...
Posted in راز on September 13, 2007 09:22 PM
پرینتسکرین فوتوگرافی
فرضِ محال، محال نیست؛ تصوّر کنید من آدم پرحوصلهای بودم و با استفاده از دکمـهی پرینتسکرین تصویری دقیق درون ابعاد و وضوح اصلی از صفحهی فعلی «راز» مـیساختم و شما حین ورود، نـه با نسخهی فعلی کـه با عکسی...
Posted in راز on September 9, 2007 07:46 AM
در ثواب یک پژوهش علمـی بزرگ، شریک شوید!:دی
بنده – اگه خدا قبول کنـه – مشغول نوشتن پایـاننامـهام هستم. پروژهی پایـاننامـهام، کارِ مشترکیـه بین گروه مـهندسی صنایع دانشکدهی فنّی دانشگاه تهران و اتاق بازرگانی ایران و آلمان. ما، قصد داریم – بـه حول و قوهی الهی – ابعادِ...
Posted in راز on August 27, 2007 11:59 PM
بیرون از راز چه مـیگذرد؟
1- هزارتوی «بازی» هم منتشر شد. نوشتن به منظور هزارتو، خصوصاً وقتی کـه هر دویمان فرصت داریم، بـه سرگرمـی مشترکمان بدل شده. درون این شماره، ایدهی مشترکمان بازیهای «نامناسب» بود؛ بازیهایی کـه یـا مناسبتی با ما ندارند یـا از شرکت در...
Posted in راز on August 23, 2007 03:11 PM
سوادِ رنگی رسانـه
شبِ سه شنبه، دوّم مرداد هشتاد و شش، رادیو گفتگو؛ موضوع بحث: های دانشجویی دکتر جلاییپور: با روی کار آمدن دولتهای جدید، بعضی اصلاً معتقدند خود دولتها بـه ها اجازهی ظهور مـیدهند. مثلاً رخصت مـیدهند «سبز»ها بیـایند حرفشان را بزنند…...
Posted in راز on August 17, 2007 11:13 AM
مرام یعنی شما و عبوس نباشید!
۱- بیشتر از یک هفتهی قبل با بعضی دوستانم دستهجمعی رفتیم گرگان. بقیّه کـه نبودند جاشان خیلی خالی بود. خوش گذشت؛ خوش گذراندیم. به منظور لذّت از سفر، لحظهای را ـ خصوصاً لحظههای آخر ـ از دست ندادیم! همـیشـه وقتی به...
Posted in راز on August 11, 2007 06:31 PM
خیر نامحدود-3
سلام! این روزها نـه کـه به شدت سرمون شلوغه و وقتِ سر خاروندن هم نداریم؛ قرارمون با دوستان موکول شد بـه صبحونـه! جاتون خالی امروز با دوستان بسیـار بسیـار عزیزی به منظور صرف صبحونـه رفتیم گل رضائیـه و حسابی چسبید. دیروز...
Posted in راز on August 8, 2007 06:33 PM
از غرایب
... و از غرایب، یکی هم اینکه هر سالْ بـه تکرار، بهترینِ همـهی هدیـهها را هشتم مردادماه مـیگیرم؛ یعنی، روزی کـه سیمای خوبم بـه دنیـا آمده. ... و اینکه جشنهای دونفرهمان هم عجیب خوش مـیگذرد. این تعویذ را هم...
Posted in راز on July 30, 2007 06:54 PM
یک روز خوب:)
دیروز درون کنار حامد و مریم و مـیرزا (همگی عزیز) یـه روز فوق العاده خوب رو گذروندیم و البته سرهرمس مارانا و بانو هم بعداً بـه جمع ملحق شدند و خوشی این روز رو بیشتر د. واقعاً بـه من خوش...
Posted in راز on July 26, 2007 11:30 AM
ویکیپدیـا و علوم انسانی
این البتّه، دوّمـین دعوت جادی عزیز هست به بهانـهی ویکیپدیـا. اوّلیش، پارسال همـین موقعها بود ـ گیرم چند روز پیشتر؛ کـه چند نفری را فراخوانْد بـه ـ اگر متّهم بـه براندازی مخملی نشوم! ـ مرحومِ سازمانِ کنشگران داوطلب و برگهای...
Posted in راز on July 24, 2007 07:47 PM
خیر نامحدود - 2
نـه کـه استقبال از پست قبلی خیلی زیـاد بود، گفتم بیشتر از این منتظرتون نذارم! :دی این نامـه رو خیلی خیلی دوست دارم و هر بار کـه مـیخونم، لذت مـیبرم. دوست دارم شما هم حتما بخونین. :) سوّم. حتما که...
Posted in راز on July 16, 2007 05:08 PM
خیر نامحدود - 1
سخت گرفتار کارهای عقبافتاده هستم. راستش، خستهام از این همـه دِد لاین و بدو-بدو و بیـا-برو و آدمـهایی کـه چپ و راست حتما برایشان بگویی و بگویی و توضیح بدهی چه مـیکنی و ... آه! دریغا کـه عاقبت هم سر...
Posted in راز on July 14, 2007 01:29 PM
سینما یعنی اغراق
یـا: چرا رئیس را دوست داشتم؟ ۱- کاملاً بـه بینندگانِ فیلم حق مـیدهم از «رئیس» کیمـیایی خوششان نیـامده باشد. بـه دور از تعارف، «رئیس» بـه واقع اثری نامنسجم هست که درون ادامـهی سیرِ کموبیش پایدارِ نزولی فیلمهای کیمـیایی قابل پیشبینی...
Posted in راز on July 10, 2007 11:26 PM
ما نمـیخواهیم یکی از انبوه مشتریهای رسانـه باشیم
بحثی کـه مـهدی جامـی دربارهی سرنوشت فرد درون رسانـهی جدید طرح کرده، بـه گمانم بسیـار آموزندهست و در خورِ تأمّل و از همان شعارِ نخستین «زمانـه» برمـیخیزد کـه خود را رادیویی وامدار وبلاگستان مـیداند. هرچند درون نوشتهی آقای جامـی، اشارهی...
Posted in راز on July 8, 2007 08:18 AM
نارون
کافه نارون رو بخاطر فضای خوب و مـهماندارهای مـهربون و ساده و صمـیمـیش دوست داشتیم. این فضای خوب باعث مـیشد کـه چند ساعت بنشینیم و چیزی بخوریم و به کارهامون برسیم. امروز بعد از یکی دو هفته اومدیم نارون که...
Posted in راز on June 29, 2007 10:11 AM
گلهای معرفت
چند وقت پیش، تو بحبوحهی کارهایی کـه از درون و دیوار ریخته بود سرم، با پویـان رفته بودیم دانشکدهی ما کـه مثلاً درس بخونیم. بعدِ صرف چایی و شکلات و کلّی گپ و بگو-بخند بالاخره رفتیم کتابخونـه کـه شروع کنیم...
Posted in راز on June 26, 2007 12:44 PM
روزمرگیها
خب؛ امتحانهایم تقریباً تمام شد. یکی هنوز مانده کـه به لطف دکتر منطقی عزیز و سفرهای گاه و بیگاهش درسمان هم حتّی تمام نشده کـه بخواهیم بـه امتحانش برسیم. غرض اینکه، از این بـه بعد ستون روزمرگی این صفحه به...
Posted in راز on June 25, 2007 08:08 PM
ریموند ویلیـامز
منتقد فرهنگی ولزی (۱۹۲۱-۱۹۸۸)، یکی از پیشگامان اصلی مطالعات فرهنگی معاصر بود. کتابهایی مانند فرهنگ و جامعه ۱۷۸۰-۱۹۵۰ (۱۹۵۸) و انقلاب طولانی (۱۹۶۱) مسیر اکثر آنچه را اکنونْ حوزهی موضوعی اصلی مطالعات فرهنگی دانسته مـیشود، تعیین کرد. کتابهای او...
Posted in راز on June 24, 2007 12:12 PM
واژهورزی و سرگرمـی
پریسا، کامنتی به منظور نوشتهی «حکایت درویشی و نادرویشی» گذاشته کـه حیفم آمد همانطور مـهجور آنجا بماند. این شد کـه نوشتهی زیبایش را این پایین مـیآورم و بعد، نوشتهی خودم را درون پاسخ بـه او مـیگذارم. طبعآزمایی خوبیست این واژهورزی ما....
Posted in راز on June 22, 2007 03:48 PM
سه کتابِ نو
اخیراً نشر آگه همزمان سه کتابِ درخور درون زمـینـهی فرهنگ چاپ کرده؛ کـه جای خوشحالیست. اوّلی را استاد خوبم و مسؤول گروه مطالعات فرهنگی و همـینطور مرکز مطالعات جوانان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامـه طباطبایی آقای دکتر محمد سعید ذکائی...
Posted in راز on June 22, 2007 11:05 AM
حکایتِ درویشی و نادرویشی
البتّه کـه نادرستست؛ امّا جعفر شـهری درون تهران قدیم، مـینویسد: «این سه دسته ـ یعنی حمّامـی و قهوهچی و مردهشو ـ از بیچشم و روترین جماعتند کـه اگر عمری محبّت کنی و بدهی، درویشی و اگر یکبار ندهی، نادرویش!» از...
Posted in راز on June 19, 2007 06:59 AM
هزارتوی خواب
شمارهی هفدهم «هزارتو»، با موضوع «خواب» منتشر شد. نوشتهی من درون این شماره ـ «چرتِ بلبلی ما خوابیدههشیـارانِ بندِ ۷/۲۴» ـ با قرضی کـه از رشتهی تحصیلیم گرفتم، نیمنگاهی دارد بـه مدیریت زندگی هرروزه و خواب: انسان مدرن شـهری که...
Posted in راز on June 18, 2007 10:42 AM
سیگار، هراس اخلاقی و پالسی
در بدرقهی هفتهی بدون دخانیـات ۱- بـه نظر مـیرسد درون خطمشیگذاری اجتماعی و پابلیک پالسی، دربارهی سیگار و مواد مخدّر و محرّک و از ایندست، سه دیدگاه ایفای نقش مـیکنند: یکی دیدگاه حقوقی و قانونی، دیگری دیدگاه پزشکی و سوّمـی...
Posted in راز on June 7, 2007 11:56 AM
سلیقه و بافتار
بافتار و زمـینـه، درون تعیین مردمپسندی یـا والایی هنر نقش بزرگ دارد و اصولاً کانتکست را درون تحلیل ذوق هرگز نباید از خاطر برد. وقتی بـه نقّاشیها و مجسّمـههای «مادونا» (نـه مادونای خواننده؛ کـه مریم مقدّس درون کلیسای کاتولیک رومـی...
Posted in راز on June 2, 2007 11:53 AM
نقدهای غیرسازنده ـ ۱
اسماعیل مـیرفخرایی اسماعیل مـیرفخرایی البتّه مجری خوبیست، با صدا و چهرهای کـه برای همـهمان آشناست. امّا یک دو ایراد بزرگ دارد، کـه با ترس و لرز از هوادارانش ـ و از جمله یـاسی عزیزم ـ اشاره مـیکنم: یکی اینکه...
Posted in راز on May 24, 2007 08:43 AM
ریچارد هوگارت
تحلیلگر و تاریخدان انگلیسی فرهنگ طبقهی کارگر، رسانـههای همـهگیر و آموزش؛ یکی از بنیـانگذاران تاثیرگذار درون توسعهی مطالعات فرهنگی درون بریتانیـا – هم از طریق کتابش کاربردهای سواد (1957) و هم از طریق نقشش بـه عنوان نخستین مدیر مرکز...
Posted in راز on May 23, 2007 08:46 PM
من نمـیدانم، بعد هستم
روزهای زیـادی بود کـه جملهی مشـهور و کذایی قبل از«هستم»، ذهنی را کـه تازه داشتم بـه فلسفهگریزی عادتش مـی دادم، مشغول کرده بود. این راه را که تا انتهای جادهای کـه به دیدن وفکر و شنیدن ختم مـیشد، آهسته، بارها و...
Posted in راز on May 20, 2007 07:37 PM
درسهایی کـه آموختم
مـیرزای عزیز، فراخوانده بـه معرّفی تأثیرگذارترین آدمهای زندگیم. آنها کـه یکی دو که تا نیستند و فهرست شان بیگمان دشوار و بلکه ناشدنیست. از طرفِ دیگر، دیدم بالا که تا پایین نوشتههام اینجا، اَدای دِینست بـه همـین تأثیرگذارترینها. شما «راز» را بگیرید...
Posted in راز on May 18, 2007 04:34 PM
آنکه ماندنی بود؛ آنکه رفتنی شد
یـا: لالا نرسد بـه خرسواری، لولی نرسد بـه بچّهداری ۱- خداوند، فاطمـهخانم را به منظور ما و بچّههاش حفظ کند. اینروزها ـ کـه بعضی نوشتهها را دیدم و خواندم ـ خاطراتِ کودکیم بـه یـاد آمدند. تاریخِ دقیقش را بخواهید، برمـیگردد به...
Posted in راز on May 7, 2007 08:27 PM
روزت مبارک!
دیروز کـه صحبت روز معلّم بود، پویـان بهم گفت «تروخدا دیگه واسه روزهای اینجوری مثل روز زن و روز معلّم و اینـها کار خاصّی نکنیم. خیلی سخت مـی شـه.» خب، منم قبول کردم و دیگه مثلاً هدیـهای براش نگرفتم. اما...
Posted in راز on May 2, 2007 08:04 PM
اف. آر. ليوِس
شـهرت و اعـتبار لیوِس (۱۸۹۵-۱۹۷۸) درون مقام منتقد فرهنگی، بیشتر نتیجهی آثار نخستینش مثل «تمدّن تودهای و فرهنگ اقلیّت» (لیوِس، ۱۹۳۳) و فرهنگ و محیط (لیوِس و تامپسون ۱۹۳۳) است. لیوِس استدلال مـیکند کـه تولید انبوه، بهگونـهای مؤثّر شیوهی...
Posted in راز on April 26, 2007 05:24 PM
خاطرهای از مـهرتاش
الان کـه داشتم کارتریجِ تونر چاپگر رو عوض مـیکردم، یـاد خاطرهای از مـهرتاش افتادم؛ کـه شاید تعریف ش خالی از لطف نباشـه. مـهرتاش ـ کـه احتمالاً معروفِ حضورِ همـهی خوانندگان «راز» هست ـ از اوتاده. یکی دو سال پیش، تونر...
Posted in راز on April 24, 2007 09:05 PM
نویسندهی قلم بـه مزد ـ ۳
در آستانـهی اوّل اردیبهشتماه و دورِ تازهی برخورد با بد-پوششی دو تفسیر از پدیدهی بد-پوششی درون دست هست که هر سوی ماجرا کـه مزد بیشتری بدهد، مـیتوانم یکی را ـ کاملاً علمـی ـ شرح دهم و بنویسم. به منظور گرمِ بازار،...
Posted in راز on April 20, 2007 06:51 PM
هزارتوی لذّت
هرقدر دیر، آمدم بگویم هزارتوی پانزدهم ـ هزارتوی لذّت ـ چند روزیست درآمده. شمارهی پر و پیمانی شده بـه گمانم. بندهی کمترین هم «دربارهی باهمآیی لذّتِ متن، لذّتِ تن و آزادی: از شـهرزاد که تا برگسون» نوشته. دیرآگاهیدادنم را با معرّفی...
Posted in راز on April 17, 2007 08:46 PM
از لحظه های با تو بودن
وقتِ رانندگیت، از زیباترین لحظههای باهمبودنمانست. خوب دیدنت را بهترین زاویـه، همانست کـه بچسبم بـه درِ سمت خودم بچرخم بـه سویت سیر نگاهت کنم با خاطر راحت. نگاهم درون تو فرو رود خبر آوَرَد برایم از ژرفترین لایـههای وجود پاکت...
Posted in راز on April 14, 2007 08:05 PM
اعتیـاد: انتخاب یـا بیماری؟
نوشتهی خانم دکتر عزیز، دربارهی مردی کـه اعتیـادِ پسرش او را شکسته و افسرده کرده و حتّا که تا مرز ، من و احتمالاً خوانندگان دیگر مطلب را متأثر ساخت. از تأثر و تأسّف پیـامدِ نوشته بگذرم، برایم دادههای مندرج...
Posted in راز on April 12, 2007 07:22 PM
تغییر رفتار درون جوانان؟
«سیزدهبهدر» امسال، منزلِ یکی از دوستانِ خانوادگی بودیم و بحثِ دورِ هم پیش از «کاهو-سکنجبین»، بـه روابط پدر-فرزندی کشید. فرزند هم به منظور ما اینجور جاها یعنی، پسر. بـه قول شوهر عمّهی عزیزم، درون خانوادهی ما و اطرافیهامان دست بـه مرغ...
Posted in راز on April 9, 2007 06:58 PM
نوروز خود را چگونـه گذراندیم؟!:دی
از دیروز حوالی ظهر اضطرابم به منظور تمامِ کارهای نکردهی این همـه روز تعطیل شروع شد. داشتم بـه تکتکِ کارهای نکرده فکر مـیکردم و اضطراب، بیشتر مـیشد و همـهش بـه خودم فحش مـیدادم که: کدوم آدم عاقلی درون دورهی کارشناسی ارشد...
Posted in راز on April 2, 2007 06:39 PM
داشتن یـا نداشتن؛ گاهی مسأله همـین است
استادِ بزرگوار، دکتر باستانی پاریزی، بـه نقل از مرحوم دکتر شفق درون یکی از زیرنویسهای «آفتابهی زرّین فرشتگان»، حکایتی نقل مـیکند کـه دوستش دارم. مضمونش کمابیش این که، روباه و قاطری رفقای شفیقی بودند و به راهی مـیرفتند. زد و...
Posted in راز on March 30, 2007 12:14 PM
استوارت هال
استوارت هال (۱۹۳۲- )، یکی از چهرههای اصلی مؤثّر درون پیشرفتِ مطالعات فرهنگی درون انگلستان ـ دستِ کم از طریق ریـاستش بر مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگهام بین سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۹ ـ بوده است. بین سالهای ۱۹۵۷ تا...
Posted in راز on March 28, 2007 01:14 PM
سیبهای راز: هشتاد و پنج
سال نو مبارک :) شاد و خوش و سرحال و موفق باشید، همـیشـه. طبق رسمـی کـه مـهدی جامـی عزیز بنیـاد کرده، درون اوّلین روز سال، درون سرانجام سال رفته و آغاز سال پیش رو، یـادداشتهای گزیدهام را با شرحی کوتاه...
Posted in راز on March 21, 2007 11:09 AM
جلد جدیدِ راز
اوّل سال، وقتِ نونوار شدنـه. «راز» هم نونوار شد. قالبِ نوی «راز»، اثر طبع حمـیدرضا ست. احتمالاً تو این مدّت ـ جز آغازش البتّه ;) ـ حمـیدرضا رو خیلی اذیت کردیم. دستش درد نکنـه. :) جلد جدید «راز» مطابق نیـازهای...
Posted in راز on March 19, 2007 06:17 PM
کتابهای دوستداشتنی هشتاد و پنج
* کتاب: مکانی به منظور ملاقات درون فصل دوّم کتاب دوستداشتنیمان، «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» نوشتهی ایتالو کالوینو، وقتی خوانندهی مَرد، بخاطر ایراد چاپی نسخهای کـه مـیخوانَد، بـه کتابفروشی مراجعه مـیکند، با قهرمان دیگر داستان ـ خوانندهی زن ـ...
Posted in راز on March 17, 2007 10:36 PM
هزارتوی نشانـه
شمارهی چهاردهم هزارتو درون روزهای پایـانی سال هشتاد و پنج، با موضوع «نشانـه» با نوشتههای خوب دوستانم منتشر شد. نوشتهی کوتاه من درون این شماره، «ما، حاملان معنای نشانـههاییم» نام دارد. ضمن اینکه «هزارتو» از سوی نشریـهی اینترنتی هفتسنگ و...
Posted in راز on March 16, 2007 07:19 PM
معرفی کتابهای دوستداشتنی: سال چهارم
روزهای پایـان اسفند هست و بنا بـه سنّت چهارسالهی «راز»، قصد داریم باز، کتابهای دوستداشتنیمان را بـه دیگران معرّفی کنیم. ویژگی کتابْ برگزیدنِ خوانندگان راز این هست که هیچ آداب و ترتیبی به منظور معرّفی وجود ندارد: هر تعریفی از کتاب...
Posted in راز on March 10, 2007 06:26 PM
ژان بودریـار
بودریـار ([۲۰۰۷] - ۱۹۲۹) از افراطیترین (یـا مصالحهناپذیرترین ـ بسته بـه نظرگاه شما) متفکّرانی بود کـه نامشان با «پستمدرنیسم» همراه است. بودریـار کارش را با جامعهشناسی و در مقام جامعهشناس آغاز کرد؛ امّا حمایتِ بعدیاش از پستمدرنیسمـی کـه تمام...
Posted in راز on March 8, 2007 05:38 PM
دایی درون سپهسالار
از غذاخوریهایی کـه کمتر درون نوشتههای مربوط بـه سبکِ زندگی و پاتوقِ سایتها و نشریـهها مورد توجّه قرار گرفته، یکی رستورانِ داییست درون باغ سپهسالار یـا خیـابان صفِ کنونی. شناختنش را مرهونِ دکتر صدری عزیز هستم کـه وقتِ ایرانبودنشان، یک...
Posted in راز on March 2, 2007 07:44 PM
کوندرا بـه روایتِ باختین
اهمـیّتی را کـه فوکو درون نظریّهی اجتماعی و سیـاسی به منظور بدن قائل است، درون جهانِ داستان مـیتوانیم نزدِ کوندرا سراغ بگیریم. کوندرا درون مقامِ نویسندهای فیلسوف وی کـه کارش «کاوش دربارهی چند و چون زندگی بشری درون جهانیست که...
Posted in راز on February 26, 2007 04:22 PM
بازی ما ـ یـا: داستان تکراری عنترها
سعید سرمد گویـا از عرفای بزرگ عهد صفوی بوده کـه تحتِ فشار، بـه هندوستان مـیکوچد و دورانی را درون زمانـهی شاهجهان و زمامداری داراشکوه بـه آسایش مـیزید و البتّه دستِ آخر درون هنگامـهی سلطنت تنگاندیشانـهی اورنگزیب، بـه فتوای قاضیالقضات دهلی...
Posted in راز on February 16, 2007 02:49 PM
آموزش بودایی یـا آموزش برهمایی؛ مسأله اینست!
وقتی پویـان تو پست قبلش، نوشتههای بچّهها رو گذاشت واز عملکردهای «ادراک»یشون حین آموزش گفت، کلّی بـه شاگرداش حسودیم شد. داشتم فکر مـیکردم اگه معلمهای ما هم اینطوری با ما کار مـی نتیجه چقدر متفاوت مـیشد. بـه نظرم اومد که...
Posted in راز on February 11, 2007 04:48 PM
بدبیـاریهای بچّهها - تجربههای تدریس انشا ۲
عملکردِ ادراکی به منظور درس انشای بچّههای سال دوّم راهنمایی امسالم، «زندگینامـه» نوشتن است. بچّهها از آغاز سال، دست بـه کار شدهاند و دارند قطعاتی از زندگیشان را مـینویسند: از صفاتی کـه بهشان مشـهورند که تا غذاهایی کـه دوست دارند. قرار است...
Posted in راز on February 9, 2007 06:57 PM
تو بـه شیرینی رازی واسه من...
بدون شک، بهترین تولّدم تو این سالها، دیروز بود. شک ندارم و بیکمترین تردیدی مـیگم. تولّدم سورپریزی بود کـه توی خودش سورپریز دیگهای داشت! ایدهاش هم از سیمای خوبم بود. نمـیدونین دوستام چقدر زحمت کشیده بودن. نمـیدونین امشب چقدر خوشحالم....
Posted in راز on February 7, 2007 02:17 AM
من برگشتم:)
سلام، من برگشتم! بـه مناسبت تولّد صاحبخانـه، دوباره بـه خانـه اش باز مـی گردم. این بار دیگر نـه بـه نام مـهمان، کـه به لطفش، شریکِ خانـه شده ام. به منظور منی کـه خیلی نوشتن نمـی دانم، شراکت درون قلم، بای...
Posted in راز on February 6, 2007 10:11 PM
چهرههای عاشورای ۱۴۲۸
مسؤولِ هیأتِ مـیدان محسنی، بعد از اینکه عکسهای دوربینم را پاک کردم، گفت «دیگه عنگیر و واسه خودت و ما دردِ سر درست نکن!» اصولاً امسال، فشارها ـ احتمالاً بر هیأتها و دستههای خاص ـ بیشتر بود. مثلاً در...
Posted in راز on February 3, 2007 07:07 PM
به امـید فردایی بهتر...
دوست گرامـی، با سلام و احترام انجمن حمايت از كودكان كار درون نظر دارد ششمـین بازارچه ي خود را با هدف آگاه سازي افكار عمومي نسبت بـه اين معضل اجتماعي و معرفي انجمن با همكاري باشگاه "سرو آسمان" برگزار نمايد....
Posted in راز on January 31, 2007 08:59 PM
شرحی به منظور یک خبر
نیروی انتظامـی، نصب شمایل ائمـه و اولیـا را درون تکایـا و هیأتهای مذهبی ممنوع اعلام کرد. ۱- درون صدا و سیما، اینروزها بارها مـیشنویم کـه شمایل و صورتنگاری، بزرگی صفات ائمـه و اولیـای دینی را «محدود» مـیکند. نیز، عالم دینی...
Posted in راز on January 25, 2007 07:52 PM
هویّتهای مفصلبندیشده
خلاصهی کتابِ جدید آمارتیـا سن ـ «هویّت و خشونت» ـ را کـه در نیلگونِ «زمانـه» شنیدم و دیدم، یـادِ مفهومِ «خودِ مفصلبندیشده»ی استوارت هال افتادم. سن، مـیگوید کـه انسانها درون بسیـاری موارد هویّتهایشان را انتخاب مـیکنند و در ضمن در...
Posted in راز on January 19, 2007 09:55 AM
یکسالگی هزارتو با تمِ نوشتن
در گیر و دارِ امتحان و کار و با چاشنی سرماخوردگی، آمدم بگویم کـه هزارتوی نوشتن منتشر شد. یکسالگی هزارتو مبارکمان باشد و امّید کـه هزارساله شود. درون سال نخستِ هزارتو، درون نیمـی از شمارهها، همراهش بودم، بـه قرار پایین:...
Posted in راز on January 15, 2007 09:38 AM
وقتی هویّت را درون نام مـیجوید
علیرضای عصّار درون آلبوم جدیدش ترانـهای دارد کـه شعرش دربارهی خلیج فارس هست و گمانم سرایندهاش افشین یداللهی باشد. شعر اینطور آغاز مـیشود کـه «وقتی کـه ایران هست، خلیج یعنی فارس / تاریخ مـیلرزد از خشمِ قومِ پارس». بیتی از...
Posted in راز on January 9, 2007 07:29 PM
همـینطوری...
۱- دیروقتِ شب بود و داشتم تو اتاق خودم بـه صدای یـاسمـین لِوی (که گمونم وحید هم خیلی صداش رو دوست داره) گوش مـیدادم کـه با اون زبون مـهجورش ـ کـه گویـا زبان یـهودیـهای اسپانیـا بوده ـ مـیخونـه و البتّه...
Posted in راز on December 31, 2006 04:16 PM
بازی یلدا
قصّههای عامّهپسند گرامـی و مـهدی جامـی عزیز، لطف کردهاند و مرا هم بـه بازی خواندهاند؛ بازی خطرناکیست و برای همـین حتما کلّی احتیـاط خرج کرد و ناگفتهها را گفت و ناگفتنیها را نگفت! ۱- سالهای ابتدایی ـ سال سوم یـا...
Posted in راز on December 22, 2006 12:43 PM
«هزارتوی»ی نوستالژی
شمارهی یـازدهم هزارتو ویژهی نوستالژیست. درون این شماره، من دربارهی استفادهی سلطهورزانـهی فرهنگ مسلّط از گفتمانِ نوستالژی نوشتهام. دوست داشتید و خواندید، خوشحال مـیشوم نظرتان را بشنوم. :)...
Posted in راز on December 19, 2006 06:00 PM
تولّد مترجمِ تماموقت
۱- من، راویام؛ داستانگویم. هویّت، مقولهایست مرتبط با تاریخ زندگی و زندگینامـهی آدمها. هویّت، روایتیست از داستانِ خودم کـه خودم آفریدهامش. آنچیزیست کـه حالا، درون روشنای گذشته و شرایطِ اکنونم گمان مـیکنم هستم و آنچیزیست کـه دوست دارم درون آینده...
Posted in راز on December 16, 2006 01:04 AM
رمزگشایی از راز
کافیـه یـه کم برگردم بـه عقب؛ مثلاً سه سال... و این یـادداشت رو ببینم: دوشنبه 17 آذر 1382 روز خوبِ من! ه این پُست کاملاً شخصیـه! خواستم بنویسم کـه امروز، روز خیلی خیلی خوبی بود. شاید یکی از بهترین روزای...
Posted in راز on December 8, 2006 05:26 PM
سینا
سینای عزیز، درون پستِ ـ فعلاً ـ آخرِ «دلتنگیها»یش آورده کـه «اگر نوشتن درون وبلاگ باعث بشـه ی کـه بهش علاقهمند هستین، تصویر نادرستی از شما درون ذهنش بسازه و حرفهای شما رو بسیـار نامطلوب تفسیر کنـه، چکار مـیکنید؟ من...
Posted in راز on December 4, 2006 11:19 PM
تصاویر پارادوکسیکال
پیشینـهی بحث: هرجا تصویری هست، اخلاق نیست ـ امـیرپویـان شیوا اضطرابِ عکّاس اخلاقگرا (یـا «عکّاس چشمهایش را نمـیبندد») - ساسان م. ک. عاصی اخلاقِ ع- امـیرپویـان شیوا انـهدام تصویر بی انسان / انـهدام انسان بی تصویر - نگین احتسابیـان...
Posted in راز on November 30, 2006 10:13 AM
اخلاق عکس
----- نو: انـهدام تصویر بی انسان / انـهدام انسان بی تصویر یـادداشت نقطه الف دربارهی اخلاقِ تصویر ----- ساسانِ عزیز، نوشتهات را درون نقد «هرجا تصویری هست، اخلاق نیست» خواندم و از لطف و حسن ظنّت ممنونم و از کارگیری...
Posted in راز on November 23, 2006 07:45 PM
لباس نوی امپراتور
یـا: چرا مردم دوست دارند فیلمِ «زهره شوکت» را ببینند؟ نوشتهی هانس کریستین آندرسن مـیگویند امپراتوری پول فراوان خرج کرد که تا خیّاطی کـه شـهرهاش آفاق را گرفته بود، برایش لباسی نو بدوزد. خیّاط ادّعا کرد لباسی مـیدوزد کـه فقط حلالزادههای...
Posted in راز on November 20, 2006 11:31 AM
هرجا تصویری هست، اخلاق نیست
هزارتوی تصویر هم منتشر شد. نوشتهی من درون این شماره، «هرجا تصویری هست، اخلاق نیست» نام دارد. نوشتهای کـه اگر مثلاً بـه جای دو هفته پیش، امروز مـینوشتمش، مسلّماً مفصّلتر از این مـیبود. رد پای بنیـامـین، بودریـار و کریستین آندرسن...
Posted in راز on November 14, 2006 08:11 PM
زندان شاد
در جلسهی اخیر درس «نقد رسانـه»، دکتر اباذری سعی کرد زندگی روزمره و عقلانیّت را بـه هم بپیوندد و الحق وقتی بـه زیمل و اقتصاد پولی و کلانشـهرش رسید، خیلی خوب صحبت کرد. همانجا درون مـیانـهی بحثش، از مفهوم «زندانِ...
Posted in راز on November 11, 2006 12:40 AM
پراکنده، کمـی پراکنده
۱ چند وقتی از فضای مجازی کموبیش غایب بودم. دلیلش، برباد شدن هارد دیسکم بود. کابوسیست از دست دادنِ نوشتهها، عکسها، موسیقیها، ذخیرهها و ایمـیلها. صد بار دشنام مـیگویی اوّل بـه بخت و اقبال و پس، بـه فنآوری و دستِ...
Posted in راز on October 31, 2006 02:31 PM
زیرِ زمـینِ اصالت
۰- پوشش و پشتیبانی رادیو زمانـه و بیبیسی فارسی و بنیـاد مـیراث ایران از «موسیقی زیرزمـینی»، داریوش محمّدپور را برآشفته کرد و «موسیقی زیر زمـینی: زیر کدام زمـین؟» را نوشت. پیشنـهاد مـیکنم پیش از خواندنِ ادامـهی نوشته، متنِ داریوش را...
Posted in راز on October 25, 2006 11:48 AM
تبریک
دوشنبهای کـه گذشت، جلسهی دفاع یکی از بهترین دوستانی بود کـه تاکنون داشتهام. سینا، دوشنبه از پایـاننامـهی کارشناسی ارشدش با عنوان «بررسی عملکرد برنامـههای توسعه درون زمـینـهی فقرزدایی» درون رشتهی برنامـهریزی رفاه اجتماعی با درجهی عالی دفاع کرد. درون جلسه،...
Posted in راز on October 19, 2006 07:15 AM
شخصیّتپردازی، حل جدول کلمات متقاطع نیست
یـا: چرا «ماه درون آب» را دوست نداشتم؟ پریشب بـه لطفِ مادر خوبم ـ کـه تئاتریترین عضو خانوادهست و نمایش را بـه هر تفریح دیگری ترجیح مـیدهد ـ رفتیم و «ماه درون آب» محمّد یعقوبی را درون یکی از آخرین...
Posted in راز on October 12, 2006 08:37 AM
هشدار: درون بدگویی افراط نکنیم!
سری کتابهای «تیکینگ سایدز» خیلی جالبند. اوّلیش را عموی عزیزم سالهای پیش برایم آورد کـه حوزهی بررسیاش «انسانشناسی فرهنگی» بود. سازمانِ کتابها اینطور هست که ویراستار، موضوعاتی را درون حوزه و عنوانِ آن جلد برمـیگزیند و سؤالهایی دربارهی موضوع طرح...
Posted in راز on October 9, 2006 12:57 PM
وقتی از «بازی» عشق مـیگوییم، از چه سخن مـیگوییم؟
یـا: کاربستِ آرایـهی استعاره درون نقدِ فرهنگی ترانـههای همـهپسند ۰- استعاره و مجاز، ابزارهای خوبی به منظور منتقد فرهنگیاند کـه مـیتواند آنها را به منظور پیشبردِ هدفش از نقدِ ادبی بـه عاریـه بردارد. درون «ادبیّات آگهی» سعی کردم که تا حدّی کاربستِ این...
Posted in راز on October 6, 2006 11:43 AM
مدرسه، مدرسهی بد
۱. دروغ چرا؟ از همان نخست، اوّل مـهر را دوست نداشتم و حالا هم کـه محصّلِ دبستانی و دبیرستانی نیستم و درس مـیدهم، روزِ آغاز مدرسه را دوست ندارم. هرچند تعابیری کـه دوستان، از روز نخست مـهر درون وبلاگهایشان نوشته...
Posted in راز on October 2, 2006 09:42 AM
از فرهنگِ سیـاسی ویدالوسکی که تا شازده خانوم ستّار!
تامپسون، الیس و ویدالوسکی، بر پایـهی سنخشناسی انسانشناس اجتماعی بریتانیـایی «مری داگلاس» (تیپولوژی گرید-گروپ)، بـه پنج شیوهی زندگی عمده ـ یـا بـه قول خودشان، «فرهنگ سیـاسی» ـ مـیرسند. یکی از این پنج شیوه را کـه «خودمختاری»ست، کنار مـیگذاریم. چهارتای دیگر...
Posted in راز on September 26, 2006 05:45 PM
مطالعات فرهنگی چه نیست؟
در آستانـهی سالِ تحصیلی جدید، به منظور همکلاسیهای جدید و خوبم: رضا، هدی، مـهدی و امـین عزیز و دیگرانی کـه احتمالاً نمـیشناسمشان ـ بهاین امـید کـه بهزوری افتخاری آشناییشان را پیدا کنم.:) سینا مـیگفت وقتی درون رشتهی «برنامـهریزی رفاهِ اجتماعی»...
Posted in راز on September 19, 2006 09:31 PM
پراکنده؛ بسا بسیـار پراکنده
یک ـ بـه این دست آمارها اعتماد ندارم... یعنی واقعاً از منظر متدولوژیک به منظور من سؤاله کـه از کجا بـه این آمارها مـیرسن و بیـان مـیکنن کـه بیش از ۹۰ درصد زنـهای متأهّل درون یکی از شـهرستانـهای غربی کشور تجربهی...
Posted in راز on September 17, 2006 07:10 AM
«زمانـه»: یک قدم که تا جنوب
همـیشـه ایدهی هوشمندانـهی مـهدی جامـی و یـارانش را درون «زمانـه» ارج مـینـهم؛ با اینحال، ناخودآگاه هربار کـه به وبپیجشان سر مـی، همـه چیز را سر و ته و از پایین بـه بالا مـیخوانم. این شد کـه گمان کردم احتمالاً بین...
Posted in راز on September 11, 2006 11:07 AM
سفر
۱ از سفر خاطرهانگیز دیگهای برگشتم. دو روزی با سینا و مـهرتاش و حمـیدرضا رفتیم گرگان و چقدر خوش گذشت. خیلی کوتاه و فشرده، امّا بههموناندازه مفرّح؛ طوریکه الان صدام درون نمـیاد، بس کـه هوار کشیدم! ۲ وقتی از خیـابونـهای...
Posted in راز on September 9, 2006 07:16 PM
اقامـهی دلیل درون برتری بچّهی انسان بـه بچّهی جانورانِ دیگر!
این را کـه از نگاه بـه بچّه کوچولوها، خوشحال مـیشوم و دوستشان دارم، کم و بیش همـهی دوستانم مـیدانند. چند روز پیش با دوستِ بسیـار بسیـار عزیزی درون خیـابانی مـیرفتیم و بچّه گربهای دیدیم کـه دستش را مـیلیسید و...
Posted in راز on August 31, 2006 10:47 AM
چهرهی تو
برای «تو» کـه در آغاز، بیچهره شناختمت و اکنون بهچهره دوستت دارم. ۱- لقاء، رؤیت، دیدار، نظر، مشاهده، ابصار و بصیرت: اگر «مَجاز» گذرگاهِ «حقیقت» باشد، دیدارِ معشوق پایـه درون لقاءالله دارد. آیـا خدا بهچهره درون ایندنیـا دیدنیست؟ پاسخها...
Posted in راز on August 23, 2006 11:38 PM
ادبیّات آگهی
در خانـهی یکی از بستگان نشسته بودم کـه «خانوادهی سبز» را بـه دستم دادند و در یکی از صفحات مـیانیاش با آگهی پایین مواجه شدم. شعار اصلی آگهی این بود کـه «زن بودن یک مزیّت است» و «ژل شستشودهندهی بانوان»...
Posted in راز on August 17, 2006 11:38 AM
جامعهشناسی بالینی خانواده!
مـیگن درس رو هرچی بخونی، که تا وقتی بـه مرحلهی عمل نرسه، نمـیفهمـیش. حق دارن... یـادمـه سر کلاس جامعهشناسی خانوادهی خانم دکتر اعزازی، بحث درون مورد کارِ خانگی بود و بعد از آوردن اعداد و ارقامـی کـه برای ما واقعاً عجیب...
Posted in راز on August 15, 2006 07:42 PM
اینروزها
۱ اینروزها... خب... اوّل از همـه تولّد یـه دوستِ خیلی خیلی خوب و عزیز بود. بیشترین لینکِ خروجی راز، گمونم بـه سایتِ این دوست خوب باشـه؛ واسه همـین روم نمـیشـه دیگه بهش لینک بدم! :)) ضمن اینکه از بس تعریفیـه...
Posted in راز on August 9, 2006 07:53 PM
صمـیمـیّت نو
۱- جنیفر ـ جوانِ احتمالاً آمریکایی ـ درون یکی از تلهویزیونهای ای فارسیزبان، برنامـهی آهنگهای درخواستی اجرا مـیکند. مردم ـ بیشتر مردها البتّه ـ از پای گیرندههایشان درون جایجای جهان ـ و بیشتر ایران، البتّه ـ بـه جنیفر زنگ...
Posted in راز on August 4, 2006 05:08 PM
پرسشی دیگر
از پی پرسشِ پیشین، سؤال نظری دیگری ـ اینبار بیشتر توصیفی که تا تبیینی ـ مـیپرسم: اگر تعریف مکلوهان را از رسانـه ـ بهعنوانِ امتداد بدنهایمان ـ بپذیریم، وقتی بـه بازیهای کامپیوتری (ویدئو گیمها) مـیپردازیم، درون واقع داریم با خودمان بازی...
Posted in راز on July 29, 2006 01:46 PM
مبارکه :)
تو این بیست و چند سالی کـه از خدا عمر گرفتهام (!)، دوستای زیـادی داشتم کـه المپیـادی شدن و بعد، خیلی از دانشآموزام بافتخارات جهانی و اینـها رسیدن! ولی از موفقیّت یـه نفرشون ـ با اینکه هنوز شیرینی نداده! ـ...
Posted in راز on July 23, 2006 09:36 AM
سالنِ سینما: دو برداشت
برای دوستِ بسیـار عزیزی کـه در قانونش، سینمای ایران تحریم است؛ ولی نمـیدانم چرا یکدفعه، بـه دیدنِ «ازداوج بـه سبکِ ایرانی» مـیرود!؟ ;) برداشتِ اوّل: سالن سینما، غار افلاتون است. سایـههای حاصل از نور لرزانِ آپارات، بر روی پردهی بزرگ...
Posted in راز on July 20, 2006 01:33 PM
اینروزها
۱ جمعه ـ دیروز ـ دم درون پارک طالقانی، منتظر دوستام بودم. قرار بود هم رو ببینیم. دیدم شـهرداری ـ لابد به منظور پرِ اوقات فراغت ـ مسابقههایی ترتیب داده، از جمله طنابکشی. داشتم رد مـیشدم کـه دعوتم بـه تکمـیل...
Posted in راز on July 15, 2006 12:11 PM
اخلاق
از گوگس ـ شبانِ پادشاهِ لیدی، کـه داستانش را افلاتون درون «جمـهوری» (تا جاییکه بخاطر دارم: کتابِ دوّم) آورده ـ که تا یـارانِ حلقه؛ همواره مسأله این بوده کـه چرا وقتی انگشتری یـا حلقهی جادویی بـه انگشت مـیکنیم و از دیدگانِ...
Posted in راز on July 9, 2006 02:28 PM
آوازِ رمانتیک... نداره شنونده!
۱- دوستِ عزیزی چند روزِ پیش مـیگفت پسرها «پررو» شدهاند و توضیح داد کـه هماندفعهی اوّل مـیگویند «بریم خونـه!» گفتم شاید پسرها، پررو نشدهاند؛ فقط رکتر شدهاند... ۲- مری اوانز ـ کـه متخصّص مطالعات زنان درون دانشگاهِ کنت هست ـ...
Posted in راز on July 2, 2006 10:18 PM
دکترها
رادیولوژی: دکترِ جدّی، پیراهن سفیدِ یقه هفت پوشیده. مـیگه اگر زنجیر گردنته، باز کن. مـیخندم و مـیگم هست؛ ولی مشکل اینجاست کـه نمـیتونم بازش کنم. قول مـیدم مزاحمتی واسه کار شما نداشته باشـه. دکترِ جدّی، نگاهی مـیندازه و چون چیزی...
Posted in راز on June 26, 2006 02:16 PM
حضور و غیـاب درون غزل و مزاحم
۱- آنچه «غزل» کیمـیایی از «مزاحم» بورخس بیشتر دارد، عشقیست درون معنای دقیق واژه از جنس «Ménage à trois». درحالیکه درون «مزاحم» چندان بـه این رابطه تأکید نمـیشود، پیوستگی آدمـهای «غزل» از عشقی مشترک برمـیخیزد. کیمـیایی بیش از همـه، این...
Posted in راز on June 25, 2006 09:42 AM
محمد درپور
صدای نورمحمد درپور را قبلاً شنیده بودم؛ ولی هیچوقت آوازی ازش نداشتم. درپور ـ خواننده و دوتار نواز بسیـار مشـهور خراسانی ـ بخاطر اشعارش درون مدح پیـامبر یـا آنـهاییکه مایـههایی از عرفان ـ یـا بقول خودش، طریقت ـ دارند، مشـهور...
Posted in راز on June 22, 2006 12:08 PM
از ۲۸ خرداد بگویم!
من هم: به منظور فراخوانِ علی فحش دادنـها بـه ۲۸ خرداد پارسال برمـیگردد؛ امّا حتّا ذرّهای پشیمان نیستم. بله... به منظور من هم اتّفاقاً یکسال گذشت! روزهای قبل از انتخابات را بیشتر درون حال گپ و گفت با دیگران گذراندم که تا راضیشان...
Posted in راز on June 18, 2006 08:10 PM
در بابِ تفاوت مـینیبوس و اتوبوس
از ایندست منطق و فلسفههای روزمرّهی کلامـی ـ کـه بهار نوشته و در کامنتهای پستِ اخیرش هم نمونـهای هست ـ به منظور من از همـه جالبتر، وقتی بود کـه بیدرنظرگرفتنِ تفکیکِ ّتی، همکلاسیها آمدند سلفسرویسِ پسرها که تا دستِ جمعی چایی بخوریم...
Posted in راز on June 16, 2006 05:28 PM
دربارهی قاضی بیشرفِ دادگاهِ جیمز جویس
از دیروز کـه خانم دکترِ عزیز گفتن کـه من رو به منظور صحبت درون مورد ترانـههای ضدّ عاشقی و نفرتآمـیزِ جدید بهی معرّفی کردهان، همـهاش دارم بـه این فکر مـیکنم کـه آخه چه فرقی هست بین این ابیـاتِ وحشی بافقی...
Posted in راز on June 13, 2006 10:45 AM
دربارهی تلفن ـ دربارهی من
...چشمـهات هم یـه جوری شده. شده مثل چشمـهای من وقتهایی کـه دوستهات مـیومدن خونـهات و یـادت مـیرفت دوشاخهی تلفن رو بعد از تمومشدنِ ذکرتون بزنی توی پریز؛ کاملاً اتّفاقی. اونروز صبح هم کاملاً اتّفاقی اون داشت از پلّههای آپارتمانت...
Posted in راز on June 10, 2006 10:58 AM
نامگذاریِ وارونـه ـ ۲
بخشِ نخست را اینجا بخوانید: نامگذاریِ وارونـه ـ ۱ *** نامگذاریِ وارونـه ـ ۲ علی شیوا * درون نمونـهی پیشین دیدیم کـه ایرانیـان درست یـا نادرست لقبِ عادل را به منظور انوشیروان پذیرفتهاند، امّا همـیشـه اوضاع ازین قرار نیست. درون تاریخ...
Posted in راز on June 9, 2006 12:30 PM
نامگذاریِ وارونـه - ۱
علی ـ برادر عزیزم ـ لطف کرده و بعد مدّتها به منظور «راز» نوشته... *** نامگذاریِ وارونـه - ۱ علی شیوا * درون روزگارِ اجارهنشینی، پیرزنِ صاحبخانـهی ما کـه خود درون همان ساختمان زندگی مـیکرد، سرایداری داشت کمابیش سیساله، مـیانـهقامت، لاغراندام...
Posted in راز on June 8, 2006 06:39 AM
ده حکمت از سفری چند روزه بـه سرزمـین مادریم، گرگان
(یک) ۱- خوشم آمد! مادرم را از کودکی با کارخانـه مـیشناختم. آنجا سرپرست چندین کارگر و تکنسین مرد بود. مادرم بـه تنـهایی به منظور مأموریت از گرگان بـه تهران مـیآمد و رانندگی مـیکرد. جز این، وقت سفر بـه تهران، همـیشـه نیمـی...
Posted in راز on June 5, 2006 04:30 PM
در غیـابِ راوی عزیزِ قصّههای عامّهپسند
----- پاسخ پرسش (۱): آرایـهی ایـهام درون واژهی «مشکل» - برندهای نداشتیم :) ----- ۱- درون مصراعِ پایین، چه آرایـهای وجود دارد؟ من سؤالِ سادهی تو، تو جوابِ مشکلِ من ـ ترانـهی «وقتی کـه نباشی» با صدای احسان خواجهامـیری ۲-...
Posted in راز on May 28, 2006 10:50 AM
دو سنّت رقیب درون پژوهش اجتماعی
یـادداشتی کـه خانم دکتر احمدنیـای عزیز درون وبلاگشان دربارهی کاستلز نوشتند و بعد، یـادداشتهای حامد و امـیرمسعود و پاسخهای دکتر احمدنیـای عزیز درون کامنتهای آن مطلب، بهانـهی یـادداشتِ حاضر شد. یـادداشتِ من احتمالاً ربطِ مستقیمـی بـه بحث ندارد. حتّا احتمالاً...
Posted in راز on May 24, 2006 04:46 PM
کاستلز درون سه راه ضرّابخانـه!
از مقدّمـهی «گفتوگوهایی با مانوئل کاستلز» (گفتگوهای مارتین اینس با کاستلز؛ ترجمـهی حسن چاوشیـان و لیلا جوافشانی؛ نشر نی): مانوئل کاستلز یکی از مشـهورترین دانشمندانِ اجتماعی جهان است. شـهرتِ او گسترهای بسیـار فراتر از عرصهی آکادمـیک، کـه کاشانـهی همـیشگی اوست،...
Posted in راز on May 21, 2006 08:17 PM
از لیکو که تا هایکو
«[هایکو] همچون مـیزبانی مؤدّب کـه به ما امکان مـیدهد با آسودگی و با تمام رفتارهای عجیب و غریب، ارزشـها و نمادهایمان، درون خانة او مستقر شویم؛ «غیبت» هایکو، بـه نوعی ما را بـه گمراهی، بـه شکستن، و در یک کلام...
Posted in راز on May 19, 2006 10:23 PM
انقلابِ علمِ انسانی
نمـیدانم اینرا کی نوشتم و به چه منظوری؟ شاید تمرین درسی بوده و شاید چیز دیگری. امّا ایدهاش را ـ کـه باز خاطرم نمـیآید دزدیست یـا نـه؟ ـ خیلی مـیپسندم. اینکه مفهوم پارادایمِ تامسبیش از همـه و برخلافِ...
Posted in راز on May 18, 2006 08:41 AM
محبوبیّت
رونویسی به منظور سیـاوش عزیز، که تا بداند / کـه مـیداند «محبوبیّت» یعنی چه. نادرست هست که درون خردسالی اینهمـه محبوبِی باشی. درون پگاهِ زندگی عادتِ ناپسندیدهای پیدا مـیکنی، بدترین عادتی کـه ممکن است: عادتِ محبوب بودن. دیگر نمـیتوانی از دستش...
Posted in راز on May 14, 2006 10:01 AM
آموزههای سفر
۱- چادرِ دوازدهنفره، یعنی چادری کـه برای برپایی آن دستِ کم دوازدهنفر حتما همکاری کنند و تنـها چهار نفر ـ اگر بتوانند ـ مـیتوانند درون آن بخوابند. ۲- کیسهخواب؛ هنگامـیکه دشمن حمله مـیکند مـیتوانید کیسهخوابهاتان را بهعنوانِ غنیمت تسلیم کنید...
Posted in راز on May 12, 2006 07:38 PM
دو که تا عسردستی...
اوّلی ـ کـه سعی کردم هیچ سرنخی از صاحبش تو عباقی نمونـه ـ حجلهی متوفاست. ولی نکتهی عجیب اینـه کـه متوفا «پدر» بوده. همـیشـه فکر مـیکردم کـه حجله رو واسه مردایی مـیذارن کـه ازدواج نکردهان و فوت شدهان. نـه؟...
Posted in راز on May 8, 2006 07:49 AM
بازخوانی تجربهی مردانـه درون ترانـههای عامـیانـه – ۱
شطرنج (مـهرداد) داستانِ غرور، خامـی و سقوط: بـه سوی خیزشی دوباره ۱- شکستِ عاشقانـه، تجربهی بسیـاری از مردان جوان است. سینا همـیشـه مـیگوید «آدم وقتی شکست مـیخورَد، کـه قبول کند شکست خورده» مـیخواهم اضافه کنم «امّا آدم وقتی پیروز مـیشود...
Posted in راز on May 6, 2006 09:43 PM
دوستی معمولی!
داشتم با دوستِ بسیـار عزیزی صحبت مـیکردم و در مـیانـهی کلام، بـه این صورتبندی رسیدیم کـه آدمها درون دو دستهی عمده قرار مـیگیرن: بعضیـا، بعد از «بههمزدن» رابطهشون، مـیگن «تو مگه درون مورد رابطهمون چی فکر مـیکردی؟ ما فقط دوستای...
Posted in راز on May 4, 2006 09:07 AM
اردیبهشتیها
اوّل از همـه برادر خیلی عزیزم، علی. نوشتن دربارهی علی واسه من خیلی سخته. به منظور همـین خیلی کوتاه و تلگرافی همـین چند خط رو درون مورد ارتباطِ زندگی تحصیلیام با علی ـ کـه یـه چیزی نزدیک دو سال ازم بزرگتره...
Posted in راز on May 2, 2006 10:01 PM
تردید و اعتماد
رونویسی به منظور وحیدِ عزیز؛ کـه ایدهی «آنچه اخلاقیست کـه از تردید برخیزد» را خوش مـیدارد ... ژیل: خلاصه اینکه من محکوم تخیّلاتِ تو هستم. محاکمـهام هم اینجا برگزار شده، درون غیـابِ من، بدون مخالفت، بدونِ دفاع، درون فاصلهی دو بطری...
Posted in راز on April 30, 2006 09:10 AM
کشفِ قابلیّتی بالقوّه، نـه کشفِ نو
۱- برایم آزارندهست وقتی درون درس نظریـههای جامعهشناختی، هنگامـیکه ماردرس مـیدهند و به نقدش مـیرسند، مـیگویند «او نظم و انسجام را ندیده». همـینطور وقتی جامعهشناسانِ نظمگرا را نقد مـیکنند، فوراً مـیگویند «تضاد و منافع طبقاتی را ندیدهاند». جالبتر اینکه...
Posted in راز on April 28, 2006 08:12 PM
پرسهگردی شاعر هایپررمانتیک درون کوچههای «شـهرِ نو»
یـا: من ـ که تا اطّلاع ثانوی ـ وبلاگ را اینطور مـیبینم خطاب بـه دوستان همکلامم: مـیثم، پیـام، بهار، پرستو و ... ۱- مژده؛ شاعر بـه روسپیخانـه آمد! مارشال بِرمَن درون تجربهی مدرنیته، درون فصلِ مربوط بـه بودلر، از شعر منثورِ...
Posted in راز on April 24, 2006 09:40 PM
دریـا
علی معظّمـی دربارهی فرهاد دریـا یـادداشتی نوشته. که تا آنجا کـه مـیدانم افغانها «دریـا» را بسیـار دوست دارند؛ او بـه بیشتر گویشهای افغانی مـیخوانَد: دری و پشتو و هزارگی و پنجشیری و ازبکی و ... درون دورهی استیلای شوروی، صدایش...
Posted in راز on April 22, 2006 07:05 PM
پیـادهرویهای بیپایـانِ پرسهگردِ خیـابانهای اینترنت
برای بچّهمحلّم ـ یـا نـه، به منظور همخانـهام: مـیثم ۱- نوشتهات را خواندم و ناخودآگاه، آنگاه کـه در پایـانِ نوشتهات از سوسیـالیسمِ حاکم بر شـهر اینترنت گفتی، یـادِ «هنرمند بـه مثابهی تولیدکننده»ی بنیـامـین افتادم. بهخاطر بیـاور؛ مسألهی انقلابیگری هنری به منظور بنیـامـین...
Posted in راز on April 20, 2006 04:14 PM
توضیح یک ی استشـهادی
شنبه کـه رفته بودم دبیرستان، محمّد رو دیدم و فرصتی پیش اومد چند کلمـهای درون موردِ نوشتههای ریحانـه و خودش ـ کـه مدّتی پیش بحثی راه انداخته بودن ـ صحبت کنیم. (واسه اینکه سابقهی مختصر بحث دستتون بیـاد، اینجا رو...
Posted in راز on April 17, 2006 09:57 PM
روباه!
فریماه یکی از های افغانی انجمنـه کـه چهارشنبهی قبل با هم کتاب خوندیم. درون واقع، فریماه کتاب مـیخوند و من گوش مـیکردم، که تا بفهمم اشکالهای احتمالی گویشی و روایی بچّهها چیـه؟ سه چهارتایی کتاب با هم خوندیم. بینِ خوندنـها هم...
Posted in راز on April 16, 2006 01:03 PM
حاشیـههای مردانگی هژمونیک و مردانگی مردّد
۱- با اینکه بـه نظرم بیشتر از دکتر امـیرابراهیمـی عزیز، با قیصرهای امروزی همدلم و درکشان مـیکنم، ولی سراسر نوشتهی خواندیشان را بسیـار دوست داشتم؛ بخش پایـانیش را، دوستتر. بخش پایـانی نوشتهشان از آنـهاست کـه دلم مـیخواست خودم بنویسمشان. حیف...
Posted in راز on April 14, 2006 07:30 PM
قیصرهای امروزی
تصویری تقابلی: حرکت بـه سوی شناسایی هویّتِ مردان مردّد پیشنیـاز!: من از نسلِ مردانِ مردّدم! مرتبط امّا بیرون «راز»: هویّت مردّد و مسکولینیسم (آ) ۱- «رفاقت» ـ شده درون مفهوم ظاهریاش ـ هنوز به منظور قیصرهای امروزی معنادار است. برادرهایم ـ...
Posted in راز on April 9, 2006 08:14 PM
دین و وانمودهی بودریـاری: نگاهی بـه ماجرای کاریکاتورها
روح نوشتهی مـیثم عزیز را دریـافتهام و مـیپسندم. ولی تنـها این نکته را کـه مسیحیّت درون صورتمند ِ امور الهی ـ همانها کـه اسلام بشدّت صورتزداییشان کرده ـ افراط کرده، دلیلِ کافی ماجراهای کاریکاتورهای پیـامبر اسلام نمـیدانم. پیش از همـه،...
Posted in راز on April 4, 2006 07:15 AM
تأمّلات اخلاقی ظرفشوی گاهی باوجدان
این چند روزه، روزی نبوده کـه چه خونـهی خودمون چه جای دیگه، ظرف نشسته باشم. دیشب ـ دیروقتِ شب بود ـ وقتی کـه داشتم ظرف مـیشستم، فکر مـیکردم دو جور ظرف شستن وجود داره: بقول دوستی، جور اوّل و جور...
Posted in راز on March 31, 2006 02:15 PM
گفتگو
گفتگو، دشوار است؛ چه، مکالمـه تفاوتها را نشانمان مـیدهد و فهمِ تفاوتها سخت و گران مـیآید برایمان. ترسِ از تفاوت، ترسِ از خودمان است. تو از بیگانـهی متفاوت مـیترسی؛ نـه از او کـه از خودت مـیترسی: مـیترسی خودت را در...
Posted in راز on March 29, 2006 05:52 PM
ماه عروس
موسیقی خراسانی را ـ فرقی نمـیکند متعلّق بـه کدام بخش خراسان باشد ـ از کودکی دوست داشتهام. علّتش شاید این هست که یکی از مادربزرگهایم بیرجندی بود. (همـینجا بگویم کـه هرکدام از چهار پدربزرگ و مادربزرگم ـ کـه حالا هیچکدامشان...
Posted in راز on March 28, 2006 06:59 PM
من از نسلِ مردانِ مردّدم!
- مردانـه به منظور برادرانِ بزرگتر و کوچکترم؛ با آهی و حسرتی - بهویژه به منظور برادرِ بزرگم، بهروز خانِ وثوقی ـ کـه قیصرِ ما بود. حالا دیگر قیصر مثل برادر، مثل پارهی تن بـه ما نزدیک بود. قیصر، پناهِ ما بود....
Posted in راز on March 26, 2006 01:57 AM
دوستان و دوستی
یکی از شکایتهای همـیشگیم این بوده کـه با اینکه دوستِ دست بقلم و نویسنده کم ندارم، چرا هیچکدامشان متن یکی از کتابهایشان را بمن تقدیم نمـیکنند؟ ناامـید سرآخر، دست بدامن دانشآموزهایم شدم کـه بالاغیرتاً اگر درون آینده چیزی نوشتید و...
Posted in راز on March 25, 2006 01:31 PM
نوزاد - نوشتهی دونالد بارتلمـی
محسن عزیز (وبلاگ | فوتوبلاگ) ـ کـه همـیشـه لطفِ زیـاد بمن دارد ـ برگردانِ داستانی از بارتلمـی را از سرِ محبّت، بـه «راز» پیشکش کرده. بینـهایت قدردانش هستم؛ عیدی خوبی بود... گفته بودم؛ بجای رفاقت با بعضیـها، حتما با برادرهایش...
Posted in راز on March 23, 2006 03:25 PM
سیبهای راز: هشتاد و چهار
راستش همان اوّل کـه پیشنـهادِ سیبستان را خواندم، خوشم آمد. نگاهش بـه نقش وبلاگها برایم جالب بود. این را هم بگویم کـه انتظار خودم از «راز» حدّاقلی بوده و هست؛ کمـینـهگرا شروع کردم و ادامـه دادهام. همـینکه بعضی دوستان و...
Posted in راز on March 22, 2006 11:11 AM
مزخرف امّا خوب
«اونقدر مزخرفه کـه خوب بنظر مـیاد» این جمله یـا جملههایی با مضامـین مشابه، اظهار نظریست کـه کم و بیش دربارة بعضی آوازهای جدید پاپ ایرانی ـ کـه شایع شده ـ شنیدهام. شاید این اواخر، این اظهارنظرها بیشتر از همـه وقتی...
Posted in راز on March 21, 2006 07:59 PM
مدیحهای به منظور دوستانم درون سالِ رو بـه پایـان
سینا مـیگفت ـ نـه با این کلمـهها، با واژههای خودش ـ امسال، سال بدی بود؛ اتّفاقی نیفتاد کـه نیروبخش باشد. اضافه کردم به منظور من، رخدادها نیروفزا نبودند هیچ، بعضی نَفَسم را هم گرفتند: از ریز که تا درشت، از روابط بیناشخصی...
Posted in راز on March 20, 2006 06:49 AM
دنیـا بدونِ جنگ: به منظور سالگردِ حملهی آمریکا بـه عراق
برای دکتر فریبرزِ دانا شببخیر بچّههای عزیز! شببخیر کـه خیلی دیر است. بـه هواپیماها درون هوای بهاری نگاه کنید کـه چه زیبا برق مـیزنند بـه بمبافکنها، تانکها نگاه کنید هیچ بچّهی آمریکائی شانسِ شما را ندارد آنها، همـهی این چیزها...
Posted in راز on March 19, 2006 10:10 PM
کتابهای دوستداشتنی سال هشتاد و چهار
امّا نتایجِ «کتابهای دوستداشتنی سال ۱۳۸۴» بـه انتخابِ فرهیختگان ایرانی: (چرا؟ چونانیکه راز را مـیخوانند، حتماً انسانـهای فرهیختهای هستند و در ضمن نمایندهی تمامـی فرهیختگان!) * بهترین اثر داستانی ایرانی: عاشقیّت درون پاورقی (مجموعهی داستان)، مـهسا محبعلی، نشر چشمـه...
Posted in راز on March 17, 2006 12:06 AM
توهّم توطئه
باین موضوع صرفاً درون حد توهّم توطئه نگاه کنین. درستیش رو تحقیق نکردهم و صرفاً حدس و گمانـه؛ اون هم از نوع بدبینانـهاش. شاید هم اصلاً موضوع خیلی پیشِ پاافتاده باشـه و قبلاً بهش فکر کرده باشین. یـا برعشاید...
Posted in راز on March 15, 2006 06:32 PM
قابل توجّه همة زیر ۲۵ سالهها و مخصوصاً دانشآموزان
پروژهای به منظور بهبود شرایط جمع یـا محلّهتون دارین؟ اگه آره، بخونین. از طریق سینا و با اطّلاع لیلای عزیز (هاها؛ از کمـیتة پیگیری زنان!)، متوجّه شدم کـه مؤسّسة بینالمللی Peace Child قصد داره یـه برنامة حمایتی کوچیک از پروژههایی...
Posted in راز on March 13, 2006 06:46 PM
همگرایی نسلی
جنابِ دکتر کاشی عزیز، بیشک علّت تأخیرم درون پاسخ، بیش از همـه، همراهی و همرأیی با کلامتان بود. راستش را بخواهید خیلی وقت هست که با کلیّت حرفتان، همدلم؛ خصوصاً و بیشتر از همـه با بینشتان درون پاسخ آخر. امّا...
Posted in راز on March 11, 2006 11:58 PM
گشایش
-------------------- افزوده: این یکی را هم سینا لطف کرد و فرستاد: -------------------- شاید ربطی نداشته باشد – کـه ندارد؛ ولی با دیدن این «کارت ویزیت»ها، یـاد آغاز مقالة پیتر برگر «پروتستانیسم و جستجوی امر یقینی» افتادم. آنجا، برگر مـیگوید که...
Posted in راز on March 10, 2006 10:59 AM
بهترین کتابهای سال ۸۴ بـه انتخاب خوانندگان «راز»
خب... انتخاب بهترین کتاب سال، تقریباً بـه سنّتِ «راز» نبدیل شده. پارسال و سال قبلترش هم کتابها، انتخاب شدند. خدا رو چه دیدین؛ شاید یـه وقتی فهرست سال «راز» بـه فهرست معتبری تبدیل شد و کتابهای انتخابی اینجا، یک هفته...
Posted in راز on March 7, 2006 08:14 PM
کودکانِ کار
... این آموزگار هست که واژهها را برمـیگزیند و به فراگیرنده عرضه مـیکند. که تا آنجاکه کتابِ ابتدایی مـیانجی آموزگار و شاگردان هست و شاگردان حتما از واژههایی کـه آموزگار انتخاب مـیکند «پر شوند»؛ بآسانی مـیتوان نخستین بعد مـهم تصویری از...
Posted in راز on March 2, 2006 09:22 AM
ارشد
از فردا که تا شنبه، بعضی از دوستان خوبم کنکور کارشناسی ارشد دارند. به منظور تکتکشان آرزوی موفقیّت مـیکنم. همة آنـهایی کـه مـیشناسم لیـاقتشان بیشتر از اینـهاست. شاید اینروزهای آخر، چیزی کـه بسیـار کمکحال دوستانم است، یکی تستهای سالهای قبل باشد. حتّا...
Posted in راز on March 1, 2006 08:40 PM
سلّانـهسلّانـه – کامـیار محمّدزاده
شعر پایین را کامـیار – دانشآموز سابقم – گفته و علی – برادرم – شرح کوتاهی برایش نوشته. بیشتر، چیزی نمـیگویم؛ بخوانید. * مرتبط درون «راز»: هایکوهای بچّهها ---- زنگِ ساعت، مـیدَرَد رؤیـای نازم را مـیخزم از خوابِ خود، همچون...
Posted in راز on February 26, 2006 08:35 PM
تجدید دیدار
چهارشنبه، فرصت و افتخار مجدّدی دست داد و خدمت دکتر نیکگهر رفتم. عکسهای دیدار قبل را تقدیم کردم و در – بقول خودشان – «معاملهای تهاتری»، چند جلد از کتابهایشان را برایم امضا د. از مقدّمـهای کـه برای ترجمة «ورقهای...
Posted in راز on February 24, 2006 11:00 AM
دورکیم، شریعتی و مجتبا
امروز، فشرده و پشتِ هم چند جا رفتم و بخشی از وظایفم را درون قبال خودم و دیگران انجام دادم. بـه بعضی، بعدتر مـیپردازم. امّا، دو ماجرا را که تا فرصت هست، بگویم: اوّل اینکه دوستانِ خوبم – و از جمله...
Posted in راز on February 22, 2006 11:35 PM
تأملاتی دربارة خودرو و بعضی چیزهای دیگر
کاوه، یکی از دوستای دانشمندم تو دانشگاهه کـه تخصّصش جامعهشناسی صکسه. بقول امـیر، کاوه قادره یـه لیوان چایی نیمـه خورده رو تو سلف تحلیل ّتی کنـه! یکی دو ماه پیش بود کـه با کاوه از دانشکده که تا خیـابون دولت رو...
Posted in راز on February 20, 2006 08:49 PM
تولّدت مبارک!
امروز (دیروز)، روز تولّد بابامـه: خب، من هم مثل خیلیـهای دیگه، شک ندارم کـه بابام، بهترین پدر دنیـاست. :) اوممم... هیچوقت اینرو اعتراف نکردهم؛ ولی فکر کنم الان وقت مناسبیـه کـه بگم چند سال پیش کـه صدام و طرز...
Posted in راز on February 17, 2006 12:30 AM
ِ پاساژ قائم
امروز، وقتی برنامة انجیاوی کودکان کار ملغا شد، یـه برنامة جانشین بـه ذهنم رسید. برنامـه رو بـه دوستان اطّلاع دادم و دوستان همدل بنده هم، هماره حاضر درون صحنـه و پرر از همـیشـه، پایـه بودند و اعلام آمادگی د و...
Posted in راز on February 14, 2006 05:47 PM
دستهای ما جذامـیها را درون دست بگیرید!
ادامـهی گفتگو با جناب دکتر کاشی آقای دکتر کاشی عزیز، پاسخهای ذوقیتان هم بـه اندازهی پاسخهای – بقول شریفتان – عالمانـه، خواندنیست. بسیـار استفاده کردم و باز تکرار مـیکنم اگر گفتگو را ادامـه مـیدهم، هدفم بیشک پیش از همـه،...
Posted in راز on February 12, 2006 11:17 AM
چهرههای محرّم ۱۳۸۴/۱۴۲۷
آنچه اینجا مـیبینید، مجموعة ۲۴ عاز عکسهاییست کـه در عاشورای ۸۴ گرفتهام. بازنشر عکسها، درون هرجا کـه مـیخواهد باشد و به هر شکل، منوط بـه اجازه از اینجانب است؛ لطفاً! (خصوصاً قابل توجّه بخش تلهویزیونی صدای آمریکا کـه پارسال...
Posted in راز on February 10, 2006 01:12 PM
تاسوعا، عاشورا و شامغریبان ۸۴
محرّم ۱۴۲۷ تاسوعا را، نزدیکیهای غروب با سینا و به راهنمایی دوستِ نویـافتهام، مجید رفتیم محلّة فلّاح (بقول معروف،خط)؛ دقیقتر، گردشمان از امامزاده حسن شروع شد. نکتهای کـه جلبِ توجّهم کرد چرخهای دورهگردها بود کـه لبو و باقالی...
Posted in راز on February 10, 2006 12:47 PM
دکتر عبدالحسين نيکگهر
به واسطة آشنایی با خانم دکتر احمدنیـای عزیز، این بخت را داشتهام کـه هر از گاهی، بزرگانی را ملاقات کنم و از نزدیک با ایشان آشنا شوم. نمونـهاش آشنایی با دکتر صدریست، کـه ادامـهدار شد و من حالا، بـه این...
Posted in راز on February 7, 2006 05:57 PM
شاید دربارة لذّت
پریروز با احسان کـه صحبت مـیکردم، مـیگفتم لذّت وقتی لذّته کـه همزمان حظّ خدایگانی و لذّت بندگی رو داشته باشـه. درون توضیحش هم گفتم کـه بنظرم، لذّت اونوقتی قابل تح کـه بخشی از وجود انسان بره درون مرتبة خدا قرار...
Posted in راز on February 3, 2006 12:30 PM
حرفهایگری
صبحی، یکی چند نفر از دوستان ایمـیل زدن کـه مشـهور شدی و «روز آنلاین» ازت معذرت خواسته! جریـان از اینقرار بود کـه اصحابِ «روز» درون مصاحبهشون با دکتر سروش، از عکسی کـه من گرفته بودم استفاده کرده بودن. من هم...
Posted in راز on February 1, 2006 11:11 PM
دفاع اخلاقی از سرگردانیِ ریزوموار توریست
ادامة گفتگوی نسلی با جناب دکتر کاشی دکتر کاشی، پاسخِ نوشتة پیشینام را از سرِ لطف دادند و گفتگوی نسلیمان را گامـی بـه جلو بردند. اگر اکنون دوباره مـینویسم، بـه این دلیل هست که با ادامة گفتگو، چیزی از...
Posted in راز on February 1, 2006 06:52 AM
اکنون [وضعیّت اردوگاهی ۴]
پیشتر نوشتهبودم «کاش همـه چیز درون سطح مـیماند. کاش، شبکة ارجاعات از بین مـیرفت؛ شبکة خاطرات. کاش، آنطور کـه سوزان سونتاگ مـیگفت، آزادی، درون سطح مـیبود؛ درون جدایی از عمق. کاش مـیشد از این دنیـای هایپرتکست-گونة خاطرهها و اندیشـهها، رها...
Posted in راز on January 26, 2006 05:32 PM
ابتذال؛ رویکردی شکمـی
هرگونـه ارتباط با مجادلات اخیر درون وبلاگستان پیشاپیش تکذیب مـیشـه. بعضی گارسونـها، خیلی صمـیمـیان: شوخی مـیکنن؛ جوک مـیگن؛ احوال مـیپرسن؛ سربسر مـیذارن و مثلاً کنجکاوی بخرج مـیدن. بعضی گارسونـهای دیگه، کاملاً جدّیان: خوشامدی مـیگن و اون وسطها، فوقش یکبار مـیان...
Posted in راز on January 24, 2006 04:27 PM
نوستالژیـا
۱- چند وقت پیش با احسان دربارة لحن خوانندهها حرف مـیزدم و مـیگفتم اشکالی کـه وجود داره اینـه کـه خوانندههای جدید لحن ندارن و وقتی احسان پرسید منظورت چیـه؟ گفتم یـه چیزی کـه ربطی بـه قشنگی صدا – کـه معمولاً...
Posted in راز on January 16, 2006 04:31 PM
شما زائر بودید و ما توریستیم!
گفتگویی نسلی با جناب دکتر کاشی دکتر کاشی – کـه در دانشگاه استادِ من و دیگرانی از نسلِ من بودهاند – درون نوشتهای، محورهای مختصات ارزشهای معنابخشِ نسلِ جدید را – کـه لابد «ما»ییم – ترسیم نمودهاند. نوشته، بسیـار خواندنی...
Posted in راز on January 13, 2006 09:42 AM
پراکندهگویی
۱- بـه خودِ احسان هم گفتهم؛ فکر کنم یکی از بدشانسیهای من تو زندگی این بوده کـه از اوّل، بجای دوستی با خودش، با برادرهاش دوست نشدهم! غرض اینکه محسنِ عزیز، چند وقتیـه کـه فتوبلاگش رو راه انداخته و علاوه...
Posted in راز on January 11, 2006 07:25 PM
تجسّد کلمـه
همـیشـه احتمالاً اوّل، کریسمس رو تبریک مـیگن و بعد، سالِ نو رو؛ من هم از همـین روش استفاده مـیکنم: امشب – اگه اشتباه نکنم – شبِ کریسمس دوستانِ ارمنیمونـه، درون حالیکه سالِ نوشون چند روزیـه آغاز شده. پس، من هم...
Posted in راز on January 5, 2006 11:28 AM
هویّت بسیج / بسیجِ هویّت
چه درون زمان دانشآموزی و دانشجویی و چه وقتی کـه درس دادم، موضوعِ جذب بچّهها و دوستان بـه بسیج برایم جالب بوده. خیلی وقتها هم دوستان نزدیکِ بسیحی داشتهام. چند وقتی هم هست کـه مقولة هویّت و به تَبَعش، سبک...
Posted in راز on January 4, 2006 01:24 PM
همبستگی جعلی
همونطور کـه پیشنیـاز پیـامبری، چوپانیـه؛ بنظر مـیاد کـه پیشنیـاز قدّیس شدن هم تو فرهنگ مسیحی این باشـه کـه قدّیسِ آینده درون خونوادهای مرتبط با تجارت خصوصاً بازرگانی پارچه بزرگ شده باشـه :) به منظور این همبستگی جعلی جز سن فرانسیس و...
Posted in راز on December 29, 2005 11:05 AM
به دَرَک؛ ولی مـیکشمت!
بعدِ اینکه «به جهنّم» رو نوشتم – و خصوصاً این اواخر – ترانـههای فارسی خیلی بیشتر از قبل، «ضدّ عاشقی» شدهان. بعضی از نمونـهها دیگه واقعاً جالبان و ترغیب مـیکنن آدم رو کـه پیگیریشون کنـه. این هم نتایج بعضی پیگیریـها...
Posted in راز on December 21, 2005 11:09 AM
راز
پیـام، مـیانة سخنرانی چهارشنبة گذشتهش دربارة دریدا، وقتی مـیخواست دربارة دیکانستراکشن شروع بـه صحبت کنـه، از ناباکوف نقل کرد کـه «لولیتا مشـهوره؛ نـه من.» همونموقع بـه دوستام گفتم کـه «راز معروفه؛ نـه من ;)» (البتّه بمانَد کـه سینا چه جوابی...
Posted in راز on December 16, 2005 09:45 AM
انسان دانشگاهی
وقتی روز تعطیل کارهای دانشگاه را انجام مـیدهی، بدون هیچ دلیلی دلت مـیخواهد بخشی از انسانِ دانشگاهی بوردیو را بخوانی. مثلاً آنجایش را کـه مـیگوید استادان سابقهدارتر نباید اجازه دهند کـه اعضای تازهوارد خیلی زود مستقل گردند؛ امّا درون ضمن...
Posted in راز on December 9, 2005 11:41 AM
تأمّلاتِ گیدنزی دربارة تصادف ساختمان با هواپیما
۱- مخاطرات دوران مدرن، مثل خودِ جهان مدرن، متراکم شدهاند. هواپیمایی بـه ساختمانی برخورد مـیکند و بیش از صد نفر کشته مـیشوند: هواپیما – کپسول متراکم انسانـها – بـه ساختمان – کپسول متراکم دیگری از آدمـها – برخورد مـیکند و...
Posted in راز on December 7, 2005 01:57 PM
صنعت انحلال
«راهی به منظور پارهپاره ، به منظور رخنـهگشایی درون سخن بدون بیمعنا ساختن آن.» - فلوبر بالای سرت کـه بازش مـیکنی، واژههایش سر ریز مـیکند درون خوابت. نور نافذ کلمات، رؤیـاهایت را عریـان مـیکند. دیگر صدای بر هم خوردن ورقها خوابزدهات نمـیکند....
Posted in راز on November 28, 2005 07:25 PM
کتابباز (۵)::رایـانـه هیچگاه جایگزین کتاب نخواهد شد!
و این هم آخرین «کتابباز»ی کـه نوشتهم. مسلّمـه کـه مخالف کامپیوتر نیستم کـه هیج؛ پربسامد هم درون زندگی روزمرهم ازش استفاده مـیکنم. حتّا با بازیهای کامپیوتری هم موافقم. چرا جز اینکه بقول جان کین بنظرم، یکی از مثالهای خوب حوزههای...
Posted in راز on November 26, 2005 06:58 PM
کتابباز (۴)::بچّههای سراسر جهان، فانتزی بخوانید!
چیزی کـه باعث شد کتابباز (۴) رو بنویسم، این بود کـه یکی از دوستا و همکارای معلّمم تو نشریة کم و بیش رسمـی مدرسه بـه اسم «هفته»، مطلبی نوشت با عنوان «بچّههایی کـه بچّه مـیمانند» و انتقاد کرده بود که...
Posted in راز on November 25, 2005 09:49 AM
کتابباز (۳)::عادتهای کتاب خواندن
همونطوری کـه گفتم یکی از کتاببازها رو محمّد نوشته... این هم، نوشتة زیبای محمّد به منظور بچّهها... عادتهای کتاب خواندن کتابخوان شمارة سوّم – نشریة داخلی مدرسة راهنمایی علامـه حلی (۱) تهران محمّد مـیرزاخانی یک بار مردِ مـیانسالی را دیدم که...
Posted in راز on November 24, 2005 09:36 AM
کتابباز (۲)::اگر بخواهی، تو هم مـیتوانی بـه زبانِ ما حرف بزنی!
اگر بخواهی، تو هم مـیتوانی بـه زبانِ ما حرف بزنی! کتابخوان شمارة دوّم – نشریة داخلی مدرسة راهنمایی علامـه حلی (۱) تهران ۱- دربارة آدمِ کنجکاوی کـه روابط پیچیدة بین قضایـا را درمـییـابَد؛ رابطههای نامرئی را حدس مـیزند و معمّاهای...
Posted in راز on November 23, 2005 06:05 AM
کتابباز(۱)::بیـایید دونکیشون باشیم
از اوّل امسالِ تحصیلی، دو هفتهنامـهای به منظور بچّههای مدرسة راهنمایی چاپ مـیکنیم و اسمش رو هم گذاشتهیم «کتابخوان». هدفمون، کتابخون بچّههاست. مـیخوایم هم کتابهای جدید رو بشناسن؛ هم درون موردشون بنویسن و هم از نظر من مـهمتر از بقیـه،...
Posted in راز on November 22, 2005 12:00 AM
اختلاف نسلی
چند وقت پیش، بفرمودة دوستی، یـادداشت کم و بیش روزنامـهنگارانـهای به منظور «اعتماد» نوشتم دربارة اختلافِ نظرِ ما و پدر-مادرهایمان دربارة فضای مجازی؛ کـه گویـا درون ویژهنامـهای چاپ شد. نوشته بودم کـه برای ما، دیگر شنیدن کنایـهها و نـهیهایی از قبیل...
Posted in راز on November 16, 2005 02:20 PM
در باب روزی کـه گذشت
دیروز خیلی عجیب بود... حالم چندان خوب نبود و بگی نگی از خودم ناامـید بودم و سؤالهای فلسفی – از اون انواع بزرگبزرگش! – داشتم. درون همـین حال و احوال بودم کـه دیدم یکی از دوستا و دانشآموزای سابق که...
Posted in راز on November 12, 2005 07:06 PM
امـید
از رابطهای – نمـیگمـی، چون رابطه دو طرفهست – ناامـید مـیشی کـه بهش امـید بستی. پس، بعد از اینکه ناامـید شدی، به منظور اینکه بتونی تاب بیـاری، کلّاً دیگه اصلاً امـید نمـیبندی. زیمل تو مقالة کلانشـهرش مـیگه ذهن آدم رو...
Posted in راز on November 7, 2005 09:43 PM
هومنز و ازدواج
کلاس نظریة سه نفرهمان با دکتر عبداللهی، کلاس خیلی خوبیست و خیلی هم خوش مـیگذرد. (البته غیر از مواقعی کـه نوبت ارائة اجباری من باشد!) دکتر عبداللهی با ذهن روشن و بسیـار دقیقی کـه دربارة نظریة اجتماعی دارند، همزمان هم...
Posted in راز on November 2, 2005 11:34 AM
برای دلتنگیهای آخر هفتهات
سینا جان، کی دست بدهد با هم باز با قطار سفر کنیم؟ اینبار بجای ابر شلوارپوش، «اورهان ولی» مـیخوانیم. مایوکفسکیست به منظور خودش ! با های کوپة بغلی هم کاری نداریم! بعد از آن سفر، دیگر مایـاکوفسکی خواندن، تنـهایی لذّتی نداشت......
Posted in راز on October 27, 2005 12:51 PM
وبرخوانی درون تهران
-=-=-=- افزوده: دکتر صدری عزیز، درون بخشی از یک یـادداشت کوتاه برایم نوشتهاند: Good for you... I assigned the book to my Sociology of Religion class. It is so well written, so lucid and free of jargon and such a...
Posted in راز on October 26, 2005 05:44 PM
دوست داریم پهنة یـادگیریمان بـه گستردگی تمامـی زندگیمان باشد
---------- افزوده: پیـام یزدانجوی عزیز، لطف کرده و در یـادداشتی، پیشخوان را معرّفی کرده و نظر و پیشنـهاد داده کـه ممنونیم و امـیدوار بـه همراهی او و دوستان خوبِ دیگرمان. گرچه، شخصاً نگرانم از سواد و امکاناتم درون برآوردن...
Posted in راز on October 25, 2005 07:05 PM
روش تحقیق به منظور دانشآموزان راهنمایی و دبیرستان
"داستان از آنجا شروع شد کـه با بررسی پژوهشهای رسيده بـه دستمان درون سازمان ملّی پرورش استعدادهای درخشان، بـه اين نتيجه رسيديم کـه شايد بد نباشد متنی عمومـی و کوتاه درون مورد پژوهش و شيوههای مختلف آن تهيه کنيم. صحبتی...
Posted in راز on October 24, 2005 08:15 PM
پیشکش
مدّتها بود کـه راز را بروز نکرده بودم. نـه اینکه نخواسته باشم؛ فرصت نمـیشد. اینروزها، جمعهها خیلی زود شنبه مـیشوند و شنبهها، یکشنبه و تا آخر. مـیماند چهارشنبه و پنجشنبهای کـه آنـهم صرف کارهایی مـیشود کـه در روزهای هفته جا...
Posted in راز on October 20, 2005 03:41 PM
پراکنده؛ بسا بسیـار پراکنده!
۱- احسان این یکی رو – البتّه مثل خیلی چیزای دیگه – خیلی بموقع و قشنگ صورتبندی کرد و گفت: بعضیـها با همة پیچیدگیهاشون – کـه حتّی اونـها رو درون نظر بقیـه عجیب و غریب جلوه مـیده – به منظور بعضیهای...
Posted in راز on October 3, 2005 09:01 AM
لویناس؛ فیلسوفِ دیگری
«حوهرة مسؤولیّت درون سایة یکتایی آنی کـه شما مسؤولش هستید، نـهفته است.» نخستین گفتگوی کتاب «مکالمات فرانسوی»، بـه امانوئل لویناس اختصاص دارد. لویناس را اولّین بار بطور جدّی از طریق رامـین جهانبگلو شناختم و همانوقت از آنچه درون کمتر...
Posted in راز on September 26, 2005 12:31 AM
الهامِ محض - فرناندو سورنتینو
دیروز کـه بعضی ورقههام رو مرتّب مـیکردم، چشمم افتاد بـه ترجمة داستانی از سورنتینو کـه احتمالاً به منظور بیش از چهار سال پیشـه. سورنتینو، یکی از نویسندههای محبوب منـه! ترجمـه رو فقط تایپ کردم و دوباره با متن اصلی تطبیق ندادم....
Posted in راز on September 21, 2005 02:42 PM
توهّم!
مـیبینین تو رو خدا!؟ وقتی بهم گفتن تو یکی از شبکههای ای ایرانی خارج از کشور، طرح شده کـه «جوانان چون از انقلاب بدشون مـیاد، اسم کافهای رو کهجمع مـیشن، گذاشتن هفتاد و هشت؛ یعنی، سال پیش از...
Posted in راز on September 19, 2005 09:08 PM
سخن عاشق: شک
ایدة نوشتن فیگورهای عاشقانـه درون ادامة سخن عاشق بارت، از سینا بود کـه دو تایش را (اینجا و اینجا) هم نوشت و سرایت کرد بـه من کـه فیگور پایینی را دو بار نوشتم. یکبارش را سینا – کـه بین خودمان...
Posted in راز on September 17, 2005 11:37 PM
در ستایش ادبیـات
بااحترام، تقدیم بـه دوست دیرینـهام کـه وقتی مـیپرسم چرا کتاب نمـیخوانی، مـیگوید «کتاب بخوانم، کـه چی؟»؛ «با هم فیلم ببینیم؟» «که چی؟»؛ «مـیآیی تئاتر؟» «که چی؟» ... گرچه وبلاگ هم نمـیخوانَد: کـه چی؟! «چرا ادبیـات» –ِ ماریو بارگاس یوسا را...
Posted in راز on September 16, 2005 09:27 PM
سولوژن
درست یـادم بیـاد، تو آمفیتئاتر دبیرستان – بـه چه مناسبتی، نمـیدونم – بیتِ حافظ رو نوشتهبودن که: از جان طمع ب آسان بوَد ولیکن/از دوستان جانی مشکل توان ب. از همون روزهای دبیرستان باین فکر مـیکردم کـه یـه وقتی –...
Posted in راز on September 12, 2005 03:51 PM
بدبینی خوشبینانـه!
انتخابِ دوباتن درون «تسلّیبخشی درون مواجهه با ناکامـی» خیلی زیرکانـهست: چه لزومـی دارد به منظور اجزای زندگی گریـه کنیم؟ کل زندگی گریـه دارد. اونوقتی از چیزی عصبانی مـیشیم و عکسالعمل نشون مـیدیم و مثلاً گریـه مـیکنیم کـه انتظاری داشته باشیم و...
Posted in راز on September 4, 2005 11:29 PM
عاملیّت/ساختار
یکی از دعواهای همـیشگی درون جامعهشناسی دعوای بین عاملیّت و ساختار است. بعضی، نقش کنشگر را پررنگ مـیکنند و بعضی ساختارها را عامل مـیدانند. امّا هر دوی این دعویـها دستِ آخر بـه یکجا ختم مـیشوند، اگر باین مسألة ساده چند...
Posted in راز on September 2, 2005 12:35 PM
خداحافظ بزرگ!
بزرگ – آخرین بازماندة نسل مادربزرگ/پدربزرگهایم – امروز صبح، یکهفته بعد از اینکه آخرین بار دیدمش، فوت شد. همـین امروز صبح، شوهرعمّهام زنگ زد و گفت حتما برین گرگان... دوستش داشتم. پارسال آخر شـهریور، تنـهایی رفتم گرگان پیشش، امسال...
Posted in راز on August 23, 2005 03:09 PM
قلمانداز
هرقدر دلایلِ پشتیبانِ بهرهگیری از دستور نوینِ خط، قوی و معقول و منطقی باشد، نمـیتوان از لذّت پیوسته نوشتنِ «باینصورت» و «یکطرفه» و از ایندست ترکیبها گذشت. اینطور نوشتن، نـه با قلم و خودکار، کـه با صفحهکلید هم خوشایندست؛ خوشایندی...
Posted in راز on August 19, 2005 07:10 PM
گیلان؛ یـا، درون این چند روز کـه نبودم…
۱- وقتیی درون مـیگذرد، داستانی کـه سالها پیش برایش اتّفاق افتاده، دوباره سر زبانـها مـیفتد. فکر مـیکردم، درون روزهای بعد از درگذشتی، چند نفر، چند بار داستانِ سالهای دور متوفّی را – فرض کنید خیـانت همسرش – برای...
Posted in راز on August 18, 2005 11:09 AM
چرا با مـهندسی وداع خواهد کرد؟
خواستم این نوشتة محمّد مروّتی رو بذارم توی «لینکدونی»، حیفم اومد! محمّد مروّتی – کـه دورادور مـیشناسمش و مـیدونم از دبیرستانی کـه درس خوندهام، فارغالتحصیل شده و حالا مـهندسی برق شریف رو تموم مـیکنـه – تو یـادداشتش نوشته کـه چرا...
Posted in راز on August 12, 2005 08:39 AM
آستارا-اردبیل
بنظرم جادّة آستارا – اردبیل بسیـار دیدنیست. دقیقتر، درون حد فاصل پاسگاه قلعة آستارا درون استان گیلان که تا نمـین درون استان اردبیل؛ بعبارت دیگر از مناظر مجاور نوار مرزی ایران و آذربایجان (از پاسگاه قلعه که تا گیلاده) و بعد، گردنة...
Posted in راز on August 6, 2005 07:28 PM
اعتماد درون شبکة دوستیها
خیلی جالب بود واسم! چندین روزِ پبش، داشتم مقالة پاتنام «جامعة برخوردار، سرمایة اجتماعی و زندگی عمومـی» رو مـیخوندم کـه با این بند از هیوم شروع مـیشـه: محصول تو امروز مـیرسد و محصول من فردا. بعد بنفع هر دوی ماست...
Posted in راز on August 2, 2005 02:27 AM
با دکتر صدری
چهار ماه، کم وبیش از حضور دکتر احمد صدری استفاده کردم. چهاردهم نوروز بود و مراسم شیرینیخوران و عیددیدنی مؤسّسه، کـه دیدمشان و خیلی زود و گرم تحویلم گرفتند و بعد، همـین دو سه روز پیش فرصت سفرشان – که...
Posted in راز on July 27, 2005 12:13 AM
حسین عمومـی
دکتر حسین عمومـی، هفتة پیش فوت شد. دکتر عمومـی، استاد آواز بود. تنـها چیزی کـه ازش شنیده بودم – جز وصف مـهارتش – نواریست کـه در یکی از کلاسهایش ضبط کرده بودند. تأکید بحق و جالب عمومـی بر ادای درست...
Posted in راز on July 22, 2005 09:41 PM
عشق وانموده
بودریـار، حادواقعیّت یـا واقعیّت مفرط را وانمودن چیزی کـه هرگز واقعیّت خارجی نداشته، تعریف مـیکند. ولی بنظر شما این تعریف بهتر نیست؟: حادواقعیّت یـا واقعیّت مفرط، یعنی آدامسِ نعنایی! اسانسِ آدامس نعنایی واقعیتر از طعمِ نعنای واقعیست. پ.ن.۱. درون ذهنم،...
Posted in راز on July 20, 2005 05:38 PM
انگار از دماغ فیل افتاده!
متن پایین رو علی – برادرم – به منظور «راز» نوشته. امـیدوارم تراویدههاش، ادامـهدار باشـه. :) مـیدانیم این ضربالمثل را دربارهیی بـه کار مـیبرند کـه ازخودراضی و متکبّر باشد. امّا پرسش اینجاست کـه سببِ پیدایش یـا ـ بهاصطلاح ـ شأن...
Posted in راز on July 17, 2005 09:10 PM
دو دلیل ساده به منظور دوست داشتن « تولا»
« تولا» (مـیگل دِ اونامونو؛ نجمـه شبیری؛ نوروز هنر؛ ۱۳۸۳)، داستان زنیست کـه در سراسر عمرش با تلاشی هر روزه، نقش قدّیسه را درون خانواده بازی مـیکند. بخاطر بیـاوریم سارتر را کـه معتقد بود چون شریریم، نقش قدیس را بازی...
Posted in راز on July 5, 2005 10:14 AM
پرسشـهایی به منظور اندیشیدن
* آیـا روشنفکران و فعّالان سیـاسی ما، مردم و جامعهشان را نشناختند؟ یـا اینکه نظر مردم، بشدّت دستکاری شده بود؟ * آیـا آزادیهای اجتماعی، برگشتپذیرند؟ آیـا خطر بزرگتر ایجاد محدودیّتهای ذهنی و بزرگ محدودیّتهای احتمالی عینی نیست؟ * اگر...
Posted in راز on June 27, 2005 06:14 AM
دویدن بـه دنبال باد
- حکیم مـیگوید: «بیـهودگیست! بیـهودگیست! همـه چیز بیـهودگیست!» (کتاب جامعه – ۱۲:۸) متن پایین، بقول شیوا مقانلوی عزیز، یـادداشتیست دربارة هستیشناسی داستان اباطیلِ کتابِ هول؛ البتّه برخلاف آنچه از تعریف شیوا برمـیآید، جذّاب نیست؛ یـا اینکه دستِکم مـیتوانست خیلی بهتر...
Posted in راز on June 24, 2005 07:21 PM
پارادوکس
---- افزوده: و از همـه قشنگتر، آخرین یـادداشت سینا درون بخش خاطرات (۲۹/۴/۸۳) (احتمالاً ۲۹/۳ منظور سینا بوده.) - با بخشـهای زیـادی از نوشتة سینا، همدلم. ---- خب، به منظور ختم موقّت بحث انتخابات، خواستم کـه بنویسم با یـادداشت اخیر علی...
Posted in راز on June 20, 2005 10:22 AM
فرد یـا جریـان؟
دیروز، همایش حامـیان معین با چیزی احتمالاً بیش از پانزده هزار شرکتکننده تو استادیوم تربیتبدنی دانشگاه تهران انجام شد. تعریف اونچه اونجا گذشت (و البتّه خوش گذشت!)، یـادداشت جداگونـهای مـیطلبه. بهرحال، رویـهمرفته بد نبود. خیلیـها صحبت : از شکوریراد و...
Posted in راز on June 15, 2005 08:22 AM
دربارة علی عبدالرازق
بعد از یـادداشت گزارش سخنرانی دکتر صدری و پینوشتی کـه دربارة علی عبدالرازق نوشته بودم، دوست عزیزی دربارة این متفکّر مصری پرسید. بد ندیدم، آنچه خیلی مختصر و در این مدّت کوتاه دربارة عبدالرازق دریـافتهام، اینجا بنویسم؛ که تا هم پاسخ...
Posted in راز on June 10, 2005 04:21 PM
دلایلِ نامستدل به منظور شرکت درون انتخابات
امـیرمسعود عزیز از یکسو، گفته بود کـه چرا درون وبلاگت درون مورد مسایل روز نمـینویسی (و اخیراً تهدید کرده کـه آپدیت کنم)؛ از طرف دیگر دوست خوبی، همـین چند روز پیش تشویقم کرد کـه چقدر خوب کـه وبلاگت سیـاسی نیست......
Posted in راز on June 6, 2005 10:14 AM
صریح و ساده
صریح و ساده بگیم: امروز، سالروز تولّد یـه دوست خوبه. اینکه مـیگیم «دوست»، از سرِ جسارت نیست؛ بنظرمون – و این چیزیـه کـه از خودشون یـاد گرفتیم – دوستی، والاترین رابطة انسانیـه. بـه گمانمون شمار آدمای فرهیختهای کـه بشـه علاوه...
Posted in راز on June 1, 2005 07:26 AM
اسطوره
معنای صریح، هیچ ترجیح، برتری یـا اولویّتی بر معنای ضمنی – کـه همانند معنای صریح از روابط هنی، جانشینی و تداعیهای تاریخی و فرهنگی بدست مـیآید – ندارد. معنای صریح، یکی از معناهای ضمنیست؛ چراکه معنا، همـیشـه بهواسطة ارزیـابی شکل...
Posted in راز on May 31, 2005 09:39 AM
اقرار و انکار
داشتم باین موضوع بامزه فکر مـیکردم کـه انکار فردی کـه برچسب «بیمار روانی» یـا «دیوانـه» خورده و در واقع بزبان خود مـیگوید کـه روانی و دیوانـه نیست، معمولاً نشانة تشدید بیماری روانی تلقّی مـیشود؛ چنین فردی، آنگاه کـه برچسب را...
Posted in راز on May 27, 2005 12:05 PM
اسلام و آیندة ایران مردمسالار - سخنرانی دکتر احمد صدری
دکتر صدری عزیز چهارشنبة گذشته، درون دوّمـین روز سمـینار «گذار بـه دموکراسی»، دربارة دین درون آیندة دموکرات ایران درون تالار ابنخلدون دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران صحبت د. گزارش صحبتهای ایشان را بـه دوست ناآشنای تازهام – امـیر – تقدیم...
Posted in راز on May 21, 2005 11:27 AM
کمک بـه یک دوست
محمّد دوست و دانشآموز – -ِ سابق – منـه کـه الان سال دوّم دبیرستانـه. دبیر درس آمار و مدلسازیشون بعنوان تکلیف ازشون خواسته کـه نظر مردم رو درون مورد کاندیدای مورد علاقهشون درون انتخابات ریـاستجمـهوری بپرسن. (ظاهراً نظرسنجی درون مورد...
Posted in راز on May 19, 2005 12:29 AM
قلیدن و رهایی از بردگی
از این تلقّی دکتر صدری خیلی خوشم اومد. دیروز، با هم رفتیم قهوهخونـه و داشتیم حرف مـیزدیم کـه یـه جایی اون وسطا بـه یـه مناسبتی گفتن: اونی بمعنای یونانی کلمـه، آزاده کـه توی فضای عمومـی باشـه؛ وگرنـهست.ها...
Posted in راز on May 15, 2005 09:45 PM
گرگان-اردیبهشت ۸۴
--- غایت اصلی این پست، تموم بحثهای کامنت پست قبلیـه. با اجازهتون، کامنت این پست رو هم مـیبندم... بیـاین چند وقت پرهیز کامنت داشته باشیم! ;) --- نیما از قول دکتر باستانی نوشته: «بهترین جاهای دنیـا جاهایی هست که...
Posted in راز on May 12, 2005 11:40 AM
فیس-آف
خب... دارم مـیرم مسافرت که تا اوّل هفتة بعد. تو این مدّت کـه نیستم مواظب «راز» باشین... نبینم رفتم و برگشتم یـه دفعه اینجا یـه جور دیگه شده ها! :)...
Posted in راز on May 3, 2005 03:42 PM
داوود خطر!
چند وقت پیش، بعنوان یکی از تمرینهای درس تکنیکهای خاصّ تحقیق، شخصیّتهای متخلّف و غیرمتخلّف پویـانماییهای راهنمایی و رانندگی را از نظر زبان و ظاهرشان، تحلیل محتوای کمّی کردم. چون، قبلتر درون اینباره چیزکی نوشتهبودم و راهنمایی خواسته بودم، بد...
Posted in راز on April 29, 2005 08:44 PM
خودبسندگی
نقدِ مراد فرهادپور دستکم به منظور من کـه هنوز، هرجا نامـی از او باشد – جلسة سخنرانی، مقاله یـا کتاب – با شتاب بسراغش مـیروم؛ مـیخوانَم، گوش مـیکنم و گمان مـیکنم درمـیابم، کنشی «مخاطرهآمـیز» است. طرحِ موضوع درون اینجا – که...
Posted in راز on April 21, 2005 09:56 AM
تنـهایی پرهیـاهو
شعفِ بعضِ لحظههای «تنـهایی پرهیـاهو»، لذّتِ هانتاست وقت یـادآوردنِ نام ک نازکاندامِ کولی... «ایلونکا! اسمش ایلونکا بود.» خواندن «تنـهایی پر هیـاهو» را مدیون امـیرحسین هستم کـه چشم حسّاس و ذهن فعّالش بـه اشارهای کتاب خواندنی را از کتاب کمارزش جدا...
Posted in راز on April 18, 2005 01:16 AM
جشن کتاب هول و دیداری دوستانـه
--- افزوده- آ. گویـا حرف پیـام را اشتباه درک کردهام. باینترتیب، بخش دوی نوشتة حاضر - بیارتباط با صحبتهای پیـام - تنـها نظر مرا منعمـیکند - پیـام اینطور توضیح مـیدهد: پویـان جان، نوشته ات نشان داد کـه من اگر...
Posted in راز on April 15, 2005 04:50 PM
کلاه بزرگی کـه سرمان رفت...
چند وقت پیش داشتم فکر مـیکردم کـه اشکالی بزرگ درون یـادگیریـهایمان وجود دارد... بگذارید مثالی را بیـاورم کـه آخرین بار، دربارهاش فکر مـیکردم: درون کلاسهای نظریة جامعهشناسی – و بسیـاری کلاسهای دیگر – وقتی دربارة کلاسیکها و بنیـانگذاران جامعهشناسی، صحبت...
Posted in راز on April 9, 2005 05:32 PM
طلای سرخ؛ کجروی، انگزنی و مسألة کلانشـهر
در اوّلین جلسة درس جامعهشناسی دوّم انسانی دبیرستان درسال جدید، با بچّهها فیلم طلای سرخ جعفر پناهی را دیدیم. اصل ماجرا از جایی شروع شد کـه قبلتر، بعد از صحبت دربارة «نـهاد»ها، از نـهادینـهشدن گفتم و برای اینکه بچّهها، مثالی...
Posted in راز on April 5, 2005 01:17 PM
گزارش یک دیدار
دیروز، یکشنبه، دو سه ساعتی با دکتر احمد صدری [اینجا] درون مؤسّسة پژوهش درون برنامـهریزی (البتّه مطمئناً اسمش طولانیتر از اینـهاست؛ آنقدر طولانی کـه هیچوقت یـاد نگرفتهام... به منظور راحتی کار، مختصراً «مؤسسة نیـاوران» – یـا حتّا کوتاهتر – «مؤسّسه» مـیخوانیمش!)...
Posted in راز on April 4, 2005 06:01 AM
کتابهای دوست داشتنی سال هشتاد و سه
--- افزوده: نمـیدانم چه اتّفاقی افتاده؛ امّا وقتی برگشتم دیدم بخش بزرگی از فهرست، نیست! باور کنید، نسخة اوّل کامل بود... شاهد هم دارم! بهرحال دوباره، فهرست را کامل کردم. امـیدوارم چیزی جا نیفتاده باشد. --- بسیـار خب؛ فهرست کتابهای...
Posted in راز on April 3, 2005 11:55 AM
همنام و فرهنگ
کلاسهای انسانشناسی فرهنگی دکتر رفیعفر درون ترمـهای آغازین تحصیلم، یکی از بهترین کلاسهای دانشگاهیم بوده. تخصّص اصلی دکتر رفیعفر، انسانشناسی باستانی است؛ امّا، چند ترم بعنوان استاد مدعو، بما انسانشناسی فرهنگی درس داد. (حالا، دکتر فاضلی همـین درس را...
Posted in راز on March 29, 2005 06:00 PM
معرفتشناسی اصلاحشده: آیـا اعتقاد بـه خدا نیـازمند برهان است؟
آنچه اینجا خلاصهوار آوردهام، معرّفی فهرستوار و البتّه ناقص تلقّی خاصّی درون فلسفة دین هست که «معرفتشناسی اصلاحشده (= مـهذّب)» خوانده مـیشود و الوین پلنتینجا – فیلسوف معاصر و مشـهور دین – مـهمترین داعیـهدار آن است. علاقة من به...
Posted in راز on March 26, 2005 11:24 AM
سفرهی هفتسین و همربایی اشیـای مقدّس
بالای سفرة هفتسین، یک آینـه مـیگذارند دو طرفش جار با شمعدان کـه در آنـها بهعدة اولاد صاحبخانـه، شمع روشن مـیکنند – چیزهایی کـه در سفره مـیگذارند از اینقرار است: قرآن، نانِ بزرگ، یک کاسه آب کـه رویش برگ سبز است،...
Posted in راز on March 19, 2005 10:13 AM
ملاقات غیرمجازی-۲
باور کنین اصلاً قصد نوشتن این یـادداشت رو نداشتم. امّا دوستان اینقدر تیکّه انداختن کـه از قبل، یـادداشت رو آماده کردی و تا مـیرسی خونـه – با یـه ذرّه تغییر – مـیذاریش توی راز و ...؛ گفتم دستِ کم گرگ...
Posted in راز on March 16, 2005 08:28 PM
چهارشنبه سوری - گراناز
حالا ماییم و آتشی کـه هر سال با تولّدمان هر سور چهارشنبه با لنگهای پوتین و هر شب با قطرهای چند خاموش مـیشود. گراناز – خرداد ۷۶...
Posted in راز on March 16, 2005 09:51 AM
دکتر پرویز پیران درون خانة هنرمندان
عکس: سایت خانة هنرمندان دکتر پیران، چند وقتیست به منظور «علوم اجتماعی و انسانی مرتبط» [در مقابل ِ بیربط] تبلیغ مـیکند کـه در نظرش «آمـیزه ای هست از رفلکسیتیویته (برداشت های بازتابانـه)، عینیت نقادانـه و توجه بـه متن، سطوح نمادین...
Posted in راز on March 14, 2005 11:30 PM
روز زنی کـه گذشت
سهشنبة هفتهای کـه گذشت بـه دانشگاه شریف – دانشگاه سابق کم و بیش منفورم! – رفتم و پای صحبتهای شیوا مقانلوی عزیز با عنوان «زن پردهای» نشستم. بنظرم، با فرصت کمـی کـه در اختیـار سخنران گذاشته بودند، بخوبی توانست از...
Posted in راز on March 11, 2005 07:42 PM
اثر هنری: بازتولیدِ مکانیکی و صورت فرهنگی پستمدرن
امروز، درون انجمن جامعهشناسی ایران، درون جلسهای کممخاطب و جمع و جور، دکتر محمّدرضا تاجیک دربارة «مطالعات فرهنگی پستمدرنیسم» سخنرانی کرد. صحبتها گرچه کلّی، امّا مفید بود. اشکال بزرگ اینکه، بعضی جاها سخنران از بحث علمـیاش خارج مـیشد و –...
Posted in راز on March 9, 2005 08:34 PM
فهرست پایـان سال - کتابهای دوست داشتنی سال هشتاد و سه
پایـان سال نزدیک است؛ شاید مانند پارسال بد نباشد همدیگر را مطلع کنیم بهترین کتابی کـه در سال رو بـه پایـان خواندهایم، چه بوده؟ باز هم مثل سال گذشته، تکرار مـیکنم کـه اینطور انتخابها عموماً دشوار است؛ امّا شما کوتاه...
Posted in راز on March 6, 2005 05:30 PM
مقاومت چریکی از طریق مناسک
ایدة اصلی این نوشته را دو شب پیش با دوست خوبی طرح کردم. قرار، مطالعة بیشتر بود. امّا، نمـیدانم اشکال از وبلاگ هست یـا چه کـه وسوسة شیرین نوشتن بدون تحقیق کافی را غالب مـیکند. خلاصه کنم؛ درون این نوشته...
Posted in راز on February 27, 2005 08:56 AM
... و امّا کنکور!
... و امّا درون مورد امتحان فوق لیسانسم. :) همـیشـه بعد از اینجور امتحانـها مـیگم نمـیدونم چهجوری امتحان دادم. راستش رو بخواین هر چی رو بلد بودم – یـا درون واقع گمون مـیکردم، بلدم! – جواب دادم. روز قبل از...
Posted in راز on February 27, 2005 08:54 AM
موفق باشی!
همـین الان، نامة امـیرمسعود عزیز را خواندم کـه برای امتحان فردایم آرزوی موفقیت کرده بود. درون جوابش گفتم کـه حس نوستالژیکی دربارة آرزوی موفقیت دارم و با اینکارش کلّی خوشحالم کرده است. (عادت دارد بـه اینجور خوشحالها!) قبل از این...
Posted in راز on February 23, 2005 10:58 AM
عاشورای مـیدان محسنی
«راز» اینجانب متّهم هست به اینکه بوی محرّم از آن بـه مشام نمـیرسد! مـیخواهم بار اتّهامم را سنگینتر کنم و بعضی عکسهایم را از عزاداری ظهر عاشورا درون مـیدان محسنی نمایش بدهم. لابد آدم بیدین و ایمانی هستم کـه دوربین...
Posted in راز on February 22, 2005 11:43 AM
دیر گچین؛ دیروز کاروانسرا و امروز طویله...
دیروز، فرصتی پیش آمد که تا با مجوّز مـیراث فرهنگی تهران و همراه با چند نفر از دوستان، سری بزنیم بـه یکی از زیباترین کاروانسراهای مرکزی ایران. که تا دیرِ گچین درون ۶۵ کیلومتری جنوب تهران، دو ساعتی راه هست؛ چراکه بخش...
Posted in راز on February 19, 2005 11:50 AM
دربارهی فرانکولا
بعد از مجموعه داستان کوتاه «شب بخیر یوحنّا» - کـه «یلدای »اش را بسیـار مـیپسندم - «فرانکولا» دوّمـین اثر داستانی پیـام یزدانجوست؛ اینبار امّا، داستان بلند. حتما منسجمتر دربارة فرانکولای پیـام یزدانجو مـینوشتم؛ وقت ولی تنگ بود. بعد بد...
Posted in راز on February 16, 2005 10:16 PM
سرما، شومـینـه و دو بند کاملاً نامرتبط
۱- حالا کـه هوا سرد هست و برف همـهجا را پوشانده و گاز هم درون منطقة ما فشارش بسیـار کم، بـه یـاد شومـینـهی خانـه افتادهایم و روشنش کردهایم و دور و اطرافش مستقر شدهایم. اینطور، گرمتر است... کنار شومـینـه، مصاحبة...
Posted in راز on February 11, 2005 12:00 AM
خوش گذشت...
این چند روزه، خوش گذشت... خانواده و دوستان خوبم، چهار روز و شب برایم تولّد گرفتند!! (و نمـیگویم کدام روز از همـه بیشتر خوش گذشت!) دوستانم، تبریک گفتند و خوشحالم د و همـینطور، دانشآموزانم هم شرمنده د و حضوری یـا...
Posted in راز on February 9, 2005 11:07 AM
شریعت عقلانی و هرمنوتیک قرآن
چند روز اخیر، بحثهای احمد قابل را دنبال کردهام؛ البتّه، اعتراف مـیکنم گاهی کم حوصله و گذرا. بهرحال، کم و بیش چیزهایی دریـافتهام کـه البتّه با سواد کم دینیام توان سنجششان را ندارم. پس، بیشتر با دیدی هرمنوتیکی مسأله را...
Posted in راز on February 6, 2005 12:19 AM
ملاقات غیرمجازی
دوستی بشوخی مـیگفت، کافیـه صبح برات اتّفاقی بیفته که تا غروب خبرش رو تو وبلاگت بخونیم. خب، حالا بخونین! امروز دو ساعت با دوستای خوبم، ابوالفضل، فاطمـه، بهار، مجتبی، شقایق و فرهاد بودم... صبحش حالم خیلی گرفته بود. از مدرسه که...
Posted in راز on January 31, 2005 08:43 PM
گزینش: شبهای روشن و ایمان کیرکگور
-- همة این حرفا واسة اینـه کـه زندگی یـه خورده شبیـه ادبیـات بشـه... حدوداً یکسال از زمانی کـه درست درون آخرین سانس ِ واپسین شبِ اکران فیلم، پیش از جشنواره، «شبهای روشن» را دیدم، مـیگذرد. از آنروز بـه بعد، فیلم...
Posted in راز on January 24, 2005 04:34 PM
طبقِ معمول: سه بند پراکنده
۱- آغاز هفتة پیش را مشغول امتحانـهای باقیمانده بودم و نیمة دوّمش را با دوستان، درون سازمان، مشغولِ داوریـهایی کـه سینا امر کرده بود. انصافاً گرچه کار خستهکنندهای بود؛ امّا حضور دوستان خوبم باعث شد خیلی خوش بگذرد. روز اوّل،...
Posted in راز on January 23, 2005 08:59 AM
پارادوابراهیم بودن
... و خدا خواست ابراهیم را امتحان کند. بعد او را ندا داد: «ای ابراهیم!» ابراهیم جواب داد: «بلی، خداوندا!» خدا فرمود: «یگانـه پسرت یعنی اسحاق را کـه بسیـار دوستش مـیداری، برداشته، بـه سرزمـین موریـا برو و در آنجا وی...
Posted in راز on January 21, 2005 06:39 PM
روزگار غریبیست نازنین!
هفتة پیش کـه سینا، نامـهاش را برایم فرستاد که تا بخوانم و بخشی از شعر «آخر بازی» شاملو را سرآغازش دیدم، یـاد گفتههای توضیحی شاعر افتادم درون شب شعر معروفش درون آمریکا و پیش از خواندنِ همـین قطعه کـه گفت «البتّه...
Posted in راز on January 18, 2005 09:17 AM
بیناموسی علمـی
کاری کـه من و سینا دیشب که تا دیر وقت داشتیم انجام مـیدادیم، بیشک یـه جور بیناموسی علمـی بود! بـه این ترتیب کـه دو تایی یـه عالمـه پرسشنامـه رو با تکنیک «دروننگری» (Introspection) (!) پر کردیم؛ یعنی خودمون رو مـیذاشتیم جای...
Posted in راز on January 13, 2005 08:24 AM
بوفِ كورِ هدايت - محمد مـیرزاخانی
امتحان مـیدهم و سرم شلوغ است. نوشتة پایین را محمّد عزیز زحمت کشیده و نوشته کـه بنظرم بسیـار خواندنی آمد. شما هم از دستش ندهید. بعد از سال ها انتظار براي چاپ آثار صادق هدايت ، بالاخره امسال تحقق انتظارها...
Posted in راز on January 11, 2005 10:15 AM
مصاحبه؛ شرایط اجتماعی و مفهوم جوانی
مصاحبة من با خبرگزاری جامعة جوانان ایرانی (سینا) رو مـیتونین اینجا بخونین. موضوع بحث، جامعهشناسی جوانان و مفهوم جوانی بود. که تا این گفتگو بـه انجام رسید، خانم آذر خیلی اذیت شدن کـه علّتش هم فقط بیسوادی من بوده! :) که...
Posted in راز on January 7, 2005 01:53 PM
تجسّد کلمـه
و کلمـه، جسم گردید و مـیان ما ساکن شد پر از فیض و راستی. و جلال او را دیدیم؛ جلالی شایستة پسرِ یگانة پدر. (انجیل یوحنّا؛ باب اوّل؛ آیة چهاردهم) ارمنیها معتقدند کـه در چنین شبی (پنجم ژانویـه) عیسای مسیح...
Posted in راز on January 5, 2005 08:50 PM
اسطورة اسناب
محمّد راست مـیگوید؛ بعد از نوشتن اسنابیسم، چند باری با دوستان و اطرافیـان – شوخی و جدّی – بحث شد. بعضی تشکّر د کـه حرف دلشان را زدهام. بعضی هم – لابد به منظور اینکه بگویند اسناب نیستند ;) – از...
Posted in راز on January 4, 2005 11:41 PM
اسناب/ نسبي نگري – محمّد مـیرزاخانی
پس از مقاله اي كه امير پويانِ عزيز درون راز درون ارتباط با اسناب و اسناب ها نوشت ، چند بار با بچهها و از جمله با خودِ امير پويان بحث درگرفت درون مورد اين مفهوم ، مصداق هاي آن...
Posted in راز on January 4, 2005 11:37 PM
ژاک دریدا: از فلسفه که تا هنر – گزارش یک هماندیشی
امروز – دوشنبه چهارده دی هشتاد و سه – مؤسّسة پژوهشی حکمت و فلسفه و فرهنگستان هنر، مـیزبان علاقمندان دریدا بودند که تا در نشستی با عنوان «ژاک دریدا: از فلسفه که تا هنر» از ساعت ۱۰ صبح که تا ۶ بعد از...
Posted in راز on January 3, 2005 08:27 PM
سایـههای اکبر فضلیپناه
دوست خوبم – علی روستائیـان – به منظور دیدن هنر ژاپنی، بـه موزة هنرهای معاصر رفته بود و وقتِ برگشتن، درون پیـادهروی خیـابان کارگر، چشمش افتاده بود بـه کارهای آقای فضلیپناه. هنر دستهای فضلیپناه، نظر علی را جلب مـیکند و حاصلش...
Posted in راز on December 31, 2004 02:39 PM
اسنابیسم
۱- سِر آیزایـا برلینِ مشـهور، روایت کرده کـه در اواخر ۱۹۵۰ همراه با ژان کوکتو، پیکاسو را درون جمعی کوچک ملاقات مـیکند. برلین به منظور شکستن سکوت مـیان خودش و پیکاسو، لطیفهای اسپانیـایی را بـه فرانسه تعریف مـیکند و مـیگوید: لوپه...
Posted in راز on December 26, 2004 09:45 PM
دربارة عکسِ بدونِ عنوان از عکّاس ناشناس
نقدِ عقبلیم چاپ و برنده شد. به منظور همـین، انگیزه پیدا کردم و تصمـیم گرفتم این یکی رو هم بنویسم! ممکنـه بخونینش و نظرتون رو تو دو سه روز آینده بهم بگین؟ قول مـیدم کـه امانتدارِ خوبی باشم. تو نقدِ...
Posted in راز on December 21, 2004 11:38 AM
مکاشفات یک آشپز
کوزت مـیگوید: تجربة اخیرم نشان داده اینکه دریـابی لازم نیست و ضرورتی ندارد بالای سر غذا بایستی که تا بپزد، مرحلهای اساسی درب مـهارت آشپزی است... اینرا، دیشب فهمـیدم. دست زیر چانـه و منتظر، بالا سرِ غذایی کـه آماده مـیکردم،...
Posted in راز on December 19, 2004 08:16 PM
راز
- خوب مـیدانی؛ تضمـینِ غزلت... قطعه، (همچون هایکو) بـه تورین بودیسم تعلّق دارد؛ متضمّن مسرّتی آنیست: خیـالی درون سخن، معبری درون مـیل. وزنِ قطعه را، درون قالبِ یک اندیشـه-جمله درون همـهجا مـیتوان حس کرد: درون کافه، درون قطار، در...
Posted in راز on December 17, 2004 01:24 AM
بارتلمـیِ پستمدرن
خانم شیوا مقانلو، چند وقتِ پیش، این پرسش را طرح کرده بودند کـه بارتلمـی، نویسندهایست پسامدرن یـا مدرن متأخّر؟ همانوقت دربارهاش فکر کردم و چیزهایی بنظرم رسید کـه هیچوقت فرصتِ نوشتنشان دست نداد که تا امروز، کـه تصمـیم گرفتم هرقدر شکستهبسته،...
Posted in راز on December 12, 2004 10:04 PM
سینا
سر که تا قَدَمش چون پری از عیب بری بود... بهیـادِ سینا...
Posted in راز on December 4, 2004 07:14 AM
معضل روشنفکری ایران: دولتی یـا خود-ی؟
۱- دکتر مـیرسپاسی – استاد جامعهشناسی دانشگاه نیویورک کـه پس از سالها بـه ایران آمده بود و دورة کوتاهی را درون پایـان سال ۷۹ و آغاز سالِ ۸۰ بـه درس و گفتگو درون ایران گذراند – درون یکی از...
Posted in راز on December 2, 2004 10:43 AM
چند یـادداشت پراکنده
۱- روزها بسرعت مـیگذرند هفتة پیش سرم بیش از اندازه شلوغ بود. دوشنبه ساعت ۱۱ و ۱۲ شب بود کـه برگشتم. سهشنبه زودتر از هشت و نـه خانـه نبودم و چهارشنبه صبح شروع کردم بـه نوشتن مقالهای کـه یکی از...
Posted in راز on November 26, 2004 07:20 PM
پاسخ سرگشوده بـه پرسشـهای دشوار دوستی عزیز
امـیرمسعود عزیز، دربارة آنچه درون پست قبل نوشتهبودم، پرسشـهایی طرح کرده – البتّه، بغایت دشوار. گفته: بـه گمانام بحث بامزهاي شد ... اين سوال برايام پيش ميآيد: کاربران زبان براي چه از زبان استفاده ميکنند؟ خب، نظرات مختلفي وجود دارد...
Posted in راز on November 21, 2004 08:59 PM
در دفاع از زبان پستمدرن
هو ترجمـهام دربارة ایریگارای، امـیرمسعود عزیزم را یـاد نقد سوکال انداخت (چراکه درون آنجا هم یـادی از ایریگارای شده بود). سوکال، زبان پستمدرنها را بـه سخره مـینشیند و بعنوان فیزیکدان، «شیّادی روشنفکری و مـهملات مد روز» مـیخوانَدش {نگاه کنید به...
Posted in راز on November 19, 2004 11:16 AM
برای ثبتِ درون تاریخ
امروز، روز عجیبی برایم بود. تنـها، اینطور مـیتوانم توصیفش کنم: پر از افتخار شدم؛ درون حالیکه اصلاً لیـاقتش را نداشتم. داستانش را تعریف نمـیکنم. مـیترسم تعریف کنم و چیزی از لذّتش کم شود؛ چراکه مطمئناً آنچه حس کردم، بـه قیدِ...
Posted in راز on November 16, 2004 09:02 PM
اختلال درون نظام نشانـهای: داغ قدرت بر پیشانی قانون
۱- فوکو درون مراقبت و تنبیـه مـیگوید کـه عذابِ حکشده بر تن ِ شکنجهدیده، نشانـهایست از قدرت فرمانروا و بدین شکل، بدن شکنجهدیده تبدیل مـیشود بـه محل اعلان سیـاست ارعاب فرمانروا: بدنِ شکنجهدیده درون واقع تابلوییست کـه سیـاست تنبیـه...
Posted in راز on November 14, 2004 12:04 PM
بهجهنّم!
ه باین فکر مـیکردم کـه چطور از «اگه قیمتیترین سنگ زمـینم / توی تابستون دستای تو برفم» و خلاصه «پیش تو راضی بـه مرگم» رسیدیم بـه «خیـال نکن نباشی، بدون تو مـیمـیرم / گفته بودم عاشقم، خب؛ حرفمُ بعد مـیگیرم»...
Posted in راز on November 6, 2004 09:36 PM
دربارة داگویل ساختة لارس فون تریـه
مـیهمانخانة مـهمانکش ِ روزش تاریک* نوشتهای دربارة داگویل، ساختة لارس فون تریـه درون چهار بند و یک مقدّمـه باز به منظور آرمان عزیز – آقای ان – ۰- «داگویل» فیلمـیست تحسینبرانگیز، درون نـه پرده و یک مقدّمـه؛ ساختة لارس فون تریـهی...
Posted in راز on November 3, 2004 06:52 PM
موتورسواری و استقلالیـافتگی
ه موضوع درس جامعهشناسی درون سال سوّم انسانی دبیرستان، «فرهنگ» است. کلاس را با همان موضوع زایشی «خودرو» ادامـه مـیدهیم. هنگامـیکه دربارة فرهنگ و نظام معانی صحبت مـیکنیم، لاجرم بـه نشانـهشناسی مـیرسیم. این هست که دو سه جلسهای با بچّهها،...
Posted in راز on November 1, 2004 07:58 AM
هایکوهای بچّهها
ه یکی دو هفتة پیش درون کلاسهای انشای راهنمایی با بچّهها، هایکو گفتن را تمرین کردیم. دستهجمعی رفتیم کارگاه ادبیـات مدرسه و با کامپیوتر چندتایی عدیدیم و بچّهها شروع د بـه نوشتن و من هم که تا جاییکه مـیتوانستم –...
Posted in راز on October 31, 2004 07:40 PM
دربارة لوس ایریگارای - روانکاو پساساختگرای فرانسوی
ه ناشکر نیستم؛ معلّم و استاد خوب کم نداشتهام. قصد مقایسه هم ندارم؛ ولی بهرحال، خانم دکتر احمدنیـا یکی از بهترین استادهایم بوده و هستند. مجموعاً دو درس و شش واحد با ایشان گذراندهام، امّا خیلی بیشتر از اینـها یـاد...
Posted in راز on October 28, 2004 08:56 AM
کلاس شـهر و لالهزار
ه کلاس شـهر – کـه تابستان گذشته با سینا، به منظور دانشآموزان سوّم راهنمایی برگزارش کردیم – بـه پیشنـهاد خودِ بچّهها – کـه حالا دبیرستانیاند – ادامـه پیدا کرد. با کمـی بحث و تقریباً بـه شیوهای دموکراتیک کـه محمدحسین دربارهاش در...
Posted in راز on October 26, 2004 08:15 PM
بنیـامـین و کانالهای
ه پیشتر، دربارة رفتارمان با دستگاه کنترل از راه دور تلهویزیون و نوشته بودم و تعویض مرتّب کانالها را بـه منش انتشار (یـا پاشیدگی) درون مفهوم دریداییاش مربوط کرده بودم؛ کـه حضور هر کانال، بمعنای غیـاب دیگر کانالهاست. اکنون...
Posted in راز on October 24, 2004 07:49 PM
دربارة عیوجین اونیل و خانوادهاش
ه پیش از این، دربارة فراخوان نقد عمجلّة دوربین عکّاسی نوشته بودم. بررسی و چاپ نقدها، دو شماره طول مـیکشد و اینطوری، شمارة بعد، نوبت بررسی نقد قبلیست کـه فرستاده بودم. امروز صبح کـه پاشدم، دیدم فرصت خوبی است...
Posted in راز on October 22, 2004 01:25 PM
من و صنعت فرهنگ
ه ۱- مـیخواستم بعنوان هدیة تولّد دوست عزیزی، سیدی موسیقی بخرم. بهمـین قصد، رفتم بـه بازار فیلم و موسیقی سینما فرهنگ و بعد از شنیدن چند سیدی، یکی را انتخاب کردم. بعد از اینکه انتخابم کم و بیش قطعی شد،...
Posted in راز on October 19, 2004 09:52 PM
دلتنگیهای آخر هفته
ه . . . هرچه هستی باش! امّا کاش ... نـه؛ جز اینم آرزویی نیست: هرچه هستی، باش؛ امّا، باش! - قیصر امـینپور. بخشی از شعر لنگر تسکین پ.ن. این عنوان دلتنگیهای آخر هفته هم از ساختههای سیناست......
Posted in راز on October 15, 2004 11:11 PM
هفتهای کـه گذشت...
هو ۱- جمعه شب رفتم فرهنگسرای نیـاوران بـه دیدن و شنیدن کنسرت پژوهشی آقای عبدلی کـه تار را بـه شیوة آقا حسینقلی مـیزد. خاندان فراهانی، حق بزرگی بر گردن موسیقی ایران و خاصّه نوازندگی تار دارد. آقا علیاکبر و فرزندانش...
Posted in راز on October 13, 2004 09:35 PM
دربارة دریدا
هو مـیدانم؛ آنقدر نوشتة خوب دربارة زندگی و کار دریدا وجود دارد، کـه نوشتة پایین – کـه مختصر و نامنسجم هست – مطلب زیـادی دربارهاش نمـیگوید. ولی دلم مـیخواست چیزی – بلکه چیزکی – دربارة دریدا بنویسم. نتیجه شد همـین...
Posted in راز on October 10, 2004 10:30 PM
دریدا درگذشت...
ساختارشکنی چه نیست؟ البتّه همـهچیز! ساختارشکنی چه هست؟ البتّه هیچچیز! - از نامة دریدا بـه پروفسور ایزوتسو همـین امروز صبح، توی راه خونـه که تا مدرسه داشتم دریدا مـیخوندم؛ دربارة مکالمة فایدروسش بود. واقعاً حیف شد... دریدا درون ۷۴ سالگی مرد....
Posted in راز on October 9, 2004 09:43 PM
لولیتا، عشق و حسادت
ه دو بند دربارة لولیتای کوبریک، باز، به منظور آرمان عزیزم – آقای ان! – از بابت وفای بـه عهدم و تشکّر... ۱- عشق ناپلئون بناپارت، بعد از عشقی یکی از سربازهایش، نامـهای خطاب بـه محافظش نوشت و عشق را...
Posted in راز on October 6, 2004 07:36 AM
باز هم وبلاگ و خودرو
ه حالا کـه دوستان تشویقم (!) و برخلاف اونچه گمان مـیکردم، ایدههای پست قبلی براشون جالب بود، یکی دو نکته رو اضافه کنم: اوّل اینکه، بنظرم یـه چیز مشترک بین خودرو، وبلاگ، سیگار، کافهنشینی و موسیقی عامـهپسند و پاپ...
Posted in راز on October 1, 2004 06:34 PM
تلاش به منظور گریز: خودرو و وبلاگ
هو امسال به منظور کلاسهای جامعهشناسی دبیرستانم، موضوع زایشی “خودرو” را انتخاب کردهام و سعی دارم، به منظور دوّمـیهای انسانی با استفاده از موضوع خودرو و نگاه بـه جنبههای اجتماعیش، مواضع جامعهشناسی را روشن کنم که تا دربارة کلیّات صحبت کنیم و...
Posted in راز on September 29, 2004 10:42 AM
همچون کوزت درون خانة تناردیـهها
هو مـیتونید اینـها رو شوخی تلقّی کنین؛ امّا جملهها رو دیشب وقتی که تا ساعت دوازده داشتم ظرف مـیشستم، تولید کردم: اونقدر کـه به من تو این خونـه ظلم مـیشـه، بـه کوزت تو خونة تناردیـهها ظلم نمـیشد. خدا – کرمش رو...
Posted in راز on September 27, 2004 06:37 AM
اخلاق خدایـان - اخلاق بردگان
هو - “من مـی بخشم ... اما فراموش نمـی کنم.” – وبلاگ شاهزادة آسمانـها - “خاطره های بد دیگه عذابم نمـیدادند و نفرت جاشو بـه دوستی داده بود: یک بخشش کامل، همراه با فراموشی.” – وبلاگ صورتی وبلاگ شاهزادة آسمانـها...
Posted in راز on September 24, 2004 09:05 AM
گرگان
هو یکشنبه رفتم گرگان و چهارشنبه برگشتم؛ اینبار صرفاً جهت دیدن بزرگ و استراحت مطلق. خواب بمقدار کافی و همـینطور پیـادهروی بـه مقصدهای مختلف برنامة ثابت هرروز بود و البتّه تختهنرد کـه کلّی پبشرفت کردم و بدون باخت (در مجموع)...
Posted in راز on September 23, 2004 11:36 AM
صحنة خیـابانی - دربارة عمایکل استانو
هو مجلّة “دوربین عکّاسی” هر شماره مسابقهمانندی دارد باسم “فراخوان به منظور نوشتن نقد عکس”؛ هر بار عکسی چاپ مـیکند و از خوانندگان مـیخواهد نقدی بر آن بنویسند و تحلیلش کنند. (در همـین راستا اخیراً هم، هردفعه نقد عکسی چاپ مـیکند...
Posted in راز on September 18, 2004 10:25 AM
خشونت، تفکّر و رهایی از ترس: تفسیری طبیعتگرایـانـه بر ارباب حلقهها
هو ۰ – این نوشته بر پایة برخی نظرات مراد فرهادپور – متفکّر معاصر – دربارة مفهوم خشونت نگاشته شده است. یک گفتگو با عنوان “تفکّر و خشونت” (مصاحبه با نشریة کیـان – ش. ۴۵ – منتشرشده درون کتاب بادهای...
Posted in راز on September 13, 2004 01:55 PM
مخدّر
هو ۱- بوتیک را با زیرنویس انگلیسی مـیدیدم کـه متوجّه اشتباهی درون ترجمـه شدم. جایی، مـهرداد کـه نگران رابطة همسرش – ژاله – با آقا شاپوری است، از سر انتقام تریـاک آن هفتة آقا شاپوری را تحویل نداده و حالا...
Posted in راز on September 10, 2004 03:23 PM
یکی
هو صد هزاران طفل سر ببریده گشت که تا کلیمالله صاحب دیده گشت صد هزاران خلق درون زنّار شد که تا که عیسا محرمِ اسرار شد صد هزاران جان و دل تاراج رفت که تا محمّد یک شبی معراج رفت (عطّار) اشکالی ندارد؛...
Posted in راز on September 6, 2004 06:21 PM
در بزرگداشت مالنا اثر جوزپه تورناتوره (رویکردی کم و بیش فلسفی)
هو این چند بند را کـه در بزرگداشت فیلم «مالنا» نوشتهام، تقدیم مـیکنم بـه آرمان عزیز (یـا آنطور کـه خودش مـیپسندد: آقای ان!) – دوست و دانشآموز عزیزی کـه خیلی خیلی خیلی زیـاد فیلم دیده – و هفتة پیش با...
Posted in راز on September 5, 2004 09:08 AM
دن آرام و احمد شاملو - محمّد مـیرزاخانی
هو دیگر نوشتههای محمّد درون راز: مارگریت دوراس | عاشق | دوراس، نوشتن، الکل و ... | امـیلی ال | نایب کنسول چندی پيش اميرپويان عزيز بـه مناسبت سالروز وفات شاملو يادداشتی نوشته بود درباره او. قبل از آن هم...
Posted in راز on September 4, 2004 11:04 AM
دوباره سلام
هو ۱- اردوی مشـهد امسال را هم شرکت کردم. معنی اردوی مشـهد به منظور من چنین چیزی است: یک عدّة دیگر از دانشآموزان مدرسة راهنمایی فارغالتحصیل شدند. من و چند نفر دیگر از دوستان زودتر برگشتیم. بچّهها دوشنبه برمـیگردند. دوستیـها، در...
Posted in راز on September 4, 2004 10:58 AM
انجیاوها: تشویق و تحدید
هو چند وقت پیش کـه نوشتة NGOهای اختهشدهی سینا را مـیخواندم، یـاد بخشی از فصل اوّل کتاب سیـاستهای خیـابانی (نوشتة آصف بیـات/ ترجمة سید اسدالله نبوی/ نشر شیرازه) افتادم. سینا، درون نوشتهاش تأکید مـیکند کـه NGOهای ایرانی، بشکلی جدّی به...
Posted in راز on August 28, 2004 08:23 AM
نکتههای کوچک کاغذبازی – 3
هو نوشتن ِ راهنماهای شخصی و غیررسمـی، کاریست کـه برای ما ایرانیـها چندان جا افتاده نیست. حال آنکه بنظرم بسیـار مفید است. درون اینترنت امّا اگر بگردید، کلّی راهنمایی از ایندست – حتّی درون مورد خرید یک جنس خاص –...
Posted in راز on August 24, 2004 12:53 PM
اقامة پنج دلیل و نصفی درون دوست داشتن فیلم مولنروژ
هو مولنروژ را همـین پریشب دیدم. فیلم محصول ۲۰۰۱ است؛ پس، لابد پیش از این، بسیـاری دربارة فیلم نوشتهاند. امّا اینجا، دلایل شخصی خودم را بیـان مـیکنم که تا بگویم چرا از این فیلم خوشم مـیآید. دلایلم را هم درون این...
Posted in راز on August 23, 2004 04:03 PM
آمریکا مقصّر است
هو اینروزها – البتّه جدای از صدا و سیما – اینطرف و آنطرف بسیـار مـیشنوم کـه در جریـان مسألة نجف، مقتدی صدر مقصّر هست که درون حرم علوی پناه گرفته و نـه آمریکا و دولت موقّت عراق. نظر من جز...
Posted in راز on August 22, 2004 12:08 PM
بکار زدن/بکار بردن
هو امـیرحسین عزیز، لطف کرده و در کامنتهای یـادداشت مناظرة صدری و جهانبگلو نوشته: “ضرب المثل را بـه كار نميزنند . بـه كار ميبرند.” بنظرم خیلی خوبه کـه امـیرحسین اینقدر دقّت مـیکنـه و کاربست صحیح واژهها واسش مـهمـه. دلیل دقّتش...
Posted in راز on August 21, 2004 01:41 PM
ستارهها ... و بچّهها
هو امـیر مسعود عزیز، دستور داده کـه راز را آپدیت کنم؛ چَشم. :) من هم به منظور اینکار از خودش مایـه مـیگذارم. درون واقع، یـادداشتِ «انتخاب طبیعی و چشمان شما»ی ضدّ خاطرات و کامنتهای آن را کـه خواندم، بد ندیدم من...
Posted in راز on August 20, 2004 08:05 PM
مناظرهی صدری و جهانبگلو
----- افزوده: نیما، بخشی از صحبتهای دیروز ِ جهانبگلو و صدری را اینجا نوشته. ----- هو اهل ظاهربینی نیستم. امّا چون حوصله ندارم گزارش جلسة روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار را کـه دکتر رامـین جهانبگلو (اینجا) و دکتر محمود صدری...
Posted in راز on August 18, 2004 11:43 AM
قانون و خشونت - مراد فرهادپور
هو سخنرانی دیروز مراد فرهادپور با عنوان “قانون و خشونت” مثل همة سخنرانیـهایش جالب و جدید و عجیب بود. فرهادپور، درون پرورش ایدة اصلی سخنرانیش – استعلای خشونت بنیـامـینی – بسیـار موفق عمل کرد. او درون آغاز سخنرانی بـه شرایط...
Posted in راز on August 18, 2004 11:39 AM
نوشتة خداوند - بورخس - سیدحسینی
هو هفت حقیقت کوتاه دریـارة داستانی کـه پیش رویتان است: - بورخس، اینبار حتی برخلاف رسم معمولش داستان را بنقل ازان دیگری کـه ازان دیگری شنیده یـا خواندهاند، روایت نیمکند. - بورخس، بخوبی از روایت قرائت نوشتة خداوند...
Posted in راز on August 14, 2004 11:32 AM
قیچی بجای قلم
ه ۱- ماجرای دزدی مطلب و عو نقل بدون مرجع نوشته، گویـا درون دنیـای وبلاگها رایج است. مثلاً این یکی ،عکسهای نمایشگاه ماشین را از وبلاگ من برداشته، بیهیچ مرجع و هیچ نقلی. این یکی باز همـین بلا را...
Posted in راز on August 13, 2004 09:16 AM
بارت، دریدا و کانالهای
هوانیکه از های استفاده مـیکنند و ساعتی را بتماشای برنامـههای مختلف و – بمعنای واقعی کلمـه – کثیر و متنوّع کانالهای فراوان دریـافتی مـیگذرانند، لابد – بیش از دیگران – بـه تعویض مرتّب و پشتِ سر هم شبکهها...
Posted in راز on August 12, 2004 08:56 AM
ایدههایی درون باب سکوت – 9
هو درون آغاز، کلمـه بود و کلمـه نزد خدا بود و کلمـه، خدا بود انجیل یوحنّا؛ باب اوّل کلمـه، آغاز آفرینش است. لوگوس (یـا کلام) به منظور یونانیـان، معنای واقعیّت مـیداد و دانسته شدن. به منظور آنان، لوگوس، بیـانپذیریِ واقعیّت بود. برای...
Posted in راز on August 11, 2004 09:58 AM
ایدههایی درون باب سکوت – ۸
هو نوشتار، از یکسو، غیـاب هست (گسست مناسب از موضوع) و از سوی دیگر، پیوند. (یـاد این بیت عبرت نائینی مـیفتم: ما پرتو حقّیم و نـه اوئیم و هموئیم / چون نور کـه از مـهر جدا هست و جدا نیست....
Posted in راز on August 8, 2004 08:43 AM
هرمنوتیک ازدواج
هو ۱- مجتبای عزیز، چندی پیش دربارة تجربة زیباییشناختی نخستین نوشته و گفته بود هر بار ِ بعدی کـه متن را مـیخوانیم، با چیزی از پیش تجربهشده روبرو هستیم؛ نـه با آن تجربة بار نخستین “که گويی خواننده/مخاطب آليسوار در...
Posted in راز on August 6, 2004 11:43 AM
مـهمان – حکمت شادان
هو دیشب، مـهمان مـهرجویی را دیدم. نکتهای کـه احسان پیشتر دربارة “بانو” گفته بود، درست است. مـهرجویی، روشنفکر فلسفهدانی است، بیشتر طرفدار بورژوایی. درون بانو، طبقة فرودست، تحقیر مـیشود و دغلباز و مکّار بنمایش درون مـیآید. درون اجارهنشینها هم...
Posted in راز on August 6, 2004 11:36 AM
انسان پاپگونـه/پرومتهای/پستمدرن
هو ۱- دکارت با شک دستوریاش، جای “من” و “خدا” را درون فلسفه تغییر داد. دکارت، درون محسوسات، درون معقولات و در خدا – یعنی همة آموختههای اسکولاستیک خود – شک کرد. سپس همـین شک روشمند، برایش ایقان بهمراه آورد....
Posted in راز on August 4, 2004 09:27 AM
کلاس شـهر درون سازمان شـهرداریـها
هو آقای دکتر ایمانی، غافلگیرمان د. قرار بود، کلاس شـهر را امروز درون سازمان شـهرداریـها و در خدمت آقای ایمانی برگزار کنیم. ساعت از یـازده گذشته بود کـه رسیدیم. وقتی بـه نگهبانی مراجعه کردم، گفتند کـه بروید طبقة پنجم، اطاق...
Posted in راز on August 3, 2004 05:04 PM
اورفه
ه چیزی درون اسطورة اورفه هست از جنس دلنگرانی. اورفه، بهترین نوازندة عتیق بود. درون توصیف سِحر ِ نوایش گفتهاند چنان بوده کـه درندگان، بشنیدنش بپایش مـیفتادند. گاهی فکر مـیکنم، تقدیر اورفه را وحوش و ددان و درندگان رقم زدند...
Posted in راز on August 2, 2004 10:55 AM
پیـامبر و دیوانـه و ژید
هو ۱- پنجشنبه، با همان دوستی – کـه پیشتر شرح نرفتنش رو گفتهبودم – رفتم بیرون. نشستهبودیم و از همـه چیز حرف مـیزدیم. بین حرفها خواست داستان کفش خش و اتفاقات بعد از اون رو تعریف کنـه. شروع کـه کرد،...
Posted in راز on July 31, 2004 10:17 AM
جامعة اخلاقی دینی سروش
ه ۱- پرسش اساسی دکتر سروش درون اوّلین جلسة درسگفتارهایش درون دانشگاه امـیرکبیر – جامعة دینی و جامعة اخلاقی – این بود: بد اختیـاری بهتر از خوب غیر اختیـاری هست یـا بر عکس؟ درون واقع دکتر سروش معتقد هست که...
Posted in راز on July 29, 2004 10:04 AM
ایدههایی درون باب سکوت – ۷ – رولان بارت
هو عباید ساکت باشد (البتّه عکسهای داد و بیداد کننده وجود دارند؛ امّا من از آنـها خوشم نمـیآید): این مسأله مربوط بـه احتیـاط نیست؛ بلکه مربوط بـه موسیقی است. ذهنیّت مطلق، تنـها درون حالتی از سکوت و تلاش برای...
Posted in راز on July 28, 2004 11:24 AM
روزمرگی و راز
هو ۱- دیروز، روز خوبی بود. اوّل از همـه با سینا رفتیم سر کلاس شـهر و چهارمـین جلسه هم بـه خیر و خوشی تمام شد. بعد با بچّهها رفتیم گیمنت و برای اوّلین بار کانتر بازی کردم. جالب بود و...
Posted in راز on July 28, 2004 11:21 AM
هایکو
هو کم مـیآیند واژهها وقت گفتن از تو؛ تولّدت مبارک....
Posted in راز on July 26, 2004 07:46 AM
فتوبلاگ، فرانچسکوی قدّیس و باقی قضایـا
ه ۱- محمدحسین عزیز، فتوبلاگم را هم راه انداخت. اسمش را فعلاً مـیگذارم ‘کایروس’. کایروس، زمان درست وقوع هرچیزی است. همان لحظة معیّن و صحیح؛ نـه یک دم قبل و نـه یک آن بعد. کایروس، همان واژهایست کـه پولس قدّیس...
Posted in راز on July 25, 2004 08:40 AM
فلسفه و ضیمران
هو اوّلین جلسةکلاس دکتر ضیمران (نقد مدرنیته و پسامدرنیته) دیروز برگزار شد. چیزی کـه برایم درون این جلسه جالب بود، بیشک مواردی نبود کـه در کلاس بحث شد. فیالواقع صحبتهای ضیمران درون اوّلین جلسه چندان نو و تازه نبود و...
Posted in راز on July 25, 2004 08:36 AM
از من گفتن بود
هو چند روزی از هفتة پیش را کـه ننوشتم، دلیلش مسافرت بود. چند ساعت پیش از سفر را هم – با عجله – با دوست عزیزی وعده کردم که تا ببینمش؛ چون قرار بود پیش از بازگشت من برگردد ارمنستان و...
Posted in راز on July 23, 2004 09:38 PM
سالمرگِ بامدادِ شاعر
هو امروز، دوّم ِ مرداد، سالمرگ شاملو است؛ بامدادِ شاعر. زبان ِ شعری ِ شاملو بینظیر است. شاملوی شاعر را بیش از شاملوهای دیگر دوست دارم: شاملوی نویسنده، شاملوی محقّق (کتاب کوچه اثر بیبدیلی است)، شاملوی مترجم (شازده کوچولوی محبوب...
Posted in راز on July 23, 2004 11:28 AM
ایدههایی درون باب سکوت - ۶
هو سکوت، امتداد لحظهای خاموش هست و باین دلیل مـیتواند هممعنای خیرگی بکار رود. آنسان کـه خیرگی، امتداد یک نگاه است، سکوت، امتداد یک لحظه است؛ لحظهای خاموش. عکس، خاموش است؛ همچنان کـه سکوت. سکوتِ عاز خیرگی مـیاید؛ خیرگی...
Posted in راز on July 22, 2004 02:42 PM
نکتههای کوچک کاغذبازی – ۲
هو یکبار کـه یـادداشت دیروزم را خواندم، از آنچه نوشتهبودم، خوشم آمد و با اینکه قصد نداشتم که تا چند روز آینده نوشته را ادامـه بدهم؛ خواندن همان یـادداشت قبل محرّکی شد به منظور ادامـه. ۷- شاید از همـین چند بند قبلی...
Posted in راز on July 18, 2004 11:18 PM
نکتههای کوچک کاغذبازی – ۱
هو این چند سال اخیر، کارم درون کلّی اداره و مرکز و مؤسسة دولتی گیر کرده هست و هر بار، چیزی یـاد گرفتهام. از ادارة مالیـات و ثبت و شمارهگذاری و آگاهی (آنـهم آگاهی وحشتناک شاپور) بگیرید؛ که تا آموزش عالی...
Posted in راز on July 17, 2004 08:55 PM
ارتباط تیلوریسم و بروکراسی
هو عموی عزیزم لطف مـیکنند و هرگاه یـادداشتی درون راز مـینویسم، مقالات مرتبط با آنرا برایم ایمـیل مـیکنند. دو روز پیش کـه دربارة تیلوریسم نوشتهبودم، لطف د و دو مقاله و دو بررسی کتاب برایم فرستادند. یکی از مقالهها understanding...
Posted in راز on July 15, 2004 12:58 PM
مکتب مدیریّت علمـی تیلور
هو آنچه من از تیلور مـیدانم درون پاسخ ِ پرسش ِ ساسان و امـیرحسین عزیز تصوّری کـه ما امروزه از کار داریم، با آنچه درون گذشته وجود داشته زمـین که تا آسمان فرق مـیکند. شاید بتوان گفت کـه مـهمترین ویژگی کار...
Posted in راز on July 13, 2004 07:06 AM
شـهر کتاب، سپهر و باقی قضایـا
ه (۱) شـهر کتاب نیـاوران رو خیلی دوست دارم؛ درون واقع، شـهر کتاب کارنامـه. کتابها – عموماً – خوب چیده شدن. عنوانـهای جدید – معمولاً – درون دسترس هستن. فروشندهها، بینـهایت مؤدبن و وارد بـه کار. البتّه اگه غیر از...
Posted in راز on July 9, 2004 11:54 PM
ایدههایی درون باب سکوت – ۵
هو “خدا مرده است” فریـاد نیچه بود کـه طیف گستردهای از توصیفات را پذیرا شد و هربا دیدگاه خود، سعی درون تفسیر و توصیف این رأی نیچه کرد. بسیـاری این تمثیل قدرتمند را لایـه لایـه شکافتهاند و معانی متفاوتی...
Posted in راز on July 8, 2004 09:48 AM
خانوادة خوشبخت
ه بامزه بود. برگشتنی، سوار تاکسیای شده بودم کـه رانندهاش، سرباز وظیفه بود. از خدمت مـیگفت و دربارة سربازیاش صحبت مـیکرد و اینکه مـیتواند بعد از پایـان خدمت، برود و درجهداری بخواند و عضو کادر شود. بین صحبتهایش گفت: امّا...
Posted in راز on July 6, 2004 10:17 PM
شور و شوق فوتبال – نگاهی روانکاوانـه
ه جام ملّتهای اروپا چند ساعت پیش با قهرمانی یونان تمام شد و احتمالاً از فردا، برنامة خواب بسیـاری از فوتبالدوستها، تغییر خواهد کرد. امّا این سؤال همـیشـه باقی هست که چرا فوتبال اینطور پرطرفدار است؟ چرا هیچ ورزش دیگری...
Posted in راز on July 5, 2004 03:42 AM
تراژدی
ه چیزی درون این نوشته هست کـه اذیتم مـیکند؛ چیزی از جنس تراژدی. مدّتها فکر کردم و فهمـیدم کـه آنچه ناراحتکننده است، نـه خود نفس توریسم هست و نـه زیـارت. آنچه آزار مـیدهد همراهی زائر و توریست است. چراکه توریست...
Posted in راز on July 4, 2004 09:34 AM
دربارة قالب جدید راز
ه چند روز پیش بود کـه در یکی از همان دستکاریـهای فراوانم، نصف قالب وبلاگ از بین رفت و همانطور، اشتباهی ذخیرهاش کردم و برای همـین امکان پابلیش پست جدید مـیسّر نبود. چند وقتی بود کـه محمدحسین تصمـیم داشت قالب...
Posted in راز on July 3, 2004 12:26 AM
فهرست سياه
ه اين دو - سه روزه يه عالمـه کامنت مزخرف تبليغی سايتهای و برای مطالب قديمـیتر راز ثبت شده بود. دفعهی اوّل ۴۵۰ که تا و دفعهی بعد ۶۰۰ تا. کلّی اعصابم داغون شد. که تا اينکه بالاخره با يه پلاگين محشر...
Posted in راز on June 30, 2004 08:04 PM
شـهر و نظر
هو فردا با دکتر ایمانی امتحان دارم. دکتر ایمانی، اینروزها – بقول خودشان – تبدیل شدهاند بـه بروکرات درون معنای کافکاییاش. نمـیدانم – احتمالاً – حتما منصب جدیدشان را تبریک بگویم: مدیر کلّ آموزش شـهرداریـها. بهرحال به منظور من و امثال...
Posted in راز on June 28, 2004 07:09 PM
زیبایی و جلوه - والتر بنیـامـین
هو I- هر موجود زندهای کـه زیباست جلوه[ای] دارد [ist scheinaft]. II- هر چیز [اثر] هنری کـه زیباست، جلوه دارد [schein] زیرا بمعنایی زنده است. III- آنچه باقی مـیماند چیزهای طبیعی و مردهای هستند کـه ممکن هست زیبا باشند [امّا]...
Posted in راز on June 27, 2004 05:24 PM
جاخالی
هو اینـهمـه بدبین نیستم؛ ولی چرا از این قسمت ‘هفت پرده’ی سعید عقیقی/فرزاد مؤتمن خوشم مـیاد؟ . . . جوان چهار [ادامـه مـیدهد] ببین؛ فلسفة زندگی همـینـه. تو بیخود پیچیدهش مـیکنی و خودت رو عذاب مـیدی. دنیـا پر از یـه...
Posted in راز on June 26, 2004 05:19 PM
خدمات بعد از فروش
هو پریروز، امتحان جامعهشناسی انقلابات دادم. خیلی هم خوب امتحان دادم؛ به منظور همـین اگر قصد انقلاب داشتید، حاضرم مشاوره بدهم. ;) من پیشنـهاد مـیکنم و شما، انتخاب. مثلاً مـیپرسم دوست دارید با مدل تد رابرت گر انقلاب کنید یـا هانا...
Posted in راز on June 24, 2004 01:17 AM
ایدههایی درون باب سکوت – ۴
هو زبان، زورگوست؛ بغایت زورگو. مـیخواهم بگویم ‘مـیبوسمَم’ و نمـیگذارد. تاب نمـیآورد بنویسم ‘نیست یکدم شکند خواب بچشم’. زبان، قدرتش را هر جا تحمـیل مـیکند. بارت درون افتتاحیة درسهایش درون کلژ دو فرانس خلاصهوار گفت: “زبان، فاشیست است.” (آیـا...
Posted in راز on June 23, 2004 11:25 AM
من آدم مـهمّی مـیشوم
هو اینـهمـه گفتم ملاصدرا، اندیشـههای پستمدرن داشتهی باور نکرد. حالا کـه دکتر حسن شـهپری استاد ویلانووای آمریکا درون دوّمـین همایش بینالمللی حکمت متعالیـه و ملاصدرا این حرف را زده و رسماً اعلام کرده ملاصدرا، 'حکیم سنّتی پستمدرن' است، برایش...
Posted in راز on June 22, 2004 06:22 AM
چند سطر روزمرگی
هو پریروزها با تاکسی جایی مـیرفتم و پخش صوت تاکسی هم مـیخوند. داشتم تیترهای روزنامـه رو نگاه مـیکردم و خیلی متوجّه نوار نبودم. یکدفعه احساس کردم یـه چیز خیلی عجیب و غریب شنیدم. اونچه من شنیدم چنین چیزی بود –...
Posted in راز on June 21, 2004 07:10 PM
ایدههایی درون باب سکوت – ۳ – مـیشل فوکو
هو ‘من فکر مـیکنم کـه هر کودکی کـه درست پیش از جنگ جهانی دوّم یـا طی آن درون محیطی کاتولیک پرورش یـافته باشد، این تجربه را داشته هست که شیوههای بیشمار و متفاوتی از سخن گفتن و نیز شکلهای بیشماری...
Posted in راز on June 20, 2004 08:46 AM
ایدههایی درون باب سکوت – ۲
هو با ویتگنشتاین درون رسالة منطقی – فلسفی آنجا کـه در بند هفتم مـیگوید: ‘آنچه دربارهاش نمـیتوان سخن گفت، مـیباید دربارهاش خاموش ماند’ آنگاه همدلم کـه در تفسیری بسیـار مسامحهگر و افراطی، سخن گزارشی و دیسکورسیو را معادل ‘گزارههای دانش...
Posted in راز on June 19, 2004 08:53 AM
ایدههایی درون باب سکوت – ۱
هو سکوت، گونـهای نا–فرم از سخن نیست. سکوت، غیـابِ کلام هست و امّا، غیـابِ معنا نیست. سکوت، غیبتِ سخن است؛ امّا گونـهای خاص از سخن. سکوت، جزئی از سخن عاطفی و اموتیو هست و نـه از جنس زبان گزارشی و...
Posted in راز on June 18, 2004 04:58 PM
هایکو
هو همـین دیروز از اینجا گذشت و چیزی گفت...
Posted in راز on June 18, 2004 12:03 PM
گفتمان زنانـه؛ دربارة لوس ایریگاری
هو [پیشنویسِ اوّل] سنّت فمنیسم فرانسوی را از اینجهت دوستتر دارم کـه ارتباطش با فلسفه تنگاتنگ است. آنچه – هر قدر اندک – درون درسهاس دانشگاهیمان مـیخوانیم، فمنیسم انگلیسی – آمریکایی هست که با جامعهشناسی و سیـاست مربوط است. بهمـین...
Posted in راز on June 16, 2004 09:40 AM
حقایقی دربارة راز، وبلاگ ِ پویـان
ه ۱- آقای کاظم رهبر – گردآورندة کتابهای نوشتن ِ ۱ و ۲ و نیز چگونـه مـینویسم، کـه هر سه از کتابهای خوب و دوستداشتنی دربارة نوشتن هست – لطف کردهاند و راز را خواندهاند و برایم نوشتهاند کـه ‘وبلاگنویسی...
Posted in راز on June 15, 2004 10:19 AM
قوبلای خان و پولو: ذهن ساده
هو مارکوپولو پلی را سنگ بـه سنگ تشریح مـیکند. قوبلای خان مـیپرسد: امّا سنگی کـه پل بر آن تکیـه دارد کدام است؟ مارکو جواب مـیدهد: پل بر این یـا آن سنگ متّکی نیست؛ بلکه خط قوسی کـه سنگها بـه آن...
Posted in راز on June 14, 2004 12:56 PM
اندیشة پیچیده
هو ‘درآمدی بر اندیشة پیچیده’ی ادگار مورن از آن کتابهایی هست که حتما خواند. کتاب، طرح پیچیدگی هست در مقابل سادگی. درون واقع، مـیشود کم و بیش بآن بعنوان نوشتهای درون حوزة فلسفة روششناسی هم نگاه کرد. یک بیـان سادة...
Posted in راز on June 14, 2004 09:35 AM
رورتی درون خانة هنرمندان
هو تجربة حضور رورتی درون خانة هنرمندان به منظور من جالب بود. سخنرانی را که تا پایـان نبودم؛ یعنی نمـیشد کـه باشم... بگذارید همـه چیز را از اوّل تعریف کنم. ساعت پنج خانة هنرمندان بودم. ازدحام جمعیّت غوغا مـیکرد. همـه پشت در...
Posted in راز on June 12, 2004 11:13 PM
صورتهای دقیق حمـید
هو حس خوبیست نوشتن دربارةی همسن و سال خودم؛ متولّد ۱۳۵۸ –ِ تهران. گرچه، حمـید کنگرانی را ندیدهام و بواسطه مـیشناسمش؛ امّا آنچه شنیدهام و از او دیدهام، وامـیداردم بـه نوشتن این چند سطر درون معرفیش. ماجرا از آنجا...
Posted in راز on June 12, 2004 04:16 AM
عشق و پول - ریچارد رورتی - رضا رضایی
هو این، مطمئناً پاسخی نیست کـه انتظار دارید از یک فیلسوف بشنوید: [تغییر درون جهتِ مطلوب]، درون اثر تغییر دیدگاههای فلسفی سرعت نخواهد گرفت. پول همچنان متغیّر مستقل مـیماند. حقیقتش را بخواهید، فلسفة بدبینانة رورتی، تسلّیتان نمـیدهد. رورتی، آنقدر بدبین...
Posted in راز on June 11, 2004 12:27 PM
رورتی؛ پرسشـهای متداول
هو * این، عِ کیست؟ رورتی؛ ریچارد رورتی؛ ریچارد مککی رورتی؛ ۴ اکتبر ۱۹۳۱. فیلسوفِ آمریکایی. لیسانسیة دانشگاه شیکاگو درون ۱۹۴۹. فوق لیسانس از همان دانشگاه درون ۱۹۵۲. دکتری فلسفه از ییل، ۱۹۵۶. مدرّس درون ییل، ولزلی، پرینستون، ویرجینیـا...
Posted in راز on June 10, 2004 11:39 PM
هرمنوتیک، آموزش و رهایی
هو نمـیدانم اصل این موضوع را چهی مـیگوید؟ شاید مثلاً محمدرضا نیکفر درون آن مقالهای کـه در یکی از شمارههای نگاهِ نو دربارة هرمنوتیک نوشته بود. بهرحال درون فارسی مصدر ِ ‘در مـیان گذاشتن’ بسیـار هرمنوتیکی است. من، موضوعی...
Posted in راز on June 9, 2004 08:35 AM
خود ِ شعر منم ... و شما ...
---- افزوده: اشعار نزار قبّانی را درون "دمشق-آنلاین" ببینید. [اینجا] آوازهایی را کـه از اشعار قبّانی ساختهاند، درون همان سایت گوش کنید. [اینجا] ممنون از عموی عزیزم، بخاطر لینکها ---- هو -- به منظور احسان، کـه ‘بلقیس و عاشقانـههای دیگر’ را...
Posted in راز on June 7, 2004 07:18 PM
آبیک
هو پنجشنبه عصر دستهجمعی رفتیم آبیک، سر زمـین ِ پدرم و شنبه صبح برگشتیم؛ کـه اگر موعد مقالة درس بررسی مسایل اجتماعی ایران نبود، برنمـیگشتم. عکسها – کـه بیشتر از گلخانـهها گرفتهام – حاصل آن سفر یکی دو روزه است....
Posted in راز on June 6, 2004 04:59 PM
رمز ِ گل ِ سرخ
هو (۱) ترابادور ِ پیر، خسته از عمری ستایش ِ خاکسارانة بانو، رنجور از پرستش ِ دمادم ِ زیبارو، نالانِ تغزّلهای معشوقة پریوار، دل بـه باکرة مقدس بست. مریم ِ عذرا – کـه چونان معشوقه، دستنیـافتنی هست – دستمایة شعر...
Posted in راز on June 5, 2004 07:29 PM
اگه تو هم رهگذری...
هو اگه تو هم رهگذری، گل رز بـه کارِت مـیاد بخدا... اگه اسم داری، گل شکفته بِبَر... اگه اسم نداری، بگو گلِ نشکفته بدم... اگه بابا و و سینا و صبا مـیخوای، شرمندهام بخدا... تموم کردم بخدا... اگه گلستان...
Posted in راز on June 3, 2004 09:54 AM
علوم انسانی دبیرستان
هو همـین چند دقیقة پیش، علی - برادرم - کامنت زیر را به منظور این یـادداشت من گذاشت. (اوّلین باری هست که برایم کامنت مـیگذارد!) درون آن نوشته، قول داده بودم کـه از دوّم انسانی ِ دبیرستان بیشتر بگویم؛ کـه هنوز...
Posted in راز on June 2, 2004 10:58 PM
هایکو
هو سرخوش این تصویرم: بازتاب سطرهای نامـهام درون زلالِ چشمانِ تو...
Posted in راز on June 2, 2004 02:14 PM
زلزله
هو خوب، الان کـه چند ساعتی از زلزله گذشته، خواستم یـه چیزی بنویسم. بعداً کاملش مـیکنم... کمکم :) خوبه کـه همـه خوبن... بـه هر کی تونستم زنگ زدم یـا با SMS احوالپرسی کردم... الان هم با ام اینـها خونة بزرگم...
Posted in راز on May 28, 2004 07:11 PM
غزلِ غزلها
هو سلیمانی نکردی درون ره عشق زبان جمله مرغان را چه دانی مولانا عهدِ عتیق، سراسر زیباست و خواندنی و خواندنیتر، غزلِ غزلهای سلیمان است. غزلِ غزلهای سلیمان را چندین بار خواندهام. محبوب و محبوبه، – غزلوار – یکدیگر را...
Posted in راز on May 28, 2004 11:26 AM
روشنفکری و حنسیّت؛ تمایز درون عرصة عمومـی
هو چهارشنبة هفتة گذشته، دکتر فرهاد خسروخاور – استاد ایرانی مدرسة عالی مطالعات اجتماعی پاریس – و دکتر سید محسن حبیبی – شـهرساز و استاد دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران – درون خانة هنرمندان دربارة عرصة عمومـی و فضای شـهری...
Posted in راز on May 27, 2004 10:48 AM
orkut و اعتماد
هو امروز، درون دفتر برنامـهریزی و آموزش شوراهای وزارت کشور بـه دیدن دکتر ایمانی رفتم. orkut را آنجا نشانشان دادم. ایدههای جالبی داشتند. یکی کـه برایم از همـه جذّابتر بود درون پاسخ بـه این سؤال طرح شد کـه چرا خیلیـها...
Posted in راز on May 26, 2004 08:02 PM
تیافیو؛ درآمدی فلسفی
هو حسن هرمنوتیک – خصوصاً درون کار نیچه و بعدها گادامر و هایدگر و دیگران – پیوند آن هست با زندگی. بعبارت دیگر، زندگی تأویلی دمادم است. درون واقع بنظرم با این دید مـیتوان نیچه را فهمـید و نسبت مـیان...
Posted in راز on May 24, 2004 09:42 AM
فالاچی
هو مصاحبه با بهمن فرزانـه را کـه امروز درون شرق خواندم، دلم خنک شد! فرزانـه، درون بخشی از صحبتهایش دربارة اوریـانا فالاچی اینطور گفته: متأسفانـه الان هم فالاچی طرفدار دارد. اوریـانا فالاچی یک خبرنگار دروغگو، نویسندة دروغگوتر، شیّاد، خودخواه و...
Posted in راز on May 23, 2004 09:41 PM
orkut و باقی قضایـا
هو امـیرمسعود عزیز خواسته بود دربارة orkut بنویسم کـه نوشتم. درون واقع آنچه را درون نگاه اوّل بـه ذهنم رسید، گفتم. هنوز هم بنظرم orkut بسیـار زیرکانـه از شبکههای اجتماعی استفاده مـیکند. دیشب فکر مـیکردم هنگام استفاده از google، ثبت...
Posted in راز on May 22, 2004 02:30 PM
'تیافیو'ی قدرتمند
هو با این نظر کامـیار موافقم کـه بعضی وقتها چیزهایی درون بخش نظرات پیدا مـیشود کـه از خود مطلب جالبتر و مـهمتر است. توضیحی کـه علیرضا لطف کرده و دربارة تیافیو نوشته، یکی از همـین دست موضوعات است. از وقتی...
Posted in راز on May 17, 2004 06:37 PM
هزار و یکشب
هو شـهرزاد، یکهزار و یکشب قصّههایش را گفت. اکنون، نوبت شـهریـار بود کـه داستانِ خودش را بیـاغازد. یک کلام ِ شـهریـار – اگر مـیگفت – هزاران هزاران هزار شب، شـهرزاد را بیدار نگاه مـیداشت. افسوس کـه غایتِ خواستِ شـهرزاد، جان...
Posted in راز on May 16, 2004 04:52 PM
دوستانِ من
هو سهشنبة همـین هفتهای کـه گذشت، بعد از اینکه دو که تا کلاس دبیرستان من هم بلافاصله بعد از کلاسهای راهنمایی تموم شدن، یـادداشت مفصلی نوشتم و خیلی سریع خاطرههای سالتحصیلی جاری رو مرور کردم. یـادداشت رو بنا بـه دلایلی توی...
Posted in راز on May 14, 2004 06:32 PM
شیء – قهرمان
هو علیرضا دوستدار عزیز، درون نوشتهاش با عنوان زیباییشناسی قساوت، دست بـه مقایسة عکسهای شکنجة عراقیـها درون ابوغریب با فیلم انتقام طالبان و سرب سرباز آمریکایی زده و با نوعی نشانـهشناسی، بـه هویتهای اجتماعی و فرهنگی طرفین (اعراب و آمریکاییـها)...
Posted in راز on May 13, 2004 10:59 PM
شبکههای منفعل
هو دیروز درون کلاس جامعهشناسی شـهری دکتر ایمانی یـاد گرفتم کـه شبکههای منفعل (Passive Networks) اگر اهمـیتشان از شکبههای فعّال (Active Networks) بیشتر نباشد؛ کمتر نیست. اینرا مورد تهیدستان شـهری درون همـه جا و خصوصاً درون ایران خیلی خوب نشان...
Posted in راز on May 12, 2004 07:24 PM
ایمان یـا بیایمانی؟
هو فرضیة مرا رها کنید. آنرا بدیگران وانـهید. امّا قبول کنید کـه حتّا اگر مسیحی نبود جز شخصیتی درون یک داستان بزرگ، صِرفِ همـین واقعیت کـه موجودات بدون پَر و دوپایی کـه تنـها مـیدانستند کـه نمـیدانند، توانستند چنین داستانی...
Posted in راز on May 9, 2004 11:19 PM
توریست - زائر
هو اصل این حرف و ایده از داریوش شایگان هست در آسیـا درون برابر غرب کـه گویـا از پل والری بهره آنجا کـه گفته نقاشی و پیکرتراشی طفلان یتیم اند و معماری، مادرشان. از وقتی پیکرتراشی و نقاشی و...
Posted in راز on May 7, 2004 11:04 PM
شور
هو مطرب همـین طریق غزل گو نگاه دار کاین ره کـه برگرفت بجایی دلالتست - سعدی هربار کـه ردیف آوازی عبدالله خان دوامـی را مـیشنوم، ایمان مـیآورم کـه زیباترین گوشـههای ردیف، عزّال و حسینی درون شور است؛ خصوصاً اینکه با...
Posted in راز on May 4, 2004 09:47 PM
دلقکها و رجل سیـاسی
مـیگویند وقتی اپوزیسیون هنوز درون موقعیّت قدرت قرار نگرفته – وقتی کـه بزبان پارتو هنوز جزو نخبگان شایستة خارج از قدرت هست – دم از عدالت و برابری و آزادی مـیزند و بعداً وقتی بـه موقعیّت قدرت مـیرسد و کم...
Posted in راز on May 1, 2004 08:08 PM
مـی که تا زنده هستم حرف حق
گلآقا (قب) را آخرین بار پارسال همـین موقعها درون سالن نسیم شمال ساختمان زاگرس دیدم. یـادم مـیآید روز معلم را هم تبریکش گفتیم و از ظرف کشک آبدارخانـه، کشک تعارفمان کرد. دیروز کـه اتفاقی از خیـابان زاگرس مـیگذشتم و پارچة...
Posted in راز on May 1, 2004 09:23 AM
دربارة روح مبتذل وبلاگنویسی
هو علیرضا دوستدار ِ عزیز – کـه ندیدهامش؛ امّا ارادت ویژهای بـه پدر و مادر فرهیختهاش دارم – چند روزی هست که ترجمة مقالهاش دربارة ابتذال درون وبلاگستان فارسی (بخش اوّل | بخش دوّم) را درون وبلاگ فارسیش گذاشته. مقاله،...
Posted in راز on April 29, 2004 01:00 PM
شبکهها و سرمایة اجتماعی
هو دیروز بـه لطف دکتر ایمانی – استاد جامعهشناسی شـهریمان – دکتر کیـان تاجبخش – استاد دانشگاه نیوسکول – یکی دو ساعتی مـهمان کلاسمان بود. دکتر تاجبخش نویسندة کتاب The Promise of the City: Space, Identity, and Politics in Contemporary...
Posted in راز on April 28, 2004 06:56 PM
هنوز، اصلاح طلبم
هو دوست و همشاگردی دوران دبیرستانم، علی پیرحسینلو – کـه او هم مانند من تغییر رشته داده و کامپیوتر دانشگاه تهران را با جامعهشناسی همان دانشگاه عوض کرده – درون صفحة دوم روزنامة تازه تأسیس – و به گمانم موفق...
Posted in راز on April 25, 2004 03:40 PM
اردوی گرگان
هو تعطیلات اخیر را با دانشآموزان سوّم راهنماییم درون اردوی گرگان بودم. کم و بیش همزمان با آنـها رسیدم و با آنـها برگشتم. بـه من – و امـیدوارم – بـه بچّهها خیلی خوش گذشت. روز اوّل جنگل النگدرّه را دیدیم...
Posted in راز on April 24, 2004 11:40 AM
نظریة انقلاب گلی ترقی
هو لطفاً بـه من نخندید؛ بـه نظر من داستان «مادام گرگه»ی گلی ترقی – کـه در کتاب خاطرههای پراکنده چاپ شده – شباهت زیـادی بـه نظریة انقلاب توکویل دارد! وقتِ خواندن داستان یـاد این چند جملة انقلاب فرانسه و نظام...
Posted in راز on April 18, 2004 08:23 PM
تدبیر یـا تقدیر؟
هو اصل درون آمدِ کار است؛ نـه دانستن کار تاس اگر نیک نشیند همـه نرّاد هست چیزی کـه از بچّگی خوب خاطرم هست اینکه درون اطراف ما همـه نرّاد بودند. تخته نردی کـه اکنون درون خانـه داریم، یـادگار ی...
Posted in راز on April 16, 2004 03:07 PM
معافیّت اخلاقی؛ مانیفستی – شاید – ضدّ هنرمند
هو چرا اینـها را مـیخوانی؟ چرا – خیره – دریده شدن مردمک چشم را با تیغ اصلاحِ مرد مـیبینی و تحمّل مـیکنی؟ چطور خواندنِ توصیف پلکهای نیم جویدة جذامـیان و چرکابة شاش آزرده ات نمـیکند؟ مـیخوانی کـه پسرک، ک...
Posted in راز on April 13, 2004 09:28 PM
مارگریت دوراس (5) - محمّد مـیرزاخانی
هو بخشـهای پیشین: 4- امـیلی ال 3- دوراس، نوشتن، الکل و ... 2- عاشق 1- مارگریت دوراس نايب کنسول – محمد مـیرزاخانی داستان پيچيده ای دارد نايب کنسول. دير ارتباط برقرار مي کند. شيوة روايتش کاملاً منحصراست بـه خودش: دانای...
Posted in راز on April 12, 2004 10:36 PM
هایکوی مشترک
هو لعنتی! پخش مـیکند باز، خبرِ درخواستی رادیو امـیرحسین هاشمـی [وبلاگ] و پویـان...
Posted in راز on April 11, 2004 10:01 AM
دانش آموزان بـه عنوان کنشگران عقلانی
هو وقتی بوردیو، کلمن واینگلهارت را با هم ترکیب کنی؛ وقتی نظریة انتخاب عقلانی کنش را با جامعه شناسی آموزش بوردیو و دگرگونی ارزشـهای اینگلهارت روی هم بریزی؛ وقتی دانش آموزان را کنشگران عقلانی درون نظر بگیری کـه تحت شرایطی...
Posted in راز on April 10, 2004 10:26 AM
و نگاه کن - سیمـین بهبهانی
"شتر" کـه مـیگویم، یـاد این شعر سیمـین بهبهانی مـیفتم. شعر، کـه در وزن عروضی جدید و بیسابقه ای (فعلات مفتعلن فعلن) سروده شده ملهم از آیـه ای از قرآن است. وزن شعر – بـه نظرم – کاملاً مناسب مضمون است...
Posted in راز on April 7, 2004 12:19 PM
بهار محلّة دروس
هو هرجا، بهار – چون دیگر فصلها – آمدنش را یک طور اعلام مـیکند. بهارِ محلة ما – دروس – جز از نشان تکراری "نوروز"، با صدای زنگ شتر همراه است. شتربانـها، آفتاب نزده از جادة ساوه و اطراف راه...
Posted in راز on April 7, 2004 12:16 PM
مارگریت دوراس (4) – محمّد مـیرزاخانی
هو بخشـهای پیشین: مارگریت دوراس | عاشق | دوراس: نوشتن، الکل و ... اميلي ال – محمّد مـیرزاخانی ابتدا چند گزاره : 1- شناخت و کشف ديگران، چه بسا يکي از بهترين راههای شناخت و کشف خويشتنِ راستين خويش باشد....
Posted in راز on April 5, 2004 09:59 PM
بابابزرگ، بزرگ
هو دیشب موقع شام نمـیدونم چی شد کـه حرف بابابزرگ (پدربزرگ مادریم) پیش اومد. و بابام از بابابزرگ مـیگفتن و من و برادرم هم بعضی خاطره های محدود و مبهمـی رو کـه داشتیم، تعریف مـیکردیم. چیزی حدود هشت سالم...
Posted in راز on April 4, 2004 06:04 PM
مارگریت دوراس (3) - محمّد مـیرزاخانی
هو بخش سوّم نوشتة دوست خوبم محمّد مـیرزاخانی... بخش اوّل را اینجا و بخش دوّم را اینجا بخوانید. دوراس: نوشتن، الکل، و ... - محمّد مـیرزاخانی جهانِ خود را دارد دوراس. يکپارچه و بی فراز و نشيب نيست زندگی اش....
Posted in راز on April 3, 2004 10:31 AM
عکسهای بیامضای کاوه
هو اگر تلاشـهایم دردناک اند؛ اگر من مضطربم؛ بـه این خاطر هست که گاهی اوقات خیلی بـه عنزدیک مـیشوم، مـیسوزم. -- رولان بارت؛ اتاق روشن خانة گلستان درون "دروس" (کوچة شادلو) و خیـابانی کـه اینروزها کماسایی خوانده مـیشود، خاطرات...
Posted in راز on April 2, 2004 04:55 PM
نسبت وارون سازی و بنیـان فکنی
هو 1- نصر حامد ابوزید دربارة گفتمانـهای مربوط بـه قدرت مـیگوید: "گفتمان درون هر شکل آن هنگامـی کـه به [مفهوم] "قدرت" مـیرسد، حتّا اگر درون جایگاه اپوزیسیون مستقیم سیـاسی باشد، بـه تحکیم معنا و مفهوم "قدرت" درون عرصة اندیشـه و...
Posted in راز on March 31, 2004 11:37 PM
روشنفکر، سیـاست و قدرت
هو رابطه و نسبت روشنفکر با قدرت و سیـاست چیست؟ این سؤالِ بـه گمانم بی جواب از وقتی کـه مطالعة محدودم را دربارة مدرنیته آغاز کردم و به مدرنیتة ایرانی پرداختم [اینجا] پیش آمد و بعد کـه با مفهوم روشنفکر...
Posted in راز on March 30, 2004 03:40 PM
تخته پوسیدة تهِ کفشتیم!
هو حافظیة شیراز – نوروز 1382 نشستن روی نوک دو پا با کمـی زاویة باز؛ جوراب نایلونی – کـه بافت بسیـار نازکی دارد؛ کفش نوک تیز با پشتِ خوابیده، کمـی پاشنـه و بندهایی کـه باز و کنار گذاشته شده اند؛...
Posted in راز on March 28, 2004 07:42 PM
ادامة "نا/الاهیـات پسامدرن عرفانی"
هو دوست عزیزی درون ادامة یـادداشت دیروزم، یـاد این بیت مولانا انداختم – درون داستان آن عاشقی کـه از عسس مـیگریخت و اتّفاقی بـه باغی رفت و معشوق را آنجا دید. درون پایـان حکایت مولانا مـیگوید: بعد بد مطلق نباشد...
Posted in راز on March 26, 2004 06:20 PM
نا/الاهیـات پسامدرن عرفان
هو طرح این ایده، بسیـار کلّی و نادقیق هست و فارغ از مطالعة کافی. بیشتر، پرسشـهایی هست نیـازمند پاسخ یـا گونـه ای یـادآوری هست برای آینده ای نامعلوم: آیـا عرفان ما درون شرایطی بسیـار پست مدرن نبوده است؟ آیـا عرفان...
Posted in راز on March 25, 2004 02:00 PM
مارگریت دوراس (2) - محمد مـیرزاخانی
هو آنچه مـیخوانید، بخش دوّم نوشتة دوست خوبم محمّد مـیرزاخانی هست دربارة دوراس و آثارش. بخش اوّل را مـیتوانید اینجا بخوانید. عاشق (L’Amant) – محمّد مـیرزاخانی بـه اميرپويان عزيز گفتم کـه اوّل مـی خواهم از "باران تابستان" بنويسم؛ و نوشتم؛...
Posted in راز on March 24, 2004 02:26 AM
کارت پستال دریدا
هو (1) دریدا درون توضیح ساختارشکنی اش، چند مثال را شرح مـیکند؛ کارت پستال و امضاء و جسم تجزیـه شدنی (در معنای زیستی) از آن دست هستند. از این نمونـه های دریدایی مـیتوان بـه عنوان مثالهایی به منظور ساختارشکنی فردیت و...
Posted in راز on March 23, 2004 04:32 PM
دزدان دریـایی
ه عموماً فیلم خیلی نمـیبینم. امّا امروز "دزدان دریـایی کارائیبی: نفرین مروارید سیـاه" رو – کـه "طلسم دریـایی" ترجمـه کرده بودنش – دیدم. جانی دِپ (چی شد؟!)بازی مـیکرد. اصولاً افسانـه های دزدان دریـایی رو دوست دارم. یکی از...
Posted in راز on March 22, 2004 04:21 PM
همخانـه
هو اتاق، مرطوب از خیسی لباسهای نمدارِ تازه شستة روی رادیـاتور بود. نورِ پشت پنجرة بخارگرفته روی سطح شیشـه پخش مـیشد. کیفش را کنار درون اتاق رها کرد. چراغ را روشن نکرد؛ که تا لباسش را عوض کند. سر و دستهاش...
Posted in راز on March 22, 2004 12:48 PM
دربارة اهانت بـه تماشاگر - پتر هانتکه
هو آهای با شما هستم! با شما خرده روشنفکرهای فوکولی... آهای آدمـهای تحصیلکردة صد که تا یک غاز؛ ستاره های پِت پِتی آسمان علم و هنر؛ آهای علامـه های دهر؛ طاووسهای علیین شده… آهای رفقا؛ دوستان؛ عزیزان، اگر هنوز "اهانت به...
Posted in راز on March 21, 2004 12:48 PM
چهار بندِ پیشا-نوروزی
هو 1- چندین بار و در لحظه های مختلف بـه این سؤال فکر کردم کـه امسال به منظور من چه جوری بود و هر بار هم جوابهای مختلف و گاهی متناقض بـه این سؤال دادم. امّا از یـه جواب نمـیشـه صرفنظر...
Posted in راز on March 19, 2004 10:33 AM
ورزشِ اسطوره زده – مثالی دم دستی
هو پیر بوردیو – جامعه شناس فقید فرانسوی – آنجا کـه از سرمایة فرهنگی مـیگوید؛ از وضعیّت فردی شده (embodied state) سخن مـیراند. همانند ورزشکاری کـه سرمایـه اش – بدنش – را با تمرین و تکرار، تقویت مـیکند؛ی که...
Posted in راز on March 16, 2004 10:18 PM
فهرست کتابهای دوست داشتنی
هو خب، حاصل جمع بندی نظر دوستان چیزی هست که پایین مـیبینید؛ فهرست کتابهای دوست داشتنی. بـه گمانم تعطیلات دو هفته ای نوروز فرصت خوبی به منظور مطالعه است. نظر دوستان بـه ترتیب ارسالشان ثبت شده. درون پایـان فهرست هم، نظر...
Posted in راز on March 14, 2004 04:10 PM
ایفل
هو برج ایفل، نماد پاریس هست و از آن مـهمتر، نرینـه و مادینة عمل مشاهده. بارت مـیگوید هرجای پاریس کـه بایستی – درون روزهای آفتابی یـا ابری – نمـیتوانی این نماد پاریسی را از منظر خارج کنی؛ حتما هزار ترفند...
Posted in راز on March 13, 2004 10:37 AM
مارگریت دوراس (1) - محمد مـیرزاخانی
هو دوست خوبم، محمّد مـیرزاخانی پایـان نامة کارشناسی ارشد ادبیـات فارسی اش را درون دانشکدة عتیقة ادبیـات دانشگاه تهران با موضوع ساختارشکنی و ادبیـات با تمرکز بر آثار دریدا و با نمرة بیست گذرانده است. گمان کنم هر کتابی را...
Posted in راز on March 12, 2004 11:14 AM
آقا داوود
هو امروز ظهر ناهار پیش آقا داوود بودم. قبل از این دربارة آقا داوود نوشته بودم. بهرحال پیتزا داوود، اوّلین پیتزافروشی تهران هست و با این حساب آقا داوود اوّلین پیتزافروش تهران... *** وقت خوردن غذا، سر صحبت را بازمـیکنم....
Posted in راز on March 11, 2004 11:14 PM
چرا این چند جمله اینقدر تأثیرگذار بود؟
"به من بگو؛ مرا آگاه کن کـه در آن دوردستها چه اتّفاقی مـی اُفتد؟ ... راستی، دور از چه چیزی؟" اندوهی ژرف – یـاسمـینا رضا – نازنین شـهدی – 20...
Posted in راز on March 9, 2004 11:51 PM
فهرست پایـان سال - کتابهای دوست داشتنی
هو معمولاً نشریـه و مجله ها تو آخرین شمارة سال از نویسنده ها و مترجمـها و ناشرها و ... مـیپرسن بهترین کتابی کـه امسال خوندین، چی بود؟ خوشحال مـیشم اگه جوابای شما رو بـه همـین سؤال بدونم. مـیدونم کـه جواب...
Posted in راز on March 6, 2004 11:59 AM
سه
هو (1) برایـان مک هیل درون مقالة مؤثر "عشق و مرگ درون نوشتار پسامدرنیستی" نظریـه ای را از قول جان بارت نقل مـیکند – کـه البتّه خود بارت هم چندان جدّی بـه این نظریـه نپرداخته. درون این نظریـه – که...
Posted in راز on March 5, 2004 09:49 PM
هایکوی مشترک
هو - یک گاز تو؛ یک گاز من و ... خندیدند...
Posted in راز on March 4, 2004 11:50 PM
جامعه شناسی بدن
هو جامعه شناسی پزشکی (و اینروزها جامعه شناسی بهداشت و سلامت) – دست کم درون عنوانش – بـه اندازة کافی عجیب و غریب هست؛ حالا بـه این، جامعه شناسی بدن را هم اضافه کنید و نتیجه را حدس بزنید... امروز...
Posted in راز on March 3, 2004 10:12 PM
عاشورای 1425
هو عکسها: احسان رسول اُف – امـیرپویـان شیوا خیـابان شریعتی؛ زرگنده - 12/اسفند/1382...
Posted in راز on March 2, 2004 05:33 PM
جمعیت شناسی کاردبردی - واریـاسیون سورئال
هو سورئالیستی ترین عملیّات ساخت جدول عمر، آنجاست کـه مقابل 0 ساله ها درون ستون باقیماندة نسل فرضی، مـینویسی 100000 و به چرخش قلمـی، یکصد هزار موجود انسانی را بـه دنیـا مـیآوری؛ صدای گریة نوزادهای تازه متولّد، درون سرت مـیپیچد؛...
Posted in راز on February 29, 2004 04:28 PM
پست مدرن درون مقابل مدرن؟
هو دیروز، پیش نویس مقاله ای را مـینوشتم با این هدف کـه بسادگی و با زبانی قابل طرح به منظور دانش آموزان دبیرستانی توضیح دهد منظور از داستان پست مُدرنیستی چیست. با تقلیل گرایی خودآگاهانـه ای پست مدرنیسم و پساساختارگرایی را...
Posted in راز on February 27, 2004 04:45 PM
موج پنجم روشنفکری ایران
هو تفاوت دکتر جهانبگلو و ریچارد رورتی درون این هست که جهانبگلو مـیگوید: حتّا اگر ما از خودمان نااُمـید شویم؛ فلسفه اُمـیدش را از دست نمـیدهد و در مقابل رورتی ادّعا مـیکند: فلسفه دیگر ظرفیّت عمل سیـاسی و اجتماعی ندارد...
Posted in راز on February 26, 2004 12:11 AM
نویسندة قلم بـه مزد - واریـاسیون چپ
ه حاضرم پیشنـهاد پیشینم را به منظور روزنامـه های چپی هم تکرار کنم: بخواهند، مقاله ای مـینویسم و تحلیلی ارائه مـیدهم مبنی بر اینکه درون کشوری چون ایران – کـه نظام حکومتیش تک ساختی و بسیط و متمرکز هست (و نـه...
Posted in راز on February 24, 2004 08:18 PM
نویسندة قلم بـه مزد...
ه اگر مقاله نویس یکی از روزنامـه های دست راستی بودم، تحلیلی ارائه مـیدادم با این ادّعا کـه 50 درصدی کـه رأی نداده اند با 50 درصدی کـه رأی داده اند، از نظر عددی گرچه برابرند؛ امّا از نظر معنای...
Posted in راز on February 23, 2004 09:54 PM
هایکو
هو خورشید از خواب تو طلوع مـیکند...
Posted in راز on February 21, 2004 11:33 AM
شناوری زبان و نگاه عاشقانـه
هو (1) درون جامعة استبدادی، حریم افراد رعایت نمـیشود؛ فضای عمومـی و خصوصی چندان متمایز از یکدیگر نیستند. دستگاههای استبدادی بـه فردی ترین مسایل شخصی نظارت مـیکنند و آن چیزی را خلق مـیکنند کـه به شکل نمادین درون 1984 اورول...
Posted in راز on February 20, 2004 12:39 PM
دارالفنون
هو گزارش بی.بی.سی. فارسی از دارالفنون را کـه مـیخواندم، یـاد دیدار بهار امسال از این اوّلین مدرسة سبک جدید درون ایران افتادم. گزارشش را – خیلی کوتاه – نوشته بودم. به منظور من ارزش دارالفنون، بیشتر از اینجهت هست که نشاندهندة...
Posted in راز on February 19, 2004 02:18 PM
انتخابات
ه نزدیک انتخابات کـه مـیشـه، یـاد این داستان مـیفتم کـه کشیشی درون مواجهة با پیروان دیگر آیینـها مـیگفت: بیـایم فارغ از تعصّب، بدور از ارزش-داوری و بدون تنگ نظری بحث کنیم کـه چرا مسیحیّت بهترین دین دنیـاست!؟...
Posted in راز on February 19, 2004 02:07 PM
کاش [وضعیّت اردوگاهی 3]
هو کودک کم سنِ بامزه ای را مـیشناسم؛ این شعر بچگانـه را که: "آهویی دارم خوشگله | فرار کرده ز دستم | دوریش برایم مشکله | کاشکی اونو مـیبستم" با لحنی کودکانـه – کـه سین ها را شین مـیگوید و...
Posted in راز on February 17, 2004 05:38 PM
مونته دیدیو، کوه خدا - اری دِ لوکا
هو نمـیخواهم مثل پابلو نرودا – کـه دربارة کورتاسار گفته بود "هرکارهای کورتاسار را نخواند، بدبخت است… نخواندن قصّه های او بیماری نامرئی خطرناکی است" – مجبور بـه خواندنتان م. نمـیخواهم مجبورتان کنم؛ نفرینتان کنم کـه اگر نخوانید، الهی...
Posted in راز on February 15, 2004 10:02 PM
اطلاعیـه!
ه متنی را کـه پیوست هست خانم سمـیعی از مسؤولین اطلاعات پرواز برایم درون پاسخ یـادداشت 9 فوریة 2003 مـیل کرده اند و خواسته اند کـه اگر علاقندم درون "راز" منتشرش کنم. درون آن یـادداشت نوشته بودم کـه "اطلاعات پرواز...
Posted in راز on February 14, 2004 07:27 PM
گزارش سفر گرگان
هو 1- سه روز گرگان بودم؛ آنچه مـیخوانید، گزارش سفر است؛ آن هم گزارشی سردسنی و نـه سفرنامـه. 2- این نوشته، حاصلِ یک نشست هست و تهی از بازیـهای زبانی و هرچه مشابه آن. 3- همة عکسهای سفر را من...
Posted in راز on February 13, 2004 09:58 PM
سربازان جمعه، مشق شب و ...
هو 1- دیروز – چون کلاس داشتم – نشد با دوستان برم و سربازان جمعه رو ببینم. تازه، کلّی خوشحال بودم کـه "آقامون، کیمـیایی" بعد از مدتها فیلم ساختن؛ امّا گویـا – محترمانـه اش این مـیشـه – "توقعات رو براورده...
Posted in راز on February 10, 2004 08:35 AM
مـیز، مـیز هست - پتر بیکسل
هو پتر بیکسل (1935)، نویسندة مشـهور سوئیسی عمدتاً داستان کوتاه مـینویسد. کتاب "داستانـهای کودکان" او – کـه شـهرت بسیـاری برایش بـه همراه آورد – مجموعة 7 داستان کوتاه است. این کتاب از سال انتشارش(1969) که تا امروز هرساله تجدید چاپ شده؛...
Posted in راز on February 10, 2004 08:32 AM
شبهای تهران
هو دیروز اصولاً قرار نبود سینما بروم؛ امّا وقتی امـیرمسعود زنگ زد، فرصت را از دست ندادم. حتّا برنگشتم خانـه و از سازمان مستقیم رفتم سینما. از "دوئل" درویش چیز زیـادی نمـیگویم؛ جز اینکه پایـانش حالم را گرفت و آغاز...
Posted in راز on February 8, 2004 12:42 PM
شـهر زیبا: قصّة همـیشگی عشق و مرگ
ه شـهر زیبای اصغر فرهادی رو هم دیدم. گرچه بجز پایـان – البته – محتوم فیلم از بقیـه اش خوشم اومد؛ امّا چند وقتیـه فکر مـیکنم خیلی اعصاب فیلمـهای اینطوری رو ندارم. بهرحال پیشنـهاد مـیکنم ببینین و وقتی دیدینش –...
Posted in راز on February 7, 2004 01:12 AM
مارمولک: وسترن دینی
هو مارمولک کمال تبریزی رو دیدیم. خیلی قشنگ بود. بـه قول احسان، حتماً مـیشـه پرفروشترین فیلم سال بعد. داستان، داستانِ یـه زندانیـه (پرویز پرستویی) کـه برای فرار از زندان، لباس یـه روحانی رو مـیپوشـه و به طور اتّفاقی مـیشـه پیش...
Posted in راز on February 6, 2004 07:31 PM
تولّدم مبارک!
هو خوب، 24 ساله شدم. ممنون از همـه. از خانوادة بسیـار بسیـار بسیـار خوبم و از دوستان بسیـار بسیـار بسیـار عزیزم کـه تبریک گفتند. از بعضی دانش آموزان خیلی خوبم کـه ایمـیل زدند یـا حضوری – البته با یکی دو...
Posted in راز on February 6, 2004 07:28 PM
قشقه
هو این عمربوط بـه دیدار امسالم با فرود گرگین پور – آنطور کـه محمدرضا درویشی توصیف مـیکند: "قشقة تابناک ایل قشقایی" – است. عرا بی اجازة عکاس مـهربانش اینجا مـیگذارم. بدجوری هوای آواز قشقایی کرده ام... فرود، نابیناست....
Posted in راز on February 5, 2004 10:25 AM
گلها و خارها
ه - بعد خارها فایده شان چیست؟ - خارها بدرد هیچ کوفتی نمـیخورند. آنـها نشانة بد گلها هستند... - حرفت را باور نمـیکنم! گلها بی شیله پیله اند. سعی مـیکنند یک جوری ته دل خودشان را قرص کنند. این است...
Posted in راز on February 4, 2004 11:14 PM
بصیرت بعد از وعظ
هو (1) مطلبی را کـه احسان دربارة نقّاشیـهای گوگن نوشته، دوست دارم. وقتی کـه نوشته را مـیخواندم و به این عبارت رسیدم کـه " گوگن مـیگذارد که تا آنان [مردم برتون] – آن چنان کـه هست – بی واسطه درون اعتقاد...
Posted in راز on February 4, 2004 11:12 PM
پنج برش از "مدیحه ای به منظور ابراهیم"
هو آنچه آمده، چند برش، چند پاره – یـا نمـیدانم – چند بند هست از "مدیحه ای به منظور ابراهیم" سورن کیرکگور؛ کیرکگور (یـا کرکگارد) فیلسوف دانمارکی محبوب من هست که نخستین اندیشـه های اگزیستانسیـالیسم را بـه او نسبت مـیدهند. "مدیحه...
Posted in راز on February 2, 2004 12:45 AM
به دو چشمِ ناآشنا - محمد الفیتوری
ه محمد الفیتوری را با شعرهایش به منظور رنجهای آفریقا مـیشناسند؛ امّا من از مـیان شعرهایش، این عاشقانـه را دوست دارم: بـه دو چشمِ ناآشنا (اِلی عَینَینِ غَریبَتَین) محمد الفیتوری ترجمة موسی اسوار (با بعضی دستکاریـها) بانویم؛ اگر این واژگان عاشق...
Posted in راز on February 1, 2004 08:52 AM
شبهای روشن
هو "حتّا بهترین آدمـها هم مثل یـه راز دورن." شبهای روشن را درون آخرین سانس آخرین روز نمایشش پیش از جشنواره دیدم. قرار بود خیلی پیشتر ببینمش... بدم نیـامد؛ گرچه بعضی جمله هایش دروغ بودند؛ بعضی صحنـه هایش را باور...
Posted in راز on January 31, 2004 11:26 PM
مسیحِ گوگن
برای امـیر عزیز و قهوه فرانسه هایش - احسان (0) فقط دو نکته: اول این کـه نسبت تأویل من با خودآگاهی گوگن معلوم نیست و تازه مـهم هم نیست. و دوم این کـه چاره ای جز این همـه ارجاعات تصویری...
Posted in راز on January 30, 2004 12:13 PM
کتاب داستانـهایم
هو - بالاخره "شـهرهای نامرئی" کالوینو تجدید چاپ شد. چاپ قبلی - گمانم - مربوط بـه سالهای 1360 مـیشود؛ کتاب، مدتها "نایـاب" بود و زودتر حتما چاپ مـیشد. کالوینو خوانـها لابد خوشحالند. هرچند کـه کتاب با حروف چینی قبلی، چاپ...
Posted in راز on January 29, 2004 06:09 PM
بار دیگر شـهری کـه دوست مـیداشتم
هو (1) گرگان، شـهر مادریم است؛ ترکها مـیگویند: آنا یوردوم. کودکیم درون گرگان گذشت؛ روزهای خوب. درون خانة بزرگی درون محلة گرگانپارس، تقاطع "مـهر" و "شـهریور"؛ خانـه ای کـه حالا آپارتمان شده و تعریض خیـابانـهای هر دو سو، کوچکترش کرده....
Posted in راز on January 28, 2004 08:06 PM
دلم تنگ شده بود!
هو نمـیدونی چقدر لذّت بخشـه وقتی یکی از دانش آموزای سابقت و دوستای فعلیت، یکی ازایی کـه در اولین سال معلمـیت شاگردت بوده و از اونموقع شش سال مـیگذره،ی کـه از سال اول راهنمایی دیدیش و الان سال...
Posted in راز on January 26, 2004 06:24 PM
سکوت و سخن
فریبا وفی درون آخرین نوولش "پرنده من" – کـه جایزة بنیـاد گلشیری را نیز از آن خود کرده – جمله ای دارد کـه – بـه زعم من – بـه سراسر متن اثر مـیارزد: یـاد گرفتم کـه حرف، مـیتواند حتّی مخفیگاهی...
Posted in راز on January 25, 2004 04:55 PM
wir haben immer schon angefangen
هو (1) وقتی هگل گفت "کتاب تاریخ را روح جهانی مـینویسد" – خواسته یـا ناخواسته – بـه شباهت تاریخ و متن اشاره کرد. هرمنوتیک جدید، یـا برخورداری از چنین سنّتی، پایش را از تأویل کتاب مقدّس – و حتّا تأویل...
Posted in راز on January 24, 2004 02:57 PM
... [نقطه چین]
هو "مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم" - محمّدعلی بهمنی دفتر "شاعر شنیدنی ست" تو آسمانی و من ریشـه درون زمـین دارم همـیشـه فاصله ای هست – داد ازین دارم قبول کن کـه گذشته ست کار من از شک...
Posted in راز on January 23, 2004 08:37 PM
هرمنوتیک انطباق و مسألة پیلاطوس
هو (1) قبول دارم کـه گوهر ایدة حقیقت، فارغ از ابهام نیست، قبول دارم کـه حقیقت صریح نیست؛ امّا نمـیتوانم بپذیرم کـه پیلاطوس مقصر نبوده. (2) بـه نظرم، حتما در توسّع، گسترش و کشاندن هرمنوتیک از متن بـه دنیـای کنشـهای...
Posted in راز on January 22, 2004 06:23 PM
ویدئو آرت های مانیـا اکبری
ه پنجشنبة خوبی بود. با احسان رفتیم و ویدئو آرتهای مانیـا اکبری را درون تالار آبی مجموعة نیـاوران دیدیم. چیز زیـادی دربارة کارها نمـیتوانم بنویسم. فقط نکتة مـهم احسان را تکرار مـیکنم کـه جالبی ویدئو آرت این هست که اکثراً...
Posted in راز on January 22, 2004 02:50 PM
آوازهای زنانِ بی اجازه
هو منوچهر آتشی مـینویسد، فرزانة قوامـی (1347) حامل حس زنانة شعر فروغ درون روزگار ماست. شاید – خصوصاً درون فرم و واژه ها – قوامـی نزدیکتر بـه فروغ باشد؛ امّا بـه نظرم درون جسارت زنانة شعری مانند گراناز...
Posted in راز on January 20, 2004 10:20 PM
رمز کل
هو دیشب بیست دقیقه - نیم ساعتی با احسان تلفنی صحبت کردم (در حالیکه امروز هم حتما جامعه شناسی انحرافات اجتماعی امتحان مـیدادم و هم جامعه شناسی تغییرات اجتماعی؛ با اینحال صحبت با دوستانم را بـه هر چه درس...
Posted in راز on January 19, 2004 04:23 PM
مستند
ه کریستین متز (نشانـه شناس) درون اواخر عمرش بـه این نتیجه مـیرسه کـه : سینمای قصه گو بزرگراه سینماست و سینمای مستند پیـاده رو و حاشیة این بزرگراه. نمـیدونم متزِ عزیز چطوری بـه این نتیجه رسیده؟ اما مـیدونم کـه بعد...
Posted in راز on January 18, 2004 04:11 PM
پارسونز و مـیلز
ه وقتی فردا مـیباید "پارسونز" رو امتحان بدی؛ هیچکدوم از نقدهای سوسولی تماشف و دارندورف و – از همـه بدتر – مرتون بـه کار پارسونز دلت رو خنک نمـیکنـه. اونوقته کـه نیـاز پیدا مـیکنی بـه نقد مـیلز کـه محتواش یـه...
Posted in راز on January 17, 2004 04:58 PM
وامواژهها
هو اینرا یـاد گرفته ام... اگر مـیخواهی حرف بزند حتما برایش متن مکتوبی ببری و بخوانی. مـیگوید فرهنگ من شفاهی است؛ کلماتی از خودم ندارم. وقتی برایش متنی مـیبری، مـیخواندش. کلمات و وازه ها را وام مـیگیرد و دوباره معنای...
Posted in راز on January 17, 2004 10:32 AM
معاشقه با خدا
هو قضیة زلزلة بم کـه پیش آمد و بحث کمک، - نمـیدانم چرا - بـه یـاد دکتر آلبرت شوایتزر افتادم. هماو کـه کازانتزاکیس درون تقدیم نامچة "سرگشتة راه حق" درون توصیفش مـینویسد: "قدیس فرانسوای اسیزی زمان ما". این شد که...
Posted in راز on January 16, 2004 09:12 AM
دفاع شخصی - فرناندو سورنتینو
ه سورنتینو، استاد وخامت است. کوچکترین و بی اهمـیت ترین موضوع را – درون دنیـای واقعیتهای داستانیش – تبدیل بـه بغرنجترین، وخیمترین و حل نشدنی ترین مسألة عالم امکان مـیکند! بعضی او را کافکای نو مـیدانند؛ با زبانی شاید اجتماعی...
Posted in راز on January 15, 2004 11:28 AM
تأویل افراطی و مکالمة ناقص
(1) بنظرم فهمـیدم اشکال کارم کجاست... نوشته بودم کـه هرمنوتیک مدرن، مـیانة نسبی گرایی افراطی و خردباوری رادیکال هست و بعد درون دو یـادداشت دیگر، از تراژدی مکالمـه و کمدی تأویل گفته بودم. آنچه تراژدی مکالمـه و کمدی تأویل را...
Posted in راز on January 14, 2004 07:22 AM
نشانـه شناسی وبلاگ
ه بـه نظرم مـیآید نوشته های یک وبلاگ، زمـینة خوبی هست برای نشانـه شناسی؛ فرضاً با همان الگو کـه بارت "سازارین" بالزاک را نشانـه شناسی کرد. وبلاگ، بـه دلیل ویژگی پاره پارگی و قطعه قطعگیش، محک خوبی به منظور آزمونة نشانـه...
Posted in راز on January 13, 2004 06:23 PM
آدم برفی [کمدی تأویل] - اسلاومـیر مروژک
ه دیروز از تراژدی مکالمـه نوشتم؛ امروز از کمدی تأویل مـینویسم. اینرا بیشتر شوخی بپندارید و اگر مدتی هست که نخندیده اید، داستانی را کـه در ادامـه آورده ام و از نویسندة محبوبم – اسلاومـیر مروژک لهستانی – است، بخوانید...
Posted in راز on January 12, 2004 06:56 PM
وقته
ه رضا سیـاه (عشقباز خروس) – مـیدان جنگ خروس – تهران – خانة سرکه ایـها – پنجم اردیبشت ماه هشتاد و دو – عکس: امـیر پویـان شیوا مـیدونی چرا خروسبازی قشنگه؟ واسه اینکه یکی هرچی داره مـیذاره سر یـه چیز...
Posted in راز on January 12, 2004 11:05 AM
تراژدی مکالمـه
هو (1) بعد از اینکه عیسای مسیح با خیـانت یـهودا – با بوسة او و "سلام استاد"ش – دستگیر شد؛ بعد از اینکه بـه پرسشـهای کاهنان اعظم پاسخ داد؛ فحش شنید؛ بـه صورتش آب دهان انداختند و سیلی زدند؛ و...
Posted in راز on January 11, 2004 12:47 AM
تداعی - [وضعیّت اردوگاهی 2]
هو همـه چیز برایم تداعی مـیشود. پیش از این، بـه آنچه دوست داشتم فکر مـیکردم و حالا، بـه آنچه دوست ندارم. باران، تداعی گر هست و برف نیز و تلفن هم و ... کاش – دست کم – این سلسلة...
Posted in راز on January 10, 2004 02:15 AM
گم شدهاند [بازی کودکانـه] - علی عبداللهی
هو شاعر این شعر – کـه "گم شده اند" نام دارد و تنـها دو سطرش را آورده ام – علی عبداللهی – شاعر معاصر – است. اگر من شاعر این شعر بودم؛ اگر تاریخ سرودن شعر، امروز – جمعة نوزدهِ...
Posted in راز on January 9, 2004 03:38 PM
هرمنوتیک بی ادّعا!
ه به منظور امـیرمسعود عزیزم: 1- که تا آنجا کـه مـیدانم، آیین مکالمـه و هرمنوتیک فارغ از ادّعاست. اوّل از همـه فارغ از ادّعای جستن حقیقت. نیچه – کـه اوّلین سرنخهای هرمنوتیک را نزد او مـیجویند – بـه گمانم درون "خواست قدرت"...
Posted in راز on January 5, 2004 11:23 AM
والتر بنیـامـین
هو والتر بنیـامـین، تمام ویژگیـهای مورد نظرم را به منظور اینکه دوستش بدارم، درون خود دارد. کودکیش، علایقش، شکستهایش، دوستانش، مرگش، تجربه ها و ویرانیش و از همـه مـهمتر عرفانش؛ عرفانش......
Posted in راز on January 3, 2004 08:38 AM
حقیقت
هو پاسکال بـه این اندیشـه کـه "آنچه درون آنسرنـه حقیقت است؛ درون این سو خطا." خندید. من بـه خندة پاسکال مـیخندم و همصدا با برشت و بنیـامـین مـیگویم: "حقیقت کوچکی را کـه من ساخته ام، ببینید و باور آورید...
Posted in راز on January 3, 2004 08:37 AM
آیینِ مکالمـه
هو آیین "مکالمـه"، آیین دادرسی نیست؛ داوری نیست؛ قضا نیست؛ بازخواهی و بازجویی و دادخواهی نیست. آیینِ مکالمـه، قاعدة سعی است؛ آیین تلاش: تلاش به منظور تفاهم بر سر "حقیقت"ها....
Posted in راز on January 2, 2004 02:08 PM
نوشتن
هو ننوشتن، اشتباهی نابخشودنی است. حتما نوشت؛ حتما حرف زد. همـیشـه حتما باب گفتگو باز باشد. امروز لااقل اینطور مـیندیشم. علاوه بر این، گمان مـیکنم نوشتن فقط به منظور دل نویسنده هم نیست. باور دارم کـه باید نوشت، چراکه شاید دیگری...
Posted in راز on December 30, 2003 07:07 PM
راز همـیشـه آپ دیت مـیشـه:)...
Posted in راز on December 29, 2003 09:31 PM
گل آفتابگردان - دکتر شفیعی کدکنی
هو دکتر شفیعی کدکنی درون مـیان دفترهای شعر مشـهورش مانند "در کوچه باغهای نیشابور"، "مرثیـه های سرو کاشمر"، "خطی ز دلتنگی"، "از زبان برگ"، "از بودن و سرودن" و ... دفتر شعری دارد مـهجورتر از دیگران: "غزل به منظور گل آفتابگردان"...
Posted in راز on December 29, 2003 10:27 AM
مدر نیته و مدرنیتة ایرانی؛ منابع و پانوشتها
ه هرکاری کردم - شاید بـه دلیل محدودیت حجم - پانوشتها و منابع مقاله درون پستِ قبلی جا نشد. به منظور همـین مـیتونین ادامة مقاله رو درون ادامة این نوشته بخونین. ضمن اینکه، مقاله رو بصورت کامل مـیتونین از اینجا (پی.دی.اف....
Posted in راز on December 28, 2003 06:25 PM
مدرنیته و مدرنیتة ایرانی؛ تعاریف و مسایل
ه چهارشنبة هفتة قبل با فرهاد رفتم سخنرانی دکتر جهانبگلو. ایده هایی درون باب دانشگاه: دانشگاه و فلسفه. جلسة خیلی خوبی بود بـه نظرم. همـین کـه دکتر جهانبگلو اومده ایران و مـیشـه گاهی توی جلساتش شرکت کرد، خودش خیلی مـهمـه....
Posted in راز on December 28, 2003 06:07 PM
خدا
هو جادّة قدیم شمـیران و امروز، شریعتی. پای پیـاده درون ریزش مدام بارانی کـه هرچه پیشتر مـیروی، بیشتر شکل برف دارد... بارانِ آسمان و بارانِ چشمـها و ذکر و فکر و فحش و حرف؛ سر درد و پا درد... سرِ...
Posted in راز on December 27, 2003 05:47 PM
خیـالت از طرف من راحت باشـه
هو این جمله کـه زندگی همـه اش تجربه هست و حتما کلی درس گرفت از زندگی و ... از بس تکرار شده دیگه معنیش رو از دست داده. ولی امروز دوباره این رو فهمـیدم کـه بعضی جمله ها خیلی واقعین....
Posted in راز on December 26, 2003 06:20 PM
بارت و بلاگ
هو (1) رولان بارت بـه سال 1980 درگذشت. اگر که تا امروز، زنده بود و با پدیدة وبلاگ آشنا مـیشد، بیشک وبلاگی مـیساخت و مـینوشت. یـادمان باشد کـه بارت بـه موضوعات مرتبط بـه فرهنگ، بسیـار علاقمند بود و خود مـیگفت با...
Posted in راز on December 25, 2003 11:46 AM
معنای تازه
هو (1) پیش آمدهی، چیزی – یـا نمـیدانم هرچه – بـه مجموعة مفاهیم ذهنت افزوده شود و با ورودش بـه نظام معانی ذهنی ات، همـه چیز را – همة آنچه مـیدانستی یـا گمان مـیکردی مـیدانی – دگرگون کند؟ همة...
Posted in راز on December 23, 2003 06:54 PM
گربهها
ه (1) جان برجر، درون اوّلین مقالة کتاب "دربارة نگریستن"، بـه این پرسش پاسخ مـیدهد کـه "چرا بـه حیوانات نگاه مـیکنیم؟" پاسخ آغازین برجر – کـه بعداً درون سراسر مقاله بسطش مـیدهد – برایم بسیـار جالب بود: "حیوان رازهایی دارد...
Posted in راز on December 22, 2003 10:53 AM
دوستی - عمران صلاحی
دوستی فکر تو عایق سرمای من هست فکر کردم بـه صمـیمـیت تو، گرم شدم خنده کن، خنده، کـه با خندة تو آفتاب از ته دل مـیخندد شرم درون چهرة من داشت شقایق مـیکاشت سفره انداخته بودیم و کنارش با هم...
Posted in راز on December 21, 2003 05:16 PM
شـهامت
ه سه ساعت با هم بودیم؛ سه ساعتِ خوب و دوست داشتنی. تعارف نمـیکنم، مـیدونی. گفته بودم خسته ام؛ یـا نمـیدونم، بـه تنگ اومدم. الان جور دیگه ای فکر مـیکنم. نشسته ام و حس مـیکنم خستگیـها و به تنگ اومدنـها...
Posted in راز on December 21, 2003 05:15 PM
وضعیّت اردوگاهی
ه دلم به منظور وضعیت اردوگاهی تنگ شده؛ همانی کـه ولادیموف توصیف مـیکند: "نـه یک قدم بـه راست؛ نـه یک قدم بـه چپ؛ تیراندازی بدون اخطار!" وقتی خسته مـیشوم، احساس مـیکنم بـه وضعیت اردوگاهی نیـاز دارم. وضعیتی کـه تنـها مُجازی نگاهت...
Posted in راز on December 20, 2003 11:37 AM
جواد یسّاری و مسألة تعریف زیبایی
هو (1) بابک احمدی، به منظور اینکه نسبی بودن تعریفِ زیبایی را نشان بدهد و ناتوانی فلسفة کلاسیک را درون اینباره اثبات کند و شاید نـهایتاً بـه "زیبا دشوار است" سقراطی برسد – آنجا کـه هیپیـاس را پریشان و مستأصل رها...
Posted in راز on December 18, 2003 09:54 PM
"راز" سه ساله...
هو (1) همـین روزها، راز وارد سومـین سال زندگیش مـیشود. دو سال تمام، کم و بیش اینجا نوشتم و آنطور کـه معلوم است، خواهم نوشت. شاید گفتنش بیـهوده باشد: راز تمام من نیست. حتی وجه خوب من هم نیست. منِ...
Posted in راز on December 16, 2003 07:02 PM
سه بندِ پراکنده دربارة سه موضوع نامربوط
ه (1) شنیده ها – و نـه دیده ها – حکایت از آن دارد کـه این جمعه درون گاراژ سرگه ایـها، حسین بروجردی – کـه کلک باز هست و نـه عشقباز – باخته. مـهم نیست کـه چقدر "گرو" بوده یـا...
Posted in راز on December 15, 2003 11:41 AM
امروز، زور و خشونت!
ه امروز یکی با زور و خشونت بهم گفت حتما بنویسم کـه با زور و خشونت بهم ناهار داده! اما نمـیدونم بعد چرا اینقدر بهم خوش گذشت!؟ این روزا از بس بهم خوش مـیگذره، فکر کنم از این بـه بعد...
Posted in راز on December 14, 2003 09:51 PM
وقتی دوباره بـه عنگاه مـیکنم
هو مردم، ععزیزانشان را همراه خود مـیبرند؛ درون کیف پولشان یـا – نمـیدانم – درون جیبشان: پیش از این، داخلِ درِ ساعتهای جیبی با زنجیرهای زیبا؛ که تا هر بار زمان را – کـه آنروزها بـه کندی مـیگذشت – نظاره...
Posted in راز on December 14, 2003 11:18 AM
طوطیـها...
ه هر سال، همـین روزها - کمـی دیرتر یـا زودتر - هوا کـه سرد مـیشود و برف کـه مـیبارد، این طوطیـها - نمـیدانم از کجا- بـه اطراف خانـه مان مـیآیند؛ خوشحالم مـیکنند....
Posted in راز on December 13, 2003 10:13 PM
برف...
ه برف مـی آد! :) بـه قول اخوان: "چون پرافشان پري هاي هزار افسانة از يادها رفته"...
Posted in راز on December 11, 2003 07:46 AM
من چنینم...
هو نوشتن برایم الهام بخش است؛ واژه، مقدّس. با نوشتن، آرامش پیدا مـیکنم. استاد، بـه شوخی و البته بـه تمسخر مـیگوید کـه فرهنگم کتبی است! از جستجو درون لغتنامـه ها لذّت مـیبرم و "استیونسن"وار، ریشة واژگان را دوست مـیدارم. به...
Posted in راز on December 10, 2003 09:03 PM
روز خوبِ من!
ه این پُست کاملاً شخصیـه! خواستم بنویسم کـه امروز، روز خیلی خیلی خوبی بود. شاید یکی از بهترین روزای امسال :) ازایی کـه این روز خوب رو برام بوجود آوردن و خودشون مـیدونن کی هستن و اینجا رو هم...
Posted in راز on December 8, 2003 09:22 PM
سینا
هو که تا بحال دوبار خواسته ام این چند سطر را – کـه چهارشنبة هفتة قبل نوشتم – اینجا بگذارم و پشیمان شده ام. اینبار اما عزمم را جزم کردم کـه این گزاره ها را کـه با دیدن چند عو...
Posted in راز on December 8, 2003 01:02 PM
بازگشایی راز!
ه سه شنبة هفتة قبل، تمام فایلهای سایت از بین رفتند! چه طورش را نمـیدانم... امّا بـه هر شکل با کمک بیدریغ شرکتی کـه مـیزبانی پویـان دات دابلیو اس را انجام مـیدهد ، فایلهای پشتیبان جایگزین شدند. گمان نکنم دیگر...
Posted in راز on December 8, 2003 11:44 AM
داش آکل
ه اقدس – رقّاصة خانة اسحاق – درون یکی از شب نشینیـهای غمبار و مردانة داش آکل، خطاب بـه او مـیگوید: "وقتی مرد غم داره، یـه کوه درد داره." و باز، وقتی حاج خانم – مادر مرجان – مـیخواهد...
Posted in راز on December 2, 2003 06:25 PM
استودیوم و پونکتوم
هو ایدة این نوشته – کـه شاید یکسالی از نگارشش مـیگذرد – بدست مقایسه ای هست بین ساختگرایی زبان و ع– بـه عنوانِ هنری تصویری. برایم عجیب هست که بـه این مقایسه ها – بـه هدفِ نوشته –...
Posted in راز on December 1, 2003 09:54 AM
هدیـه: مـیگل دِ اونامونو
هو متنی کـه در ادامـه مـیآید، هدیـه است. هدیـه، به منظور "او"یی کـه این روزها "سرشت سوگناکِ زندگی" را مـیخوانَد و به قول خودش، "واقعاً" لذّت مـیبَرَد از خواندنش. متن – کـه از کتاب تازه چاپ شدة "صد فیلسوف قرن بیستم"...
Posted in راز on November 30, 2003 06:39 PM
در دفاع از دوستانم...
هو نظرات دوستان را بی پاسخ مـیگذارم؛ مگر اینکه سؤالی پرسیده باشند کـه جوابش را درون شرایط فعلی تنـها نزد من بیـابند. علت این امر علاوه بر تنبلی من، اعتقادم بـه صحت گفتار و بسندگی کلام دوستان بازدید کننده است....
Posted in راز on November 29, 2003 11:14 PM
متن متقابل و کنش متقابل
هو قرابتی وجود دارد بین کنش متقابل نمادین (symbolic interaction) درون جامعه شناسی و بینامتنی (intertextuality) درون نشانـه شناسیِ متن. اولین شباهت و قرابت این کـه هر دو دیدگاه درون واقع پساساختگرا هستند و آمدند که تا دیدگاه صرفاً متکی بر...
Posted in راز on November 27, 2003 10:38 AM
نازی، همدمِ من...
هو رفته بودیم بازارِ تجریش؛ این پسر بچه ها رو دیدیم. آواز مـیخوندن و ساز مـیزدن و مـییدن کـه "نازی همدمِ من!" دوربینم همراهم بود. بـه فرهاد گفتم یـه عازشون بگیر و یـه کمکی بهشون . فرهاد عگرفت...
Posted in راز on November 26, 2003 06:14 PM
نوبت دهی بانک کشاورزی
ه اینکه من از بانک کشاورزی تعریف مـیکنم هیچ ربطی بـه این نداره کـه بابای یکی از بهترین دوستام، مدیرعاملشـه! بـه این مربوط مـیشـه کـه امروز واسه انجام یـه کارِ بانکی رفتم بانک کشاورزی و در کمال تعجب دیدم،...
Posted in راز on November 24, 2003 08:11 PM
عکسهای بچه ها از پاییز
بعضی از عکسهای بچه ها کـه در یـادداشت قبلی درموردشان صحبت کردم... عکس: مرتضی محمدی...
Posted in راز on November 16, 2003 01:54 AM
تجربه های تدریس - 1 - انشاء
هو پیش از این، جَسته و گُریخته دربارة روش TFU (آموختن به منظور فهمـیدن) گفته و چند سطری نوشته بودم. امّا بنا بر قولی کـه به دوست عزیزی – کـه این روزها جور تنبلی مرا مـیکشد و گاه گُداری درون حُکم...
Posted in راز on November 16, 2003 01:42 AM
ماربه زبان ساده!
یکی از امراض گریبانگیر معلم این هست که همواره جستجو مـیکند چطور مطلبی را کـه مـیخواند یـا مـیداند آسان و ساده فهم بیـان کند. گاهی کـه چیزی مـیشنوم یـا مـیخوانم، سعی مـیکنم کـه معانی و مفاهیم را بـه ساده...
Posted in راز on November 9, 2003 09:32 AM
بدجنس؛ بدجنس و احمق
ه لزوماً همة بدا احمق نیستند - دورنمات این را مـیگوید بـه گمانم؛ درون بازی استریندبرگ. امّا نمـیدانید چقدر زجرآور هست حتی چند ده دقیقه صحبت با بد کـه احمق باشد. اهلِ جدّی فحش نیستم؛ واقعیت را مـیگویم....
Posted in راز on November 1, 2003 05:37 PM
شمس و جنگ
هو اهل جنگ را چگونـه محرمِ اسرار کنند؟ ترک جنگ و مخالفت بگو! مادة جنگ هواست. هر کجا جنگی دیدی از متابعت هوا باشد. [...] الا اُنَبِئُکُم باالسِّحرِ الحلال، تَستَعبِدونَ بِهِ الاَحرارَ، بِلا دِرهَمٍ و دینارٍ، قالوا نَبِّئنا یـا رسول...
Posted in راز on November 1, 2003 02:54 PM
کاندیدِ ولتر
هو مـیدانم کـه کاندیدِ ولتر تصویرِ دنیـای دیوانة خون آشام و بیرحم است؛ دنیـایی خلاف دنیـای خیـالیِ پانگالوسِ خوشبین. دنیـایی کـه در آن کلیساها آدم مـیکشند؛ پادشاهان جوی خون راه مـیندازند؛ ثروت، فضیلت هست و حتی انسانـها از طبیعت در...
Posted in راز on November 1, 2003 02:53 PM
تانگویِ تخمِ مرغِ داغ
ه خیلی وقته ننوشتم. نـه اینکه حرف نداشته باشم؛ چرا داشتم و دارم. اما خب دیگه… امروز – همـین یکی دو ساعت پیش – دوباره نمایشنامة "تانگوی تخمِ مرغِ داغ" اکبر رادی رو خوندم. خیلی هوس کرده بودم دوباره اون...
Posted in راز on October 24, 2003 12:06 PM
... مرا خواهد کشت!
ه عارف گفته بود کـه شعرِ ایرج – عارفنامـه – مرا پیر کرد و عاقبت خواهد کُشت؛ این طرح نگرش سنجی جوانان مرکز مطالعات جمعیتی آسیـا و اقیـانوسیـه هم گمانم چنین بلایی سرم بیـاورد! امروز به منظور پیش – آزمونِ طرح...
Posted in راز on October 6, 2003 09:01 PM
پیرزنِ دوراهیِ قلهک
ه امروز کـه برمـیگشتم خونـه، روبروی فروشگاه سپه تو خیـابون زمرد یـه پیرزنی دست تکون داد و من هم – مثل بعضی موقعها کـه این کار رو مـیکنم – سوارش کردم. با هزار زحمت سوار شد و کلی بـه جونم...
Posted in راز on October 5, 2003 09:21 PM
پاییزِ دو چشمِ تو
هو امروز – کـه ده دوازده روزی از مـهرماه گذشته – دیگر باورم شد پاییز آمده. آن سالهای دبیرستان – کـه از شبکه و ارتباط تنـها "ماورا" را مـیشناختم – درون انجمن ادبیش این شعر نصرت رحمانی را نوشته بودم....
Posted in راز on October 4, 2003 09:49 PM
ایدئولوژی غیراستراتژیک
هو اگر مـیخواهی گفتگو ادامـه پیدا کند، ایدئولوژی را از استراتژیت حذف کن....
Posted in راز on September 30, 2003 08:15 PM
فرود از زبانِ فرود
هو "با ویولُن و پیـانو موسیقی ایل مـینوازم. دستهایم مـیلغزد روی نرمـی ساز. بچه ام، کودکم. نُتهای غنوده بیدار مـیشوند. یک بـه یک، گام بـه گام. افسانـه دَم مـیگیرد بـه لالاییـهای دور." من این تصویر را دیدم؛ از نزدیک در...
Posted in راز on September 24, 2003 10:24 PM
لالایی
هو نمـیدونین وقتی زن قشقایی، لالایی مـیخونـه چقدر قشنگه... مخصوصاً اگه "افسانـه جهانگیری" - کـه صدای نابش رو احتمالاً درون موسیقی "گبه" ساختة حسین علیزاده شنیده اید - و "نازلی جهانگیری" لالایی بخونن و "فرود گرگین پور" با پیـانو همراهیشون...
Posted in راز on September 20, 2003 11:47 AM
تانگوی مدرنیته
هو اسلاومـیر مروژکِ (1930- ) بزرگ را با "فیل" شناختم و بعدها البته اجرای نمایشنامـه خوانیِ (بدون طراحی صحنـه، طراحی لباس و گریم و با متن درون دست بازیگر) نمایشنامة نخستش پلیس (1958) را بـه کارگردانی "مسعود " درون خانة...
Posted in راز on September 16, 2003 02:59 AM
مدرنیته، ما و آموزش
هو مارشال برمن، درون کتاب مشـهورش "تجربة مدرنیته" تعریفی کارآمد از این فرآیند اجتماعی بـه دست مـیدهد. او "مدرنیته" را تجربه ای عملی مـیداند کـه در آن دو فرآیندِ دیگرِ "مدرنیسم" و "مدرنیزاسیون" بـه تعدیل مـیرسند. از نظرِ برمن، "مدرنیسم"،...
Posted in راز on September 8, 2003 10:05 PM
کنسرت علیزاده و گاسپاریـان
کنسرت مشترک علیزاده (ایران) و گاسپاریـان (ارمنستان) از 13 که تا 15 شـهریورماه درون فضای باز کاخ نیـاوران برگزار شد. من هم پنجشنبه، رفتم کنسرت. درون بخش اول، علیزاده با ساز جدیدش "سلانـه" قطعاتی اجرا کرد. سلانـه را سیـامک افشار...
Posted in راز on September 6, 2003 12:32 PM
مست شوند چشمـها از سکرات چشم او
ه بیخود شده ام لیکن بیخودتر از این خواهم با چشم تو مـیگویم من مست چنین خواهم...
Posted in راز on September 4, 2003 12:33 AM
سوگند
ه آنگاه کـه "دن کیشوت" بـه بازرگانان و سوداگران گفت کـه به زیبایی ملکة مانش - "دولسینته دوتوبوزو" - سوگند خورند و تحسینش کنند، آنان بـه تمسخر گفتند کـه نمـیشناسندش؛ بـه دن کیشوت گفتند کـه عکسی از او بـه آنان...
Posted in راز on August 30, 2003 10:48 AM
روند مداری
ه دو بینشِ – بـه زعم من – مقابلِ همِ "روند مدار" (process orientated) و "محصول مدار" (product orientated) نتایج متفاوتی پدید مـیآورد کـه این نتایج، عملاً همـه جا – از آموزش گرفته که تا مناسبات شخصی و حتی تعلقات دینی...
Posted in راز on August 27, 2003 12:37 PM
آقا داوود
هو پریروز – شنبه – بود کـه داشتم از دانشگاه امـیرکبیر برمـیگشتم و هوس کردم ناهار را پیش آقا داوود بخورم. آقا داوود، پیتزافروشی کوچکی درون کوچه ای دارد - کـه دو سویش با درهای آهنی مسدود شده و کوچة...
Posted in راز on August 18, 2003 07:45 PM
زوال
هو زوال، ایدة بسیـاری از داستانـهای امروزی است؛ زوال، بـه معنی وسیع کلمـه. چنین مضمونی را بابک احمدی درون آخرین درس گفتارش گفت و بسوی فانوس دریـاییِ ویرجینیـا وولف را مثال آورد و آنا کارنینا را. امروز بار دیگر، شازده...
Posted in راز on August 15, 2003 11:32 PM
ایقان...
اثر ادبی، ارزش استنادی ندارد. اثر ادبی، آیینة زمان نیست. اثر ادبی، تکّههای گسستة آینـههاست؛ آینـههای فراوان شکسته. اثر ادبی، تنـها تلقّیِ نویسنده از دوران خودش هست و ما کـه اثر ادبی را مـیخوانیم، تلقّی و افق تاریخی خودمان را...
Posted in راز on August 6, 2003 07:42 PM
ایده هایی درون باب تجربه
دیروز (چهارشنبه – 8 مرداد) مراد فرهادپور، درون دانشگاه امـیرکبیر دربارة "تجربه" سخنرانی کرد. فرهادپور درون سخنرانیش کـه تحت عنوان "ایده هایی درون باب تجربه" برگزار شد، سه دیدگاه دربارة مفهوم تجربه را بررسی کرد:1- مفهوم کانتی تجربه 2-...
Posted in راز on July 31, 2003 08:48 PM
پارادایم چپ
جلسة گفتگوی "پارادایمِ چپ" با حضور مُراد ثقفی درون دانشگاه امـیرکبیر برگزار شد. درون ابتدای جلسه، ثقفی از حاضران خواست بیـان کنند با شنیدن مفهوم "چپ" یـاد چه چیزهایی مـیفتند؟ بعد از اینکه فهرستی از عناوین مرتبط آماده شد،...
Posted in راز on July 24, 2003 11:03 PM
پنجمـین نمایشگاه ماشین - چهارده تیر - بخش دوم
فا.و. گل؛ بعد از توقف توليد دوو، کرمان خودرو سراغ فا.و.ي آلمان رفته...
Posted in راز on July 21, 2003 03:03 PM
پنجمـین نمایشگاه ماشین - چهارده تیر - بخش اول
سيتروئن پيکاسو؛ نماي جلو...
Posted in راز on July 21, 2003 02:39 PM
ادبیـات و فلسفه
هو امروز اولین جلسة کلاس بابک احمدی باعنوان "ادبیـات و فلسفه" درون دانشگاه امـیرکبیر برگزار شد؛ طبق روال دو تابستان پیش. (اولی، ساختار و هرمنوتیک و دومـی، روشنفکری) درون این کلاس کـه قرار هست پنج جلسه باشد (چهار درس گفتار...
Posted in راز on July 19, 2003 10:45 PM
آخرین تغییرات
ساعت پنج و بیست دقیقة صبح... تغییرات جدیدی توی قالبها و استایل شیت "راز" دادم...
Posted in راز on July 17, 2003 05:19 AM
طرح درس مطالعات اجتماعی دبستانـهای ژاپن
چیزی بـه سة صبح نمانده. بررسی مقدماتی طرح درس "مطالعات اجتماعی" دبستانـهای ژاپن، که تا سال چهارم ابتدایی تمام شده...
Posted in راز on July 17, 2003 02:55 AM
سیـاه - ایتالو کالوینو
شـهری بود کـه همة اهالی آن دزد بودند. شبها بعد از صرف شام، هردسته کلید بزرگ و فانوس را برمـیداشت و از خانـه بیرون مـیزد؛ به منظور دستبرد زدن بـه خانة یک همسایـه. حوالی سحر با دست پر بـه خانـه برمـیگشت، بـه خانة خودش کـه آنرا هم دزد زده بود. بـه این ترتیب، همـه درون کنار هم بـه خوبی و خوشی زندگی مـید؛ چون هراز دیگری مـیدزدید و او هم متقابلاً از دیگری، که تا آنجا کـه آخرین نفر از اولی مـیدزدید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم درون این شـهر بـه همـین منوال صورت مـیگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم بـه سهم خود سعی مـیکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنـها را تیغ بزند و اهالی هم بـه سهم خود نـهایت سعی و کوشش خودشان را مـید کـه سر دولت را شیره بمالند و نم بعد ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ بـه این ترتیب درون این شـهر زندگی بـه آرامـی سپری مـیشد. نـهی خیلی ثروتمند بود و نـهی خیلی فقیر و درمانده...
Posted in راز on July 16, 2003 02:12 AM
آغاز
شروع مجدد؟ نمـیدونم!
Posted in راز on July 15, 2003 06:38 PM
سینا...
هوامروز عصر وقت برگشتن، یک لحظه صورت خندان سینا را درون آیینة ماشین دیدم. پسربچة ماشین عقبی بود؛ همسن سینا و همانطور مـیخندید کـه سینا... یـاد سینای خوب افتادم و لحن خنده اش. با لحن خاصی مـیخندید؛ مطمئنم. باز تصویر...
Posted in راز on July 8, 2003 12:01 AM
باران تابستان مارگریت دوراس
هوباد چیزی هست متفاوت از انچه اسمش شناخت است. ولی درون عین حال، شناخت، همان باد است؛ همان چیزی هست که درون بزرگراه جریـان دارد، همان چیزی کـه در ذهن مـیگذرد.- باران تابستان؛ مارگریت دوراس باران تابستانِ دوراس را هم...
Posted in راز on July 4, 2003 04:48 PM
قدیمترها
هواحساس مـیکنم، اینجا بیش از اندازه "غیرشخصی" شده. نوشته های قبلیم رو بیشتر ترجیح مـیدم؛ اون موقعی کـه "شخصی"تر مـینوشتم. نمـیدونم چرا اما هرچی جلوتر مـیرم، بایگانیم برام ارزش بیشتری پیدا مـیکنـه. دیروز داشتم بـه "رنجی کـه مـیکشم" فکر مـیکردم...
Posted in راز on July 3, 2003 08:35 PM
مردان اندیشـه - هایدگر
هوهفتة پیش دربارة "مردان اندیشـه"ی بی. بی. سی. نوشتم. برنامة این هفته، دربارة هایدگر بود و اگزیستانسیـالیسم مدرن. دربارة سارتر هم صحبت بـه مـیان آمد. البته مـهمان برنامـه – کـه پروفسوری از دانشگاه نیویورک بود – سارتر را درون مقابل...
Posted in راز on July 3, 2003 08:34 PM
خواب درون فنجان خالی
هوچهارشنبه – 11تیربعد از آخرین امتحانم رفتم تئاتر شـهر. سالن قشقایی؛ نمایش "خواب درون فنجان خالی" (نغمـه ثمـینی/ کیومرث مرادی). خیلی وقت بود نرفته بودم تئاتر. آخرین تئاتری کـه دیدم درست بعد از جشنواره بود؛ گمانم قبل از عید. به...
Posted in راز on July 3, 2003 08:34 PM
مـهاجرت روستایی و اصلاحات ارضی
هاین هم جالبه؛ دکتر زنجانی (جمعیت شناس) ذکر مـیکنـه کـه روند مـهاجرت روستا بـه شـهر درون ایران درون مقایسه با کشورهای پرجمعیت جهان، درون سطح نسبتاً پایینتری جریـان داره. و بعد این طور مـینویسهدر اینجا حتما به این نکته اشاره...
Posted in راز on June 29, 2003 08:29 PM
اعضای هیأت علمـی درون جهان سوم
هواعضای هیأت علمـی دانشگاهها را درون جهان سوم مـیتوانانی دانست کـه بطور همزمان نظارت بر دوازده رساله (اگر دانشجویـان بتوانند آنـها را پیدا کنند)، مدیریت یک یـا چند طرح تحقیقاتی بزرگ (که توسط مدیران تازه کار و عملاً بوسیلة...
Posted in راز on June 29, 2003 08:21 PM
اونامونوی مِه
هو"اونامونو"ی "مِه"، خلاصة همة "اونامونو"های قبلیست. این را روزی مفصل خواهم نوشت. ولی خلاصه اینکه، اگر قبلاً دیگر نوشته های اونامونو را خوانده باشی، درون "مِه" شاهد نوع دلنشینی از تکرار خواهی بود. یعنی، بخشـهایی از کتاب را کـه مـیخوانی...
Posted in راز on June 28, 2003 11:10 AM
عکسهای رویترز از خروسبازی درون فلیپین
ه... و عکسهای رویترز از جام جهانی خروسبازی درون فیلیپین. اینـها بـه پای خروس، تیغة تیز فولادی (بجای خار درون خروسبازی ایرانی) مـیبندند؛ مشابه خروسبازی درون کشورهای آمریکای جنوبی. درون این شکل مسابقه معمولاً درون مدت زمان کوتاهی یکی از...
Posted in راز on June 26, 2003 06:02 PM
مردان اندیشـه و مکتب فرانکفورت
هوهمـین الان شبکة چهار قسمت دیگری از برنامة "مردان اندیشـه" (Men of Ideas) را نمایش داد. مـهمان این هفتة مجری فلسفه دان و پرسشگر برنامـه – برایـان مگی -، هربرت مارکوزه (1979-1898) بود؛ یکی از اعضای مکتب فرانکفورت و از...
Posted in راز on June 26, 2003 05:31 PM
فقط چشمـهایش...
هفقط چشمـهایش یـادم مانده... همـین کـه فکر او مـیخواهد از سرم بیرون برود، چشمـهای جذابش مرا بـه سوی خود مـیکشندمـیگل دِ اونامونو؛ مِه؛ 26-25...
Posted in راز on June 23, 2003 10:18 AM
"کتیبه" - دکتر شفیعی کدکنی
"کتیبه"همـه این هست و جز این نیست کـه ما مـیگوییمآنچه ما زُمرة خیلِ علما مـیگوییمگفته و کرده و اندیشة نیکنیست جز آنچه کـه ما بهرِ شما مـیگوییم.باورت نیست؟بیـا و بنگر- گر ز نزدیک همـی ترسی، بنگر از دور - پوست...
Posted in راز on June 22, 2003 08:51 AM
درین قحط سال دمشقی و ... - دکتر کدکنی
هودر روزهای امتحان، به منظور مطالعه، بیشتر سراغ شعر مـیروم. چراکه مـیپندارم – بـه عبث – شعر را مـیتوان بـه یکباره خواند و از آن دل کند و گذشت و به ادامة کار پرداخت. امّا امروز بدجوری مشغول شعرهای دکتر شفیعی...
Posted in راز on June 22, 2003 08:51 AM
دکتر پرویز پیران
هدکتر پیران، استثنایی است؛ی کـه در نظام ارزشیـابی آموزش عالی ما، "استادیـار" – و نـه حتی دانشیـار – هست و درون ارزشیـابی پرینستون، پروفسور تمام. چراکه عقایدش مخالف عقاید مرسوم درون نظام آموزشی هست و از آنجاییکه هرساله دانشگاه...
Posted in راز on June 16, 2003 07:26 PM
مسجد و محراب...
هشكر خدا كه مسجد و محراب شـهر نيز يكباره ـ پوستكنده بگويم ـ دكان شدنداز غزل "آشتی"محمد کاظم کاظمـی - 1373...
Posted in راز on June 15, 2003 07:14 PM
شالوده شکنی، فلسفه و ادبیـات
هوشالوده شکنی (بهتر: بنیـان افکنی) سهم خواهیِ ادبیـات هست از فلسفة سنّتی غرب؛ یـا حتی بیشتر، انتقام ادبیـات هست از آن فلسفه.طی سدة پیشین فلسفه بـه دو دیدمان گستردة "اروپایی" و "انگلاساکسون" تقسیم شده است؛ با تفاوتهای فراوان. که تا آنجا...
Posted in راز on June 13, 2003 12:48 AM
عکسهای من درون ایرانیـات دات کام
هوایرانیـان دات کام، 18 که تا از عکسهای خروسبازیم را بـه شکل Photo Essay نمایش داده. نمـیدونم چرا رنگهای عکسها را عوض ؟ رنگ عکسهای خودم خیلی طبیعی تر بود؛ این رنگها بیجهت براق و غیرطبیعیـه. از اینـها گذشته مدیر سایت...
Posted in راز on June 10, 2003 05:25 PM
شالوده شکنی؛ دوستان و دشمنان
هووقتی داشتم متون مربوط بـه شالوده شکنی رو جستجو مـیکردم، بـه متن پایین برخوردم؛ اول از همـه از عنوانش خوشم اومد. خوندمش؛ بامزه بود و خیلی ساده و ابتدایی، به منظور همـین ترجمـه اش کردم. مـیدونم کـه ترجمـه ام خیلی خوب...
Posted in راز on June 9, 2003 12:06 AM
شالوده شکنی صدرایی
هوشاید عجیب بـه نظر بیـاید؛ امّا گمان مـیکنم درون بین فلاسفة اسلامـی، ملاصدرا بیشتر از دیگران بـه مفهوم شالوده شکنی درون طرز تلقّی و اندیشـه اش نزدیک شده است. اوّلين مرحله درون شالوده شکنی، بعد از تشخیص "سلسله مراتب"ها و...
Posted in راز on June 7, 2003 08:58 AM
شالوده شکنی نشانـه ها
هوانتقال اندیشـه بـه وسیلة پیـام، عناصری را شامل مـیشود: گیرنده و فرستنده و پیـام و رمزگان و مرجع و همـینطور رسانـه بـه عنوان وسیله. یـاکوبسن بر مبنای شمای کلاسیکش از این عناصر و ارتباط مـیان آنـها، شش کارکرد زبان را...
Posted in راز on June 5, 2003 06:16 PM
شالوده شکنی؛ ادبیـات و انـهدام فلسفه
Philosophy comes to seem an endless reflection on its own destruction at the hand of literature.فلسفه تأملی بی پایـان دربارة انـهدام خود بـه دست ادبیـات است.پل دمان – منتقد شالوده آمریکاییبه نقل از دکتر امـیرعلی نجومـیان درون همایش بررسی...
Posted in راز on May 31, 2003 01:14 AM
دربارة دوبله و زیرنویس بولینگ به منظور کلمباین
هدوبله و زیرنویس فارسی "بولینگ به منظور کلمباین" یـه اشتباه کوچولو داره؛ اونجاییکه مور داستان قتل بچة شش سالة مدرسة فلینت را تعریف مـیکنـه... راوی دربارة پسربچة قاتل (!) مـیگه کـه تو خونة "عمو"ش زندگی مـیکرده (چون مادرش درون طرح "از...
Posted in راز on May 28, 2003 11:30 AM
مسألة قومـیت درون ایران
هومقالة "مسألة قومـیت درون ایران – نگاهی جمعیت شناختی" تمام شد؛ خیلی زود. درون واقع مـیشـه گفت سر هم شد! اما واسة خودم کـه خیلی خوب بود. از فهمـیدن سنخ شناسی تعاریف قومـیت بگیرید که تا پی بردن بـه اینکه هیچ...
Posted in راز on May 27, 2003 01:25 PM
پایگاه محول مصرف کنندة فرهیخته
هوخیلی جالبه... درون جامعه شناسی ادبیـات، مصرف کنندة ادبیـات رو بـه دو دسته تقسیم مـیکنن: مصرف کنندة ساده و عامـی و مصرف کنندة کارشناس و فرهیخته. و جالب اینجاست کـه گروه فرهیختگان بـه اعضای خودش رفتار کارشناسانـه رو تحمـیل مـیکنـه....
Posted in راز on May 26, 2003 09:29 PM
عکسهای مندائیـها (صائبیـها)
هوعکسهای مندائیـها (صائبیـها) را درون یـاهو ببینید : اینجا مندائیـها کـه در خوزستان ایران هم زندگی مـیکنند، از پیروان یحیـای تعمـیددهنده اند. یکی از کارهایی کـه حتماً حتما م این هست که به منظور دیدن مندائیـها بـه خوزستان بروم؛ اما آنچیزی...
Posted in راز on May 23, 2003 11:20 PM
بولینگ به منظور کلمباین - نمایشگاه گل - دارالفنون
هوپریشب یـا امـیرمسعود رفتم و بولینگ به منظور کلمباین رو دیدم کـه واقعاً خوب ساخته شده بود؛ یعنی گاهی فکر مـیکنم فیلم اینقدر خوش ساخت بود کـه آدم رو بیشتر مشغول ساخت و روایت مـیکرد و کمتر هشدار جدی فیلم به...
Posted in راز on May 23, 2003 12:43 PM
خاتون - عمران صلاحی
هخاتونعمران صلاحیخاتون کلام تو سنگ را آب مـیکندخواب را خوابو ایوان را پر از مـهتابدر کلام خود شناوریچون شکوفة سفید ماه درون چشمـهبیـان خویشتنیچون فواره ای درون حوض نقرهتو را درون کلامت مـیچینمتو را درون کلامت مـیبویم*خاتون تو مـیدانیمـیان شاخ...
Posted in راز on May 21, 2003 07:51 PM
گفتگوهای "دلشدگان"
هونمـیدونم چرا از بین تمام آدمای فیلم "دلشدگان"، دو نفرشون از بقیـه برام جذابترن؛ یکی "فرج" (بعدها آقا فرج بوسلیکی) و یکی دیگه هم "عیسی خان وزیر"... دوست داشتن این دو نفر یـه جوری با دوست داشتن بقیة "دلشدگان" فرق...
Posted in راز on May 20, 2003 12:37 PM
دیدنت خیلی اتفاقی بود...
هودیدنت خیلی اتفاقی بود. اصلاً باورم نمـیشـه کـه بعد از اینـهمـه سال دوباره ببینمت. ببینمت و یک عالمـه خاطره تو ذهن هر دو مون زنده بشـه...سالهای آغاز دبیرستان. سالهایی کـه به "فرهنگسرا" مـیرفتیم که تا در اون جلسات ادبی کذایی شرکت...
Posted in راز on May 18, 2003 09:39 AM
آقای امـیرخانی، گاراژ و سیـاست
هواین دیگه خیلی بامزه است! آقای امـیرخانی عزیز من، معلم خوبم، از تخیلش و ماجرایی کـه در گاراژ سرکه ایـها اتفاق افتاده، داستانی ساخته و به سیـاست رسیده... نمـیشـه بـه این خلاقیت آفرین نگفت!...
Posted in راز on May 15, 2003 12:25 AM
آنقدر کتاب مـیخوانی...
هوآنقدر کتاب مـیخوانی، کـه آدمـها را فراموش مـیکنی. باز هم اما ادامـه مـیدهی؛ که تا آنجا کـه حتی مطالب کتابها را هم فراموش مـیکنی. یکدفعه سر بلند مـیکنی، مـیبینی آدمـها دیگر نیستند... بعد از اینش را نمـیتوانم بگویم. دردناک است. حتی...
Posted in راز on May 12, 2003 07:02 PM
ارائة مشاهدات گاراژ سرکه ایـها
هونتیجة مشاهدات " گاراژ سرکه ایـها" را درون اتاق فیلم دانشکده ارائه کردم. اما کاش مـیتوانستم از غیرت رضا هم بگویم. درون هیچ کجای این علم لعنتی نیـامده کـه مـیشود از غیرت رضا سیـاه هم گفت؛ از بخشش و جوانمردی...
Posted in راز on May 12, 2003 07:01 PM
تفرش و روش استاد
هودلم هوای تفرش کرده است! تفرش را بیشک، مانند بسیـاری چیزهای دیگر مدیون استادم. درون واقع – ژرفتر کـه نگاه مـیکنم – اصولاً مدیون روش استاد هستم. روش استاد چنین چیزی است: دستت را بـه دستم بده و با من...
Posted in راز on May 12, 2003 07:00 PM
سالگرد "ی"
هوجمعه، سالگرد درگذشت مادربزرگم بود. سال اول دبیرستان بودم کـه "ی" فوت شد. خیلی دوستش داشتیم؛ همـه مون. جمعه، دست جمعی رفتیم امامزاده طاهر کرج. مثل هر دفعه تو دلم با ی صحبت کردم و ازش یـه چیز خواستم؛ اونجایی...
Posted in راز on May 11, 2003 11:12 AM
دربارة "خرسهای پاندا"
هودوستی از من دربارة نمایشنامة "داستان خرسهای پاندا بـه روایت یک ساکسیفونیست کـه دوست ی درون فرانکفورت دارد" (ماتئی ویسنی یک/ تینوش نظم جو/ نشر ماهریز) پرسید. من هم این چند خط را برایش نوشتم. البته چون این دوستم دبیرستانی...
Posted in راز on May 6, 2003 07:35 PM
قدری بدتر از بد
هوحالم از بد، قدری بدتر است؛ گرفتهام. استاد چند روز پیش - البته بـه لطف - گفت: "حسودیم مـیشود؛ کاش من هم معلمانی مثل تو داشتم." از سوی دیگر هرچه مـیکنم، نمـیتوانم درد مانی را چاره کنم. هر اندازه فکر...
Posted in راز on May 5, 2003 07:14 PM
گدای مـیکده
هوگدای مـیکدهام لیک وقت مستی بینکه ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم- حافظ...
Posted in راز on May 4, 2003 10:47 PM
چت
هوبدجوری سرماخورده بودم. تب داشتم. دیدم آن لاینـه. با وضع ناجوری کـه داشتم سلام کردم و شروع کردیم بـه حرف زدن. هر لحظه حالم بدتر مـیشد. لرز گذفته بودم. انگشتام روی کیبورد مـیلرزیدند و تایپ مـیکردم. از چشمام آب مـیامد...
Posted in راز on May 3, 2003 11:03 AM
گاراژ سرکهایـها
هخسته از گاراژ سرکهایـها برگشتم... حسن امروز با رضا دعوای سختی کرد؛ از اول مـیدانستم حسن پولدوست است؛ هر هفته رقم بالایی مـیبرد، ولی اینبار کـه خواست 100 تومن بـه رضا "تاوون" بدهد (و رضا بـه نصف هم قناعت کرد)...
Posted in راز on May 2, 2003 05:55 PM
مسأله...
هومسألة مانی بدجوری وقت و ذهنم را بـه خودش مشغول کرده است... وقتی دانش آموزم سابقم و دوست امروزم از من مـیخواهد کـه کمکش کنم، حتماً هرچه دارم انجام خواهم داد. هر شب، کم و بیش دوساعت با مانی حرف...
Posted in راز on April 28, 2003 06:29 PM
تعریفِ نشر
هاین تعریفِ نشر را کـه روبر اسکارپیت مـیکند ببینید:کشیدنِ عمدی و تقریباً ناگهانی رازِ آفرینش بـه مـیدان عمومـی شـهر و قرار آن درون انظار مردم، همراه با نوعی خشونت با رضایت خاطر... نوعی بیحرمتی پدیرفته شده.چقدر حرف درون این...
Posted in راز on April 27, 2003 07:54 PM
"نسبیگرایی فرهنگی" درون گاراژ سرکه ایـها
معنی "نسبیگرایی فرهنگی" را درون "گاراژ سرکهایـها" خوب مـیفهمـی. گرچه از نظر جامعهشناسی انحراف، خرده فرهنگ گاراژ سرکهایـها (اگر بتوان چنین نامـی برآن گذاشت؛ چراکه بـه اعتقاد بعضی فرهنگشناسان، "فرهنگ" و به تبع آن "خرده فرهنگ" تنـها شامل عناصر ارزشی...
Posted in راز on April 27, 2003 10:31 AM
عو فیلم اتنوگرافیک
هوامروز صبح و عصر رفتم دانشگاه تهران. دفعة اول (10 صبح) به منظور قراری کـه دربارة "تک نگاری گاراژ سرکه ایـها" با دکتر رفیع پور داشتم و دفعة دوم (5 عصر) به منظور سخنرانی "عو فیلم اتنوگرافیک" (انجمن انسان شناسان ایران)...
Posted in راز on April 26, 2003 11:21 PM
رضا سیـاه...
رضا سیـاه، معتاده. رضا سیـاه، خروسش رو بـه 200 تومن گرو مـیکنـه. خوب مـیجنگوندش. رضا، جلوست. حریفش – حسین – که تا حالا دو که تا آب گرفته. قطره بـه خوردِ حیوون داده. معلوم نیست چه کوفتیـه؛ خودش مـیگه دوای شفابخش. با...
Posted in راز on April 25, 2003 09:34 PM
یک پژوهش خشن آقای امـیرخانی
هاز دست آقای امـیرخانی یک کمـی عصبانی شدم! چرا؟ چون ایدة بـه این قشنگی رو تو داستان کوتاه آخرشون "یک پژوهش خشن" تلف . ایده، همونیـه کـه توی "کارسوق ادبیـات" سازمان تابستون درون موردش بهم گفتن و بعد من هم...
Posted in راز on April 24, 2003 06:57 PM
دکتر نراقی درون باشگاه اندیشـه
هودیروز توی "باشگاه اندیشـه"، دکتر احسان نراقی اومده بود و دربارة "نقش مؤسسات پژوهشی درون مقابله با بحران مدیریت فرهنگی" صحبت مـیکرد. از ساعت پنج و نیم عصر که تا هشت و نیم اونجا بودم... مـیخواستم بیشتر بمونم اما از زورِ...
Posted in راز on April 23, 2003 10:51 AM
نویسنده - سیـاوش اسداللهی
هوسياوش نامـه نوشته و به پیوستش برایم داستانی فرستاده کـه نظرم را درون موردش بگویم. داستانش "نویسنده" نام دارد. گرچه مضمون و درونمایـهاش تکراریست؛ اما قلم سیـاوش (اول دبیرستان) هم زیباست... بخوانید:نویسندهنويسنده سوار قطار شد .جايش را پيدا كرد و...
Posted in راز on April 21, 2003 08:30 PM
محصول استراتژیک
هوامروز سر کلاس جامعه شناسیِ روستایی اعصابم خورد شد! استادم – کـه انصافاً استاد خوبیـه – مـیگفت یکی از پیـامدهای منفی اصلاحات ارضی این بود کـه زمـینـها بـه زیر کشتهای غیراساسی – اما پرسود – رفتن. این، البته بـه دلیل...
Posted in راز on April 19, 2003 07:41 PM
گاراژ سرکه ایـها
هوخیـابان مولوی – صاحب جمع - گاراژ سرکه ایـها... جایی کـه جمعة هر هفته بساط شرطبندی و خروسبازی بپاست. البته خودشان شرط بندی را "گرو " و خروسبازی را "عشقبازی" مـیدانند. امروز از ساعت 10 صبح که تا سه بعداز ظهر...
Posted in راز on April 18, 2003 05:44 PM
جمعیت شناسی ایران
هوامروز کلاس جمعیت شناسی ایران داشتم کـه به دلیل عصبانیت استاد نیم ساعت زودتر تعطیل شد! حقیقتش استاد دچار عصبانیت علمـی شد! وقتی کـه داشت دربارة ویژگیـها و ساختار سنی – ایران توضیح مـیداد، رسید بـه پیش بینی حدود...
Posted in راز on April 16, 2003 04:32 PM
جامعه شناسی کنت و ترس از مرگ
همـیدونستی جامعه شناسی کنت هم با ترس از مرگ (بهتر بگویم؛ آرزوی جاودانگی) شروع مـیشود؟! مـیخندی؟! کنت، ایدهآلیست بود: اول فکر تغییر مـیکند و بعد ماده؛ بعد رشد فکر، پایة مراحلِ رشد سهگانـه (ربانی، متافیزیک و تحققی) است. امّا فکر...
Posted in راز on April 15, 2003 08:00 PM
فیل - اسلاومـیر مروژک
هوفیلاسلاومـیر مروژک Slawomir Mrozek - لهستانترجمة اسدالله امراییمدیر باغ وحش ثابت کرد آدم نوکیسه ای است. او از جانوارنش بعنوان پله های ترقی شغلی استفاده مـیکرد و نسبت بـه اهمـیت آموزشی مؤسسة خود بی تفاوت بود. درون باغ وحش او،...
Posted in راز on April 13, 2003 06:29 PM
هوآن شب پاییزی را یـادم
هوآن شب پاییزی را یـادم نمـیرود. با استاد دربارة فداکاری صحبت مـیکردیم. نمـیدانم از کجا شروع شد؛ اما بحث بـه "فدا کاری"رسید. استاد مـیگفت: "کسی نباید خودش را به منظور بقیـه فدا کند. هر حتما بکوشد بـه جایی برسد و...
Posted in راز on April 12, 2003 07:33 PM
بد شد!
هبد شد! من قرار بود زنگ ب بـه آرش؛ اما آرش زنگ زد. از بین بچه های دبیرستانی، آرش را خیلی دوست دارم. گرچه مرا آقای فلانی صدا مـیکند؛ اما واقعاً با هم دوست هستیم. هرچند وقت یک بار زنگ...
Posted in راز on April 11, 2003 07:18 PM
راز و نیـاز
هوزاهد چو از نماز تو کاری نمـیرودهم مستی شبانـه و راز و نیـاز من...
Posted in راز on April 11, 2003 10:23 AM
پیش از چشمان تو... - نزار قبانی
هوپیش از چشمان تو، تاریخی نبوددر ژنواز ساعتهایشانبه شگفت نمـیامدم- هرچند از الماس گران بودند - و از شعاری کـه مـیگفت:ما زمان را مـیسازیم.دلبرم!ساعت سازان چه مـیداننداین تنـهاچشمان تو اَندکه وقت را مـیسازندو طرحِ زمان را مـیریزند.*وقتی بر سر قرارمان...
Posted in راز on April 11, 2003 10:15 AM
حوزه های فرهنگی بجای محدودة جغرافیـایی
هیکی از علتهای اصلی غیرکاربردی بودن مطالعات جامعه شناسی درون ایران، انجام بررسیـها درون "محدودة جغرافیـایی معین" است. درون حالیکه بـه نظر مـیاید درست تر آن باشد کـه بررسیـها، درون "حوزه های فرهنگی مشخص" انجام شود. مخصوصاً درون ایران که...
Posted in راز on April 7, 2003 11:24 PM
شعر - اونامونو
هوامروز به منظور امـیرمسعود کـه نامـه نوشتم، دوباره یـاد "مـیگل دِ اونامونو" افتادم. چقدر دوست دارمش این نویسندة اسپانیـایی قرن نوزده و بیستمـی را. یکی از شعرهایش را هم مـیپسندم؛ امّا ترجمـه اش را – کـه اتفاقاً برندة جایزة "ابن عربی"...
Posted in راز on April 7, 2003 09:11 PM
نقش چشماش
هچرا نقش دو که تا چشماش از ذهن من نمـیره؟!...
Posted in راز on April 6, 2003 11:32 AM
سال نوتون مبارک!
هخیلی بده کـه روز اول بعد از تعطیلات بری دانشگاه و بجای اینکه تو بـه استادت سال نو رو تبریک بگی، اون تبریک بگه! کلی خجالت زده شدم و همـین خجالت باعث شد، هری رو ببینم قبل از سلام...
Posted in راز on April 6, 2003 11:30 AM
فرق ساختگرایی و مکاتب بعدی
هونوشته بودم کـه ساختارگرایی را بهتر مـیفهمم که تا بعدیـهایش را؛ فرض کن پساساختگرایی یـا هرمنوتیک را. دلیلش را فهمـیدم؛ بـه گمانم از کتاب بابک احمدی - "ساختار و هرمنوتیک". بـه نظر مـیاید، ساختارگرایی بـه علم دقیق نزدیکتر است. علمـی که...
Posted in راز on April 4, 2003 12:36 PM
نیچه، حقیقت و قدرت
هونیچه دیوانـه است! آنجا کـه مـیگوید: حقیقت، ارادة معطوف بـه قدرت است. حقیقت، آنچیزی هست که انسانـها بنا بـه خواست قدرتشان تأویل مـیکنند و بعد مـیپرستندش. چون خواستها گوناگون و تأویلها بسیـار است، حقیقتها هم فراوانند و پس حقیقتی وجود...
Posted in راز on April 4, 2003 12:22 PM
فاجعة جنگ
هویـادم مـیاید شـهریورماه سال 76 بعد از نمایش عمومـی فیلم "عروس آتش" درون جلسه ای خدمت آقای خسرو سینایی (نویسنده و کارگردان) بودیم.ی، دربارة انجام فیلم پرسید و اینکه چرا نشان ندادید کـه شخصیتها مردند یـا زنده ماندند؟ آقای...
Posted in راز on April 2, 2003 07:06 PM
تودوروف ساختگرا
هونوشتههای تودوروف ساختگرا را کمکم بهتر مـیفهمم؛ یـا لااقل سعی مـیکنم بفهمم! اما نمـیدانم باانی چون دریدا چطور کنار بیـایم... خب، نمـیفهمم و نمـیدانم چه تلاشی به منظور فهمش حتما م؛ باور کنید دومـین مشکل از اولی ناراحت کنندهتر است....
Posted in راز on March 29, 2003 10:37 PM
جامعه شناسی ادبیـات
هوبا وجود حضور محسوس "ادبیـات" فارسی، جای "جامعه شناسی ادبیـات" درون ایران خالی است. آنچه بیشتر درون اذهان هست، "اجتماعیـات درون ادبیـات" هست که با دکتر صدیقی شروع شد و دکتر روح الامـینی ادامـه اش داد. البته، دکتر ایرانیـان هم...
Posted in راز on March 29, 2003 11:36 AM
دربارة جنگ
هودوست نداشتم دربارة جنگ بنویسم. صحبت دربارة جنگ، وظیفة آدم بزرگهاست؛ آنـهایی کـه جلوی تله ویزیون مـینشینند؛ صدایش را بلند مـیکنند و بدقت آخرین تحولات را بررسی مـیکنند. گاهی خودشان نقشـه ای تهیـه مـیکنند و آخرین پیشرویـها و تصرفات را...
Posted in راز on March 29, 2003 01:31 AM
فمنیسم
هواحسان به منظور نشریـه شون احتیـاج بـه مطلبی دربارة زنان و اینجور چیزها داشت. من هم براش نوشتم؛ نوشتم کـه یعنی مثل اینایی کـه درس بعد مـیدن، اون چیزایی کـه یـادم داده بودن، بعد دادم! اما یـه نکته کلاً جالبه....
Posted in راز on March 10, 2003 06:46 PM
دربارة زندگی کوتاه هست - یـاستین گوردر
هوزندگی کوتاه استیـاستین گوردرمـهرداد بازیـاریـانتشارات هرمس؛ 1381هر آنکسی کـه در این حلقه نیست زنده بـه عشقبر او نمرده بـه فتوای من نماز کنید(حافظ)"زندگی کوتاه است" ترجمة نامـه ای هست که گوردر ادعا مـیکند زمانیکه به منظور شرکت درون نمایشگاهی درون آرژانتین...
Posted in راز on March 7, 2003 10:30 AM
امروز اینجوری گذشت...
هوامروز اینجوری گذشت...صبح: همایش چالشـها و چشم اندازهای توسعة ایران - هم اندیشی "اقوام ایرانی و توسعه"بعداز ظهر: جنگ خروسهاغروب: کافه نادریحالا حساب کنید ببینید اینـها چه ربطی بـه هم دارند!؟...
Posted in راز on March 6, 2003 08:50 PM
قصة دراز
هوشرح زلف خم اندر خم جانانکوته نتوان کرد کـه این قصه دراز است...
Posted in راز on March 6, 2003 07:47 AM
تونیئس و روستا
هوبا تصور تونیئسِ جامعه شناس دربارة روستاها موافقم! تونیئس، روستا را نوع تیپیک [= معرف یـا stereotype] "اجتماع" (گماین شافت) و شـهر را معرف "جامعه" (گزل شافت) مـیدانست. روستای پیش از عصر صنعتی معرف جامعة آرمانی سرشار از تقدس و...
Posted in راز on March 5, 2003 11:45 AM
مسافرت گرگان
هواز مسافرت گرگان برگشتم؛ برگشتیم. با سام و مـهرتاش بودم. آق قلا و بندرترکمن و آشوراده و گنبد را درون این دو روزه دیدیم و انصافاً خوش گذشت و لحظه لحظه اش مـیتواند خاطره باشد: خانة سرِ زمـین پدرم، پنجشنبه...
Posted in راز on March 2, 2003 08:47 AM
قدیس مانوئل و هابیل - اونامونو
هوشده داستانی بخوانی کـه نگذارد شب خواب آسوده بـه سراغت بیـاید؟ هیچ فکر کرده ای چه سوز و گدازی هست تراژدی آنکه ایمان ندارد و خود مسؤول ایمان دیگران است؟ داستانی دربارة قدیسی کـه گمان مـیکند ایمان ندارد؛ داستان قدیسی...
Posted in راز on February 23, 2003 08:48 AM
شکلوفسکی
هبامزه است؛ اسم یکی از تأثیرگذارترین نظریـهپردازان "فرمالیسم روسی"، "شکلوفسکی" است!...
Posted in راز on February 22, 2003 07:25 PM
رنجی کـه مـیکشم...
هورنجی کـه مـیکشم...(1)مطالعة داستان "مردِ مردستان" اثر "مـیگل د اونامونو" بهانة آشنایی بیشتر با این نویسندة ظاهراً وجودی مسلک اسپانیـایی شد. نویسنده ای کـه به شدت بـه کیرکگور عشق مـیورزید که تا آنجا کـه زبان دانمارکی را مـیاموزد که تا آثار بنیـانگذار...
Posted in راز on February 19, 2003 07:39 PM
دربارة "دربرابر مردگان" - کنزابورو اوئه
هواوئه بـه همراه پسرش هیکاری (به معنای روشنایی)پسر اوئه معلول ذهنی هست و درون عین حال آهنگساز. داستان برقراری ارتباط کلامـی هیکاری و خانواده اش خواندنی است..."در برابر مردگان" نوشتة کنزابورو اوئه (برندة نوبل ادبی 1994) را با ترجمة غلامرضا...
Posted in راز on February 15, 2003 07:47 PM
نیمای پنجساله
هودیشب مـهمان داشتیم. این مـهمانـهای ما پسر کوچولوی 5 ساله ای داشتند بنام نیما کـه کلی با هم رفیق شدیم... نیما درون دوبی زندگی مـیکند. اول از همـه بـه کاریکاتور بتمن کـه حمـید بهرامـی کشیده و از قضا روی مـیز...
Posted in راز on February 13, 2003 01:31 PM
ایرانیـها چه رؤیـایی درون سر دارند؟ - فوکو
هوفوکو از شـهریور که تا آبان 57 دو بار بـه ایران سفر مـیکند. حاصل این سفرها مقالاتی مـیشود کـه مجموعة آنـها را نشر هرمس با ترجمة "حسین معصومـی همدانی" با عنوان "ایرانیـها چه رؤیـایی درون سر دارند؟" چاپ کرده است. فوکو...
Posted in راز on February 12, 2003 10:34 AM
عروسی...
هعروسی، جشن قشنگی است. یک عده آدم با مراسم ویژه ای درون شادی دو نفر – دو خانواده – شریک مـیشوند و آن دو نفر درون زندگی – شادی و غم – همدیگر. امشب رفته بودم عروسی؛ همـه، شاد بودند...
Posted in راز on February 12, 2003 01:15 AM
اطلاعات پرواز فرودگاه
هواطلاعات پرواز فرودگاه بـه هیچ دردی نمـیخورد. این را این سالها - کـه به قول سام، "خطّی" مسیر فرودگاه شدهام - خوب فهمـیدهام. درون سادهترین حالت تأخیر پرواز را اعلام نمـیکند و خود مسافران هستند کـه تأخیرشان را اطلاع مـیدهند....
Posted in راز on February 9, 2003 04:44 AM
سینا...
هقیـافة سینا امروز همـهاش جلوی چشمم بود... همانطور خندان و "شنگول". با لبخندهای قشنگش، با هول نمرهاش... با دستانداختنـها و تجاهلهایش و با شلوغیـهای دوستداشتنیش. تری دانـه دانـه اشکهاش را روی صورت خیسش وقتی کـه از کلاس اخراج شده بود...
Posted in راز on January 31, 2003 12:35 AM
توفان درون مرداب - لئوناردو شیـاشا
هوایتالیـاییـها معجزة داستانند. آنقدر از خواندن "توفان درون مرداب" لئوناردو شیـاشا (مـهدی سحابی/ نگاه) لذت مـیبرم کـه دوست دارم مطالعة چندین صفحة باقیمانده قرنـها طول بکشد... معنی واقعی "لاس زدن" را حالا مـیفهمم!...
Posted in راز on January 29, 2003 06:58 PM
والاس و گرومـیت
هودیشب دو قسمت از والاس و گرومـیت را دیدم، از یکی کـه اسمش "شلوار " (Wrong Trousers) بود، خیلی خوشم آمد... امّا آنچیزی کـه بیش از همـه جلب توجهم کرد، شباهت والاس بـه دکتر الهی قمشـهای است! شوخی نمـیکنم، به...
Posted in راز on January 29, 2003 06:53 PM
گفتهها و ناگفتهها - خاطرات محمّدمـهدی کمالیـان
هو... روی سهتاری نوشتم: بگشای دهان آنچه نگفتم تو بیـان کن. یعنی من قادر نیستم آنچه را مـیخواهم، بگویم؛ باقیِ آنرا، سهتار بگوید. من ناخن را مـی بـه ساز، ساز هرچه خواست بگوید. به منظور آقای کیـهان کلهر سهتاری ساختم. رویش...
Posted in راز on January 23, 2003 12:23 PM
لعنت بـه من!
هلعنت بـه من! دیگه نمـیتونم بنویسم... یعنی اونجوری کـه مـیخوام، نمـیشـه. قبلاً اقلاً مـیتونستم بنویسم. بنویسم: "رفت و صاف خوابید ته قبر... گفتم: چته مرضیـه؟ دیوونـه شدی؟" [همـین بود؟!] مـیتونستم چهار که تا جمله بنویسم کـه به دلم بشینـه.اما الان دیگه...
Posted in راز on January 21, 2003 06:33 PM
هیچوقت!
ههدف هیچ وقت روی از رونده بر نمـیگردونـه... حاضرم قسم بخورم!...
Posted in راز on January 19, 2003 03:58 PM
عاشقم بر قهر و بر لطفش بـه جد - مولوی
هوعاشقم بر قهر و بر لطفش بـه جدای جفایِ تو ز دولت خوبتروانقامِ تو ز جان محبوبترنازِ تو اینست، نورت چون بود؟ماتم این، که تا خود کـه سورت چون بود؟از حلاوتها کـه دارد جورِ تووز لطافت نیـابد غورِ تونالم و...
Posted in راز on January 18, 2003 10:28 AM
المغصوب علیـهم و الضالین
هوداشتم بـه این فکر مـیکردم کـه وضع "المغضوب علیـهم" خیلی بهتر از "الضالین" است. (حساب "انعمت علیـهم" کـه جداست البته!) و بعد بـه این فکر کردم کـه با همـین مضمون چقدر شعر داریم: مثلاً شاید این داستان لیلی و مجنون...
Posted in راز on January 18, 2003 10:10 AM
دربارة کلاه قرمزی و سروناز
هوراستی، سه شنبه شب توفیق اجباری دست داد و کلاه قرمزی و سروناز رو دیدم. گرچه بنظرم کمتر از قبلی (کلاه قرمزی و پسر) بچه ها رو مـیخندوند؛ اما به منظور من خیلی خوشایند بود؛ حتی شاید لازم بود! یـه کم...
Posted in راز on January 16, 2003 08:24 PM
حکایت امروز من
هوحکایت امروز من هم جالب بود: بعد از پنچری صبح و تعویض زاپاس قبل از رسیدن بـه خونـه لاستیک رو دادم آپاراتی که تا پنچریش رو بگیرد. همـین چند دقیقه پیش رفتم و لاستیک رو بعد گرفتم. موقع برگشتن تو خیـابون...
Posted in راز on January 16, 2003 08:23 PM
دربارة شعر عبدالقهار عاصی
هدوباره شعر عبدالقهار عاصی را کـه دو روز پیش گذاشتم، خواندم. ترکیب "خسته خسته" را بسیـار مـیپسندم. (شاید اگر بارت بود، مـیگفت "خسته خسته" پونکتوم شعر است!) :... کـه خسته خسته ترابه چارچوب امـیدی شکستهتر از پیشقاب مـید....
Posted in راز on January 14, 2003 10:28 AM
نامة روزبه
هوروزبه از کانادا برایم نامـه نوشته؛ یعنی بر عهمـیشـه نامة مفصلی نوشته. روزبه، فقط یکسال شاگرد من بود. پایـان همان سال هم با خانواده بـه کانادا مـهاجرت کرد. نامة این دفعهاش خیلی تأثیرگذار بود برایم. نوشته بود:مـیدانید اولین جایی...
Posted in راز on January 14, 2003 10:22 AM
کیرکگور و فروید
هوالان مـیفههم کـه چرا نوشتهاند "یـا این/ یـا آن" -ِ کیرکگور یکی از مـهمترین کتابهای روانشناسی قدیمـی است. من ارتباط خیلی نزدیکی بین سه شیوة زندگی درون نظر کیرکگور (حسّانی [یـا استتیک]، اخلاقی و دینی) و سه مرحلة رشد شخصیّت...
Posted in راز on January 14, 2003 10:13 AM
سفر بـه خیر - عبدالقهار عاصی
هشعر پایین را عبدالقهار عاصی، شاعر شـهید افغان خطاب بـه دوستان و هموطنان مـهاجر و کوچندهاش گفته. خود او هیچ حاضر نشد ترک وطن کند و در سی و هشت سالگی درون مـیهنش - افغانستان عزیزش - درگذشت. سفر بخیر...
Posted in راز on January 12, 2003 08:40 PM
بهت حسودیم مـیشـه؛ اجازه هست؟
هوامـیرمسعود! بهت حسودیم مـیشـه... اجازه هست؟...
Posted in راز on January 10, 2003 07:58 PM
مشق شب - مصطفی مستور
هآخرین باری کـه گریـه کردم:.. لعنت بـه شما. لعنت بـه كلمات. لعنت بـه نوشتن. لعنت بـه كسي كه شليك كرد. و چرا تمام نميشود اين ماراتون نفس گير؟ كجاست خط پايان؟ ميخواهم بايستم. بايد بايستم. بايد متوقف شوم. بايد بهترين...
Posted in راز on January 10, 2003 07:52 PM
اتاق روشن - رولان بارت
هوبارت شگفت انگیز است. گاهی با خواندن متنـهایش بـه لذت نشئه آور مـیرسم - همانطور کـه خودش گفته بود: لذت متن. امروزم با بارت گذشت. حتی بارت بر وسوسة کانکت شدن هم غلبه کرد! حاصل کار خواندن بخشـهای بیشتری از...
Posted in راز on January 10, 2003 07:50 PM
هایک، کلاغ قرمز و احسان!
هوامروز قرار بود برم خانة هنرمندان و سخنرانی موسی غنینژاد رو دربارة هايک گوش کنم. اما قرار عوض شد. ساعت 4 رفتم، خانة سینما و فیلم جدید پسرعموی احسان "کلاغ قرمز" رو دیدم. احسان هم نویسندة فیلمنامـه بود. انصافاً در...
Posted in راز on January 8, 2003 07:52 PM
کیرکگور و اندیشة اصالت وجود
هچیزی بـه ساعت سة شب نمانده. کار نوشتن مقالة "کیرکگور و مکتب اصالت وجود" تمام شد. راضی نیستم. هیچ نشانی از خودم درون مقاله نیست. بنظرم هنوز خیلی به منظور نوشتن مقالات فلسفی از این دست کار دارم؛ مقالهای کـه متعلق...
Posted in راز on January 8, 2003 02:56 AM
ضدیت کیرکگور و هگل
هوضدیت کیرکگور را با هگل درک مـیکنم... هگل همـه چیز را قانونمد کرده بود. تز، آنتیتز و سنتز... و باز تز... آنتیتز و تا آخر. همـه یک طرف: قانونمندی دین یک طرف! هگل مـیگوید: ، دین بدون فلسفه مـیتواند وجود...
Posted in راز on January 7, 2003 05:52 PM
"خود" درون روانشناسی اجتماعی
هبررسی "خود" درون روانشناسی اجتماعی عجیب بـه نظر مـیاید؛ اما همانقدر دوستداشتنی است. یکی از بحثهای مطرح دربارة "خود"، "نیـاز بـه خودپندارة ثابت" است. (خودپنداره بـه طور خلاصه، باورهایی هست که هر فرد خود دربارة خودش فراهم مـیکند) اینکه ما...
Posted in راز on January 3, 2003 10:23 AM
موفق باشی!
هوآرش زنگ زد... گفت امتحانای آمار و ریـاضیش رو کـه خیلی نگرونشون بوده، خوب داده. شنبة این هفته امتحان فیزیک دارن و شنبة هفتة بعدش هندسه... (امتحان هندسه شون با آقای "اصلاح پذیر"ه... یـادش بخیر.) گفتم برات دعا مـیکنم. الان...
Posted in راز on December 31, 2002 07:51 PM
امشب
هوامشب دو که تا حادثة بامزه اتفاق افتاد:یکی اینکه یکی بـه ماشینمون دستبرد زد! ولی فقط یـه جعبه شیرینی برد!!! خدا پدرش رو بیـامرزه... یـاد ژان والژان افتادم. هر وقت هم یـاد ژان والژان مـیفتم بلافاصله مباحث "فلسفة اخلاق" یـادم مـیفته...
Posted in راز on December 30, 2002 10:44 PM
آموزش افلاطونی؛ آموزش وجودی
هچند روز پیش (در یـادداشت پیشین) بـه بهانـه از آموزش افلاطونی نوشتم. پوپر هست گمانم کـه مـیگوید:"تصادفی نیود کـه وقتی افلاطون درون استقرار مجدد قبیله پرستی ناکامـیاب شد، درون عوض بـه بنیـاد مدرسهای همت گماشت و باز تصادف نیست...
Posted in راز on December 29, 2002 09:17 PM
نورعلی خان برومند و شاگردانش
هوهادی فرزانـه و محمد رسایی (پسرِ سید ضیـاء [ضیـاءالذاکرین- استادِ حاتم عسکری و بنان*]) گویـا روزی خدمت نورعلی خانِ برومند بوده اند. محمد رسایی آوازی مـیخواند و مـیرود. فرزانـه، بـه نورعلی خان مـیگوید: "این چیز خاصی بلد نبود... یعنی پدرش...
Posted in راز on December 24, 2002 09:42 PM
ابن خلدون و مزرعة حیوانات
هامروز سر کلاس "تاریخ تفکر اجتماعی" (تفکر اجتماعی بـه اندیشـههای غیرعلمـی جامعه شناسانـه گفته مـیشود!) استاد، اندیشـههای "ابن خلدون" را بیـان مـیکرد. بگذریم از اینکه اندیشـههای ابن خلدون (در مقدمة العبر) بسیـار پیشرو و خیلی عجیب بـه نظر مـیرسد. (مثلاً...
Posted in راز on December 22, 2002 07:45 PM
آشتی - احمد شاملو
هواین شعر را بیاختیـار دوست دارم!آشتی" - اقیـانوس هست آن:ژرفا و بیکرانـهگی،پرواز و گردابه و خیزاببیآن کـه بداند.کوه هست این:شُکوهِ پادَرجایی،فراز و فرود و گردنکشیبیاین کـه بداند.مرا اما انسان آفریدهای:ذرهی بیشکوهیگدای پَشم و پِشکِ جانوارن،تا تو را بـه خواری تسبیح...
Posted in راز on December 21, 2002 01:39 PM
"قاصدک" دانشجویی
هراستی! اسم "قاصدک" بـه عنوان ماهنامة دانشجویی مستقل درون شمارة 99 کتاب هفته چاپ شد و در معرفی بسیـار مختصر آن بـه مقاله های من و مجید (در کنار مصاحبه های دکتر کزازی، شمس لنگرودی و حافظ ) هم اشاره...
Posted in راز on December 17, 2002 08:36 PM
تکفیر
...[پی نوشت قبلی- الان یـادم آمد!]نمـیدانم از کجا شنیده یـا خوانده بودم کـه روزی فقیـهی، فقیـه دیگری را تکفیر کرد؛ اما فقیـه تکفیر شده پشت سر فقیـه قبلی مـیایستاد بـه نماز. بـه او خرده گرفتند. گفت: او وظیفة دینی اش...
Posted in راز on December 17, 2002 07:28 PM
کارنامة اسلام - مرحوم دکترزرینکوب
هووقتیکه کارنامة اسلام مرحوم دکترزرینکوب را مـیخوانی، اولین نکته ای کـه به ذهن خطور مـیکند حجم عظیم اطلاعاتی هست که همـه جا آمده و مطلب را مستند و خواندنی کرده. نکتة دوم اما این هست که مـیتوان بسیـاری از اتفاقاتی...
Posted in راز on December 17, 2002 07:20 PM
درجة صفر نوشتار - رولان بارت
هزبان سخت و مفاهیم دشوار "درجة صفر نوشتار" خواندنش را دشوار کرده؛ طوریکه گاهی فکر مـیکنم علت مغلق بودن نثر بابک احمدی مثلاً درون "ساختار و تأویل متن" باین دلیل هست که این دست کتابها را خوانده! اما مطالعة دو...
Posted in راز on December 13, 2002 11:06 PM
مـیخوانم
همـیخوانم:- درجة صفر نوشتار؛ رولان بارت؛ شیرین دخت دقیقیـان؛ انتشارات هرمس؛ 1378 - سبک شناسی و نقد ادبی- شش یـادداشت به منظور هزارة بعدی؛ ایتالو کالوینو؛ لیلی گلستان؛ کتاب مـهناز؛ 1375 - دربارة ادبیـات و داستان- شش شخصیت درون جستجوی نویسنده؛...
Posted in راز on December 13, 2002 11:01 PM
کشور آخرینـها - پل استر
هانتظار ندارم اوضاع را درک کنی. تو هیچ چیز ندیده ای و حتی اگر سعی کنی نمـیتوانیـاین اوضاع را تجسم کنی. اینـها آخرینـها هستند. امروز خانـه ای سرجایش هست و فردا دیگر نیست. خیـابانی کـه دیروز درون آن قدم مـیزدی...
Posted in راز on December 13, 2002 10:54 PM
کنش متقابل نمادین و جریـان سیـال ذهن
هتوماسِ جامعه شناس جملهای دارد کـه از آن به منظور تفسیر نظریة کنش متقابل نمادین استفاده مـیکنند؛ اصل جمله چنین است: .If men define situations as real, they are real in their consequencesداشتم فکر مـیکردم این جمله درون داستان نویسی هم...
Posted in راز on December 7, 2002 06:08 PM
قصة جزیرة ناشناخته - ژوزه ساراماگو
هوقصة جزیرة ناشناختة ژوزه ساراماگو را خواندم. مقدمة محبوبة بدیعی بر کتاب راهگشاست؛ گرچه کتاب تحلیل و نقد و موشکافی بیشتر مـیطلبد. خصوصاً اگر با دیدگاه "ساختگرایـانـه" بـه آن نگریسته شود. حتی شاید بتوان با استانِ "سیمرغ" درون منطق الطیر...
Posted in راز on December 7, 2002 09:17 AM
نوزاد - سیروس ابراهیم زاده
هنوزاد را دیدم بـه کارگردانی و نویسندگی سیروس ابراهیم زاده و بازی فریبرز عرب نیـا... چنگی بـه دل نمـیزد....
Posted in راز on December 6, 2002 10:02 PM
عشق درون دل ماند
هعشق درون دل ماند و یـار از دست رفت......
Posted in راز on December 5, 2002 05:48 PM
مرنجان دلت را خدا را
همرنجان دلت را خدا راگلچهره مپرس کآن نغمـهسرا از تو چرا جدا شدگلچهره مپرس پروانة تو بیتو کجا رها شددلشدگان...
Posted in راز on November 30, 2002 02:00 PM
شیرازی...
هشیرازی......
Posted in راز on November 30, 2002 01:58 PM
شیراز...
هچهارشنبه صبح ساعت 5:30 ... سفر بـه شیراز....
Posted in راز on November 27, 2002 05:37 AM
خاطره - امـیرحسین هاشمـی
هاز امـیرحسین و وبلاگش پیش از این گفته بودم. این خاطره ای کـه امـیرحسین نوشته را هم بخوانید:یـه مدتی بود کـه احساس خبرنگاری بهمون دست داده بود. یـه دوربین عکاسی – کـه تازه مال خودمون هم نبود – مـینداختیم گردنمون...
Posted in راز on November 26, 2002 12:22 PM
امـیرحسین
هامـیرحسین سال سوم راهنمایی است؛ علاقمند بـه علوم انسانی و مخصوصاً ادبیـات. اینروزها از همسالان او عجیب هست که بتوانند با رباعیـات خیـام مشاعره کنند؛ عجیب هست بعضی داستانـهای نظامـی را حفظ باشند... اما او حفظ است. شعر حافظ را...
Posted in راز on November 24, 2002 05:24 PM
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری - ایتالو کالوینو
هواینروزها "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" (ایتالو کالوینو) را دوباره – تحت تأثیر نوشتة امـیرمسعود - خواندم؛ خواستم یـادداشتی بر آن بنویسم. نامش را هم انتخاب کرده بودم: "هزار و یک شب نو"... اما هنوز درون مقابل عظمت کتاب...
Posted in راز on November 23, 2002 10:13 PM
نامـه بـه خوشبختی - کوشا خلوتی
هووقتی معلم کوشا بودم، او سال سوم راهنمایی بود؛ سالتحصیلی 80-79. کوشا امروز سال دوم دبیرستان است. خبری ازش ندارم و نمـیدانم چه مـیکند... آن روزها وقتی به منظور بچهها دربارة نامـه صحبت مـیکردم، گفتم به منظور غیرجانداران هم مـیشود نامـه نوشت...
Posted in راز on November 23, 2002 12:47 PM
مـهر و ابرار هفتگی
ههرجا نامـی از علی مـیرفتاح باشد، نامـهای دیگری هم بـه دنبالش هست: امرالله احمدجو (کارگردان روزی، روزگاری و تفنگ سرپر) محمدحسین جعفریـان (خبرنگار آزاد)، خسرو سمـیعی (مترجم)، ابوالفصل زرویی (ملاتصرالدین، طنزنویس)، یوسفعلی مـیرشکاک، عبدالجواد و عبدالرضا ، آرش خوشخو (سینمایی...
Posted in راز on November 22, 2002 08:10 AM
دربارة ترجمان دردها - جومپا لاهیری
هومـهاجرت بـه عنوان پدیدهای اجتماعی، جنبهها و متعاقباً پیـامدهای گوناگون دارد: چه از نظر اقتصادی، سیـاسی، جمعیتی، یـا روانشناختی و از همـه مـهمتر فرهنگی. درون ادبیـاتِ داستانی، توصیفهای گوناگونی از مشکلات مـهاجران یـا تأثیر آنـها بر دیگران و تأثیرپذیریشان آمده...
Posted in راز on November 21, 2002 08:58 PM
روی ماه خداوند را ببوس - مصطفی مستور
هو"روی ماه خداوند را ببوس" (مصطفا مستور؛ نشر مرکز؛ تهران؛ 1379) مسلماً پدیدهای درون داستان نویسی ایران محسوب نمـیشود. مستور را پیش از این با کتابهایی کـه دربارة عناصر داستان و اصولاً آموزشـهای داستان نویسی نوشته بود مـیشناختم. "روی ماه...
Posted in راز on November 17, 2002 10:30 PM
قبیله
هوهمـین الان از مجلس ختم برادر آقای بریری برگشتم. بی اغراق بیشتر از نصف قسمت مردانـه را منتسبین علامة حلی تشکیل مـیدادند. به منظور خودم خیلی جالب است. اینجور جاها آدم چند نسل معلم و دانش آموز مـیبیند.... یکجور اتحادیة صنفی!...
Posted in راز on November 15, 2002 05:22 PM
ترجمان دردها - جومپا لاهیری
هوهر دو ترجمة کتاب برندة جایزة پولیتزر 2000 را خواندم؛ یکی با عنوان "ترجمان دردها" (با ترجمة مژده دقیقی – انتشارات هرمس) و دیگری "مترجم دردها" (با ترجمة امـیر مـهدی حقیقت – انتشارات ماهی)کتاب بی نظیری بود. مدتها بود داستانـهایی...
Posted in راز on November 13, 2002 08:44 PM
حاجی! بـه شوقِ کدام کعبه قربان کردی؟!
هوحاجی! بـه شوقِ کدام کعبه قربان کردی؟!"حاجی واشنگتن" را خیلی دوست دارم. اول بار با امـیرمسعود درون سینما عصر جدید فیلم را دیدم؛ همان سالی کـه برای نخستین بار اکران مـیشد. 77 یـا 78 بود. بیش از پانزده سال از...
Posted in راز on November 12, 2002 06:52 PM
مادربزرگ
هوسیـاوش پیغام گذاشته کـه مادربزرگش فوت شدن. خدارحمتشون کنـه. یـادمـه من هم سال اول دبیرستان بودم کـه مادربزرگم - کـه خیلی دلبسته اش بودم و دوستش داشتم - فوت شد.... ولش کنین اصلاً! مسأله خیلی ساده تر از این حرفهاست...
Posted in راز on November 12, 2002 12:06 PM
تحصن
هامروز خواستم تعطیلی کلاس رو حلالش کنم و تو تحصن شرکت کنم. اما که تا ساعت یـازده و ربع صبر کردم؛ هیچتحصن نکرد! بنابراین بیخیـال شدم و اومدم خونـه. حالا اگه بفهمم بعد از رفتن من خبر هیجان انگیزی اتفاق...
Posted in راز on November 12, 2002 11:59 AM
یوم الشک
هوهر جور فکر مـیکنم - حتی الان کـه چهار روزی از ماه رمضان گذشته - نمـیفهمم "یوم الشک" یعنی چی؟ یـا ماه را دیده اند یـا ندیده اند... اگر دیده اند کـه ماه رمضان محسوب مـیشود و اگر ندیده اند...
Posted in راز on November 10, 2002 08:38 PM
ابن سیرین!
هوامروز تو کتابخونة علوم انسانی بودم کـه بچه ها اومدن پیشم و گفتن: "آقا! شما داستان ابن سیرین رو شنیدین؟" گفتم: "نـه! چیـه جریـان؟" گفتن: "آقای دینی برامون تعریف ." گفتم: "بگین ببینم چیـه؟" گفتن: "ابن سیرین یـه جوون خیلی...
Posted in راز on November 6, 2002 06:33 PM
دکتر مرتضی فرهادی
هامروز داشتم از جلوی اتاق دکتر فرهادی رد مـیشدم کـه منو دیدن و سلام کردیم. بعد گفتن "که دلم مـیخواد با هم مفصل صحبت کنیم، اما هر موقع مـیای اینجا قبل از کلاسه و من حتما برم سر کلاس." دکتر...
Posted in راز on November 5, 2002 06:00 PM
هوامروز درس "زبان تخصصی (1)"مان سراسر دربارة تحقیق دورکیم دربارة "تبیین " بود. یکی از وبلاگ نویسها هم گویـا تازگیـها کرده... همة اینـها بـه هم پیوستند و باعث شدند فکر کنم اگر روزی اسلحه ای دست بگیرم و بخواهم...
Posted in راز on November 2, 2002 07:07 PM
پیشکسوت!
هامروز صبح سیـاوش آن لاین بود. گویـا خودش رو زده بود بـه مریضی و مدرسه نرفته بود. با هم یـه دست شطرنج آن لاین بازی کردیم... گرچه اول درون اثر حماقت رُخم رو از دست دادم؛ اما نـهایتاً بردمش (گرچه...
Posted in راز on November 2, 2002 02:44 PM
فارغ التحصیل
هخبری کـه دیشب فرهاد داد، خیلی جالب بود... بوفة دبیرستان رو یکی از فارغاتحصیلان (قدیمـی) اداره مـیکنـه! خیلی برام جالب بود. این فارغ التحصیل قدیمـی البته قبلاً هم یـه کار غیرمعمول دیگه هم کرده بود. با این شد دو تا!...
Posted in راز on November 2, 2002 02:40 PM
حاتم عسگری
هو"حاتم عسگری" - بـه قولی - تنـها شاگرد زندة نکیساست کـه در گزارش سفرم بـه تفرش هم از او نوشتم. یکباری هم فرصت دیدار دست داد. آدم جالبیست انصافاً و نقل قولهای استاد از او باعث خنده البته! او کل...
Posted in راز on November 1, 2002 07:12 PM
اولین باران پاییزی - کازانتزاکیس
هواولین باران پاییزیراستی اینکه آدمـی از خاک هست و به منظور همـین هست که او هم مانند خاک ازین باران آرام و نوازشگر[...] لذت مـیبرد. آسمان، قلبم را آبیـاری مـیکند؛ قلبم شکاف مـیخورد؛ شکوفه ای درون آن مـیروید...- کازانتزاکیس؛ سرگشتة راه...
Posted in راز on October 30, 2002 05:46 PM
فلسفة آموزش
هدو نفری نشسته بودیم. درون اتاق کناری دربارة فلسفة آموزش بحث مـید و بحث بالا گرفته بود و به داد و بیداد کشیده بود. ما اما ساکت بودیم. داشتم سعی مـیکردم بفهمم درون چه باره ای صحبت مـیکنند. پرسید: مـیدونی...
Posted in راز on October 29, 2002 05:35 PM
اسطورة پاکی کودکان
هو... اسطورة پاکی کودکان و معصومـیتشان، حتی اگر دروغین باشد دوست داشتنی است. بعضیـها مـیگویند پاکی دورة کودکی – سراسر – اسطوره هست و امکان خطا درون کودکی بیشتر هست تا بزرگسالی؛ چون درون بزرگسالی خردمندیم و از پختگی و...
Posted in راز on October 29, 2002 05:34 PM
نوستالژی دکتر شکرخواه
هنوستالژی دکتر شکرخواه، خواندنی است... مخصوصاً اینکه یکی از آرزوهای کودکی من کار درون چاپخانـه بود. شنبه بعد از کلاس زبان تخصصی (2) دکتر شکرخواه توی همان کلاس من زبان تخصصی (1) داشتم. و دیدم کـه دکتر روی تختة...
Posted in راز on October 27, 2002 07:22 PM
یـهوه و خدای پدر
هپیش از این درون اینجا گفتگوهایی مـیان "یـهوه" و خدای "پدر" نوشتهبودم. این نوشتهها امروز کاملتر شده است... مقدمـه مانندی هم بر آن افزودم و به یـادگار اینجا گذاشتمش که تا خاطرة امروز - جمعه 3/آبانماه/81 - را زنده نگاه دارد...
Posted in راز on October 25, 2002 11:50 PM
فلسفه و سیـاوش!
هوارسطوست کـه مـیگوید: اگر حتما فیلسوفی کرد حتما فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد حتما فیلسوفی کرد...سیـاوش چند هفته پیش زنگ زد کـه "آقا! مـیخواهم سر کلاس دینی کنفرانس فلسفه بدم..." ازش پرسیدم "از فیلسوفها کدامـها را دوست داری؛...
Posted in راز on October 24, 2002 08:14 AM
کودک
هوسورهآیـه ایست کودکاز سورههای طبیعتکه غریبانـه بیترجمـه ماندهست- فخرالدین احمدی سوادکوهیدر "سرگشتة راه حق" (نوشتة کازانتزاکیس) پدر فرانسوآی قدیس درون جایی بـه برادر لئون مـیگوید: "نگران مباش! مادام کـه کودکها، گلها و پرندهها وجود دارند، همـه چیز بـه خوبی مـیگذرد."......
Posted in راز on October 22, 2002 10:32 PM
آمارهای جمعیتی
هاصولاً آمارهای جمعیتی دو شکلند: یکی: سرشماریـها و آمارگیریـهای نمونـهای کـه بیشتر ويژگیـهای جمعیت را بـه دست مـیدهد و دیگری ثبت وقایع حیـاتی کـه بیشتر واقعهها و حرکات جمعیت را نشان مـیدهد. متصدی اولی درون ایران مرکز آمار و متصدی...
Posted in راز on October 20, 2002 07:46 PM
فرانچسکوی قدیس
هوفرانچسکوی قدیس درون جایی بـه همراهش برادر لئون - شیر خدا - کـه نمـیتواند ذهنش را از تمنیـات مادی و دنیوی پاک کند و به همـین دلیل آشفته و هراسناک شده، اینچنین مـیگوید:فرزندم! اعتمادت را از دست مده. خودت را...
Posted in راز on October 19, 2002 02:27 PM
محاله فکر کنید اینجوری هم ممکنـه بشـه
هومحاله فکر کنید اینجوری هم ممکنـه بشـه...من از اعماق شب مـیایماز مـیان کابوس تواز انجا کـه عشق را بـه طناب داری مـیفروشنداز انجا کـه عشق نفرینی استعشق نفرینی است...چهارشنبه خسته . از 8 صبح که تا 2 بعدازظهر سر کلاس انشا...
Posted in راز on October 17, 2002 07:55 AM
از بـه - آقای امـیرخانی
هوامروز دو که تا کتاب خواندم کـه یکیش "از به"ی آقای امـیرخانی بود. نمـیدانم چه سری درون نوشتن آقای امـیرخانی هست که هر بار کتابی از او مـیخوانم بی اختیـار گریـهام مـیگیرد... شاید داستانـهایش نکات ضعف داشته باشند - و از...
Posted in راز on October 15, 2002 09:14 PM
آرش
هوآرش دوباره زنگ زد. خیلی دوست داشتنیـه. حیف (یـا شاید هم حتما بگم خوشبختانـه)! خیلی درس مـیخونـه – و فقط هم درس مـیخونـه! – تنـها عشقش غیر از درس، فوتباله... بـه قول خودش : اگه همـین فوتبال رو هم بازی...
Posted in راز on October 11, 2002 09:36 AM
زردشتِ صلیب - اخوان ثالث
هواز ترکیبِ "زردشتِ صلیب" درون این شعر اخوان ثالث بدجوری خوشم مـیاید...آن بالاداشتم با ناهار یک دو پیمانـه از آن تلخ، از آن مرگابهزهر مارم مـیکردم؛مزهام لبگزة تلخ و گسِ با همگان تنـهای.پسرک-پسرم-در سِکُنجِ دو ردیفِ قَفَسکهایِ کتاب،رفته بود آن...
Posted in راز on October 2, 2002 06:22 AM
ایرانی
هنمـیدانم درست مـیگویم یـا نـه؟ ولی بـه نظرم " ایرانی" از سیـاوشرایی است. درون جایی از شعر که تا آنجا کـه در خاطر دارم، اینچنین مـیگوید:بلور بازوان بر بند و واكن دو پا بر هم بزن ، پايي رها كن...
Posted in راز on September 27, 2002 02:27 AM
استاد
هوهمـین الان "آرش" – از دانش آموزام کـه الان سال دوم دبیرستانـه – زنگ زد. پسرِ خیلی آقاییـه. نیمساعت دردِ دل کرد و از معلماش گفت و خاطره ها... از مسابقه های ورزشی سازمان و مشاورشون و بقیـه بچه ها...
Posted in راز on September 26, 2002 07:16 PM
هوبندِ پایـانی این شعر را
هوبندِ پایـانی این شعر را بسیـار مـیپسندم: زمـین تهیست ز رندان...دیباچهبخوان بـه نام گلِ سرخ، درون صحاری شبکه باغها همـه بیدار و بارور گردندبخوان، دوباره بخوان که تا کبوتران سپیدبه آشیـانة خونین دوباره برگردندبخوان بـه نام گل سرخ، درون رواق سکوتکه...
Posted in راز on September 23, 2002 06:34 PM
گزارش سفر تفرش - 3
هوجمعه – 22/شـهریورماه/1381امروز، آخرین روزِ اقامتمان درون تفرش است. قبل از صبحانـه خوردن قرار مـیگذاریم کـه حتماً روستای "تا" – زادگاهِ نظامـی – را ببینیم. پایین مـیاییم که تا چیزی بخوریم. همانجا تاکسی مـیگیریم و به "تا" مـیرویم. بـه روستا که...
Posted in راز on September 21, 2002 09:58 PM
گزارش سفر تفرش - 2
هوپنجشنبه – 21/شـهریورماه/1381صبح به منظور صبحانـه پایین مـیرویم. آقای فضلی – مدیر و همـه کارة هتل – مرد بسیـار شوخی است. کمـی با او حرف مـیزنیم. به منظور دیدنِ شـهر از هتل خارج مـیشویم. برنامة مشخصی به منظور گردش نداریم. اول از همـه...
Posted in راز on September 21, 2002 08:16 PM
گزارش سفر تفرش - 1
هوچهارشنبه – 20/شـهریورماه/1381ساعت 4 عصر بـه پایـانـه غرب رسیدیم و منتظر ماندیم که تا راننده اتوبوس آمد و سوار شدیم. نظم و ترتیبی درون کار نبود و شمارة روی بلیطها تزئینی بودند. راننده بـه دلخواهِ خود مسافران را جای داد.در عصر...
Posted in راز on September 19, 2002 10:36 AM
جمعه، از تفرش برگشتم... سفر
جمعه، از تفرش برگشتم... سفر بسیـار خوبی بود و حاصل آن گزارشی از سفر....هوسه شنبه – 19/شـهریورماه/1381مـیخواهم بـه زیـارت بروم؛ بـه "تفرش". سفر تفرش –حقاً – سفر زیـارتی است. چه، مزارِ پیـامبری آنجاست؛ اگر نگوییم عبادتگاه خُدایی و بحق که...
Posted in راز on September 18, 2002 10:19 PM
دوشعر خوشبینانـه (!) از ناظم
دوشعر خوشبینانـه (!) از ناظم حکمت (1902-1963) - ترجمـه احمد پوریخوشبینیشعرهایی مـینویسمچاپ نمـیشونداما خواهند شد.در انتظار نامـهای هستمبا نویدی درون آنشاید روز مرگم بـه دستم رسداما خواهد رسید.نـه پول، نـه دولتدنیـا تحت سلطه انسانشاید صد سال دیگراما قطعاً چنین خواهد...
Posted in راز on September 11, 2002 10:15 AM
هاز مشـهد آمدم. بـه تفرش
هاز مشـهد آمدم. بـه تفرش مـیروم. خبری نیست؛ جز اینکه دیروز اول دفتر امـیرحسین را گم کردم و بعد سررسیدنامـه و دفترچه خودم را. امروز صبح هم رفتم دانشکده و دکتر سرایی و دکتر سالارزاده را دیدم. بـه وبلاگم هم...
Posted in راز on September 11, 2002 10:04 AM
هامروز دکتر کاوه آمد و
هامروز دکتر کاوه آمد و خروس لاری را مداوا کرد. این خروس لاری، حتماً قبلاً خیلی غیور و جنگی بوده. یک چشمش را درون جنگ از دست داده و پایش زخمـی هست و از همـه بدتر درون اش –...
Posted in راز on September 1, 2002 10:57 PM
هوشاید به منظور شما هم پیش
هوشاید به منظور شما هم پیش آمده باشد؛ی از شما سوالی مـیپرسد و شما هم درون پاسخ او چیزهایی مـیگویید. بعداً، فکر مـیکنید و با خود مـیگویید: این اراجیف چی بود من گفتم؟ سوال طرف اصلاً چیز دیگه ای بود...این...
Posted in راز on September 1, 2002 10:56 PM
ه"فرهاد" مُرد...مسخ (آینـهها) - ترانـه:
ه"فرهاد" مُرد...مسخ (آینـهها) - ترانـه: اردلان سرفراز - صدا: فرهادمـیبینم صورتمو تو آینـهبا لبی خسته مـیپرسم از خودماین غریبه کیـه از من چی مـیخواد؟اون بـه من یـا من بـه اون خیره شدمباورم نمـیشـه هرچی مـیبینمچشامو یـه لحظه رو هم مـیذارمبه...
Posted in راز on September 1, 2002 10:04 AM
ه"فرهاد" هم مُرد... مثل همـه
ه"فرهاد" هم مُرد... مثل همـه کـه مـیمـیرند."نجواها" - ترانـه : شـهیـار قنبری - صدا: فرهادرُستنیـها کم نیستمن و تو کم بودیمخشک و پژمرده و تا روی زمـین خم بودیمگفتنیـها کم نیستمن و تو کم گفتیممثل هذیـان دم مرگ از آغاز...
Posted in راز on September 1, 2002 09:16 AM
هو"نیما" را دوست مـیدارم [بماند
هو"نیما" را دوست مـیدارم [بماند چرا...] و شعر "در نخستین ساعت شب" را هم. گرچه – آنطور کـه دکتر باستانی گفته –ی را درون لایـه های انبوهِ مرگ اندودِ دیوار چین مدفون نکرده اند؛اما غم زن چینی را -که...
Posted in راز on August 28, 2002 09:55 PM
هو"کریستین بوبن" درون "حضور ناب"
هو"کریستین بوبن" درون "حضور ناب" نوشته کـه : ما هرگز نمـیتوانیم درون مقابل مصیبت ازانی کـه دوست داریم حمایت کنیم؛ مدتها طول کشید که تا توانستم واقعیتی بـه این سادگی را درک کنم. آموختن همـیشـه تلخ هست و گران تمام...
Posted in راز on August 17, 2002 11:12 AM
ه... دنیـا بزرگه، اما اینجا
ه... دنیـا بزرگه، اما اینجا چقدر کوچیکه!این جمله "انجمن شاعران مرده" کـه از قول "تاد اندرسن" شاگرد تازه وارد دبیرستان "ولتون" درون مورد مدرسه بیـان مـیشود، سخت تحت تاثیر قرارم مـیدهد. "انجمن شاعران مرده"، همان تغییری هست که نیـازمند آنیم....
Posted in راز on August 5, 2002 02:20 PM
هوگردهمایی دبیران ادبیـات مدارس سمپاد
هوگردهمایی دبیران ادبیـات مدارس سمپاد - پژوهشگاه شـهید بهشتی - سه شنبه برایم جالب بود بدانم دیگر معلمـین سمپاد کـه اکثراً سن و سالی دارند و خیلیـها استخدام رسمـی آموزش و پرورش هستند چه جور فکر مـیکنند. دیروز من و...
Posted in راز on July 31, 2002 09:49 AM
هو"یـهوه" گفت: بارانم را بر
هو"یـهوه" گفت: بارانم را بر سر یـارانم مـیبارانم و آفتاب را تنـها بر سر خوبان مـیتابانم؛ آنان کـه مرا دوست مـیدارند. اگر خوبان و مژمنان نبودند، از آفتاب و باران خبری نبود. خدای "پدر" گفت: باران را – یکسان –...
Posted in راز on July 26, 2002 10:18 AM
هوپس از پایـان کتاب "گزارش
هوپس از پایـان کتاب "گزارش بـه خاک یونان" اعتقاد من بـه کازانتزاکیس بزرگ بیشتر و بیشتر شد. مرد بزرگ و شکاکی کـه یک لحظه از تجربه و آزمون افکار جدید و اندیشـه های گوناگون و گاه متضاد هیچ هراسی به...
Posted in راز on July 26, 2002 10:18 AM
هو"یـهوه" گفت: ملکوتم خاص مؤمنان
هو"یـهوه" گفت: ملکوتم خاص مؤمنان رسالتِ فرستاده ام – موسای عمران – است. تنـها بندگان راستین قومم، ملکوت مرا درک خواهند کرد.خدای "پدر" گفت: بـه ملکوت خداوندی همـه راه دارند. درون درگاه من از همـه اقوام و نژادها خواهند بود....
Posted in راز on July 25, 2002 03:29 PM
هدیشب یکی از بچه های
هدیشب یکی از بچه های اول دبیرستانی – کـه قبلاً من معلمشان بودم - زنگ زد و برای امروز قرار سینما گذاشت: عشق، نان و موتور 1000 (یـا چیزی شبیـه این) فیلم مسخره جالبی بود! ولی نکته ای کـه وجود...
Posted in راز on July 25, 2002 03:26 PM
هو"یـهوه" گفت: فرمان من یکی
هو"یـهوه" گفت: فرمان من یکی است؛ این فرمان را هر مرد دانایی مـیپذیرد و هر عقل سلیمـی آنرا با خود همراه مـی یـابد: با دوستان خود دوست و با دشمنانتان دشمن باشید.خدای "پدر" گفت: فرمانت خوشایند عقلهاست. اما فرمان من...
Posted in راز on July 24, 2002 10:02 AM
هو"یـهوه" آدمـیان را خطاب کرد:
هو"یـهوه" آدمـیان را خطاب کرد: بندگان من! اسیران هوای نفس! گنـهکاران! بترسید و اگاه باشید کـه فردای قیـامت شما را بـه عذابی الیم دچار خواهم کرد؛ عذابی چنان شدید کـه روزی هزاران بار آرزوی مرگ کنید. خدای "پدر" رو به...
Posted in راز on July 21, 2002 05:33 PM
هو(2)+ هزاران سال پیش از
هو(2)+ هزاران سال پیش از این، هرگاه مردان قبیله ام آذرخشی مـیدیدند، پی بـه خشم خدایـان مـیبردند. همـه بـه سرعت گردِ هم مـیامدند و شورا مـید که تا قربانی – هر چند حقیر و ناچیز – بـه پیشگاه خدایـان تقدیم کنند...
Posted in راز on July 21, 2002 02:11 PM
هاز: شـهر قصهآره، داشتیم چی
هاز: شـهر قصهآره، داشتیم چی مـیگفتیم؟ بنویس:ما رو دیوونـه و رسوا کردی. حالیته؟ما رو آواره صحرا کردی. حالیته؟آخه مام واسه خودمون معقول آدمـی بودیم.دست کم - هرچی کـه بود- آدم بی غمـی بودیم. حالیته؟سر و سامون داشتیم. و کاری...
Posted in راز on July 19, 2002 11:49 AM
حق(1)+ هزاران سال پیش از
حق(1)+ هزاران سال پیش از این، درون قبیله ام بامدادان - قبل از سپیده دم - ، ولوله ای برپا مـیشد. مردان قبیله، ساعتی پیش از طلوع خورشید برمـیخاستند و به سرعت خود را بـه بلند ترین تپه ده مـیرساندند....
Posted in راز on July 19, 2002 10:42 AM
هو[] پنجشنبه آخر ماه –
هو[] پنجشنبه آخر ماه – پژوهشگاه شـهید بهشتی – کارسوق ادبیـات معاصر و چهارمـین شب شعر سمپادپریروز با تماس رضا فهمـیدم کـه برنامـه ای با عنوان "کار سوق ادبیـات معاصر" درون پژوهشگاه شـهید بهشتی برگزار مـیشود. چند نفری را از...
Posted in راز on July 19, 2002 10:41 AM
هو"یـهوه" گفت: فرستاده من –
هو"یـهوه" گفت: فرستاده من – موسی – درون جوانی مردی قبطی را کشت و از حق قومش دفاع کرد. او افتخار من است؛ نشان قدرت و خشم من بر زمـین. اما فرستاده تو؟ خدای "پدر" گفت: فرستاده من – عیسای...
Posted in راز on July 17, 2002 07:51 PM
هاز هر چی نمایندگی مجاز
هاز هر چی نمایندگی مجاز بیزارم!...
Posted in راز on July 16, 2002 07:38 PM
ههمـه جای جهان ضمانت (گارانتی)
ههمـه جای جهان ضمانت (گارانتی) و خدمات بعد از فروش (وارنتی) رو به منظور این مـیذارن کـه اگه احیـاناً وسیله ای کـه صد جور تست کمپانی رو پاس کرده بـه دلایلی خراب بود یـا خراب شد، خریدار از نظر مالی مغبون...
Posted in راز on July 16, 2002 07:36 PM
هواین روزها مغزم پر است
هواین روزها مغزم پر هست از "یـهوه" و "پدر" و "روح القدس" و "عهد عتیق" و "عهد جدید"( و از همـه بیشتر انجیل متی) ، "مسیح" و "مریم" و "ارمـیا" و "زکریـا" و "یحیـای تعمـید دهنده" و "ملکوت آسمان" و...
Posted in راز on July 15, 2002 11:19 AM
هو"یـهوه" گفت: تو از سرِ
هو"یـهوه" گفت: تو از سرِ سیری حرف مـیزنی. نمـیدانی فقر چیست؟ آوارگی و سرگردانی کدامست؟ درد را نمـیشناسی. تنـها قوم من آوارگی و فقر و رنج را شناخت. قوم آواره من - بنی اسرائیل.خدای "پدر" گفت: با من از رنج...
Posted in راز on July 15, 2002 01:51 AM
هو"یـهوه" گفت: صد لعن و
هو"یـهوه" گفت: صد لعن و نفرین بر جسم و بدن کـه روح را از یـاد من – آفریدگار، قدر قدرت – غافل مـیسازد و اسباب آتش داغ دوزخ را فراهم. خدای "پدر" گفت: درود بر جسم پاک. این معبد یـاد...
Posted in راز on July 15, 2002 01:44 AM
ه"یـهوه" گفت: اگری یکی
ه"یـهوه" گفت: اگری یکی از دندانـهایت را شکست، همـه دندانـهایش را بشکن.خدای "پدر" گفت: اگر بر صورتت سیلی زدند، آنسوی دیگر صورتت را پیش بیـاور که تا بزنند....
Posted in راز on July 13, 2002 05:12 PM
هودلبرکم! خیـالاتم همـه واهی بود.
هودلبرکم! خیـالاتم همـه واهی بود. حتما از آغاز مـیدانستم... درون پایـان راهی دشوار؛ دشوار و طولانی بـه تو رسیدم. آغوش گرم تو، درون نظرم بهشت بود؛ ایستگاه پایـانی این راه دشوار. تو را از بعد آخرین پیچ مسیر دیدم و...
Posted in راز on July 13, 2002 10:33 AM
هو- هنگامـیکه جلوی دروازههای بهشت
هو- هنگامـیکه جلوی دروازههای بهشت حاضر مـیشوی و باز نمـیشوند، با کوبه دقالباب مکن. تفنگت را از دوشت برگیر و آتش کن.- فکر مـیکنی کـه خدا با این کار مـیترسد و درها را باز مـیکند؟- نـه، پسر هراسان نمـیشود. اما...
Posted in راز on July 13, 2002 12:09 AM
حقپیش از آنکه دلبرم شویتقویمـها
حقپیش از آنکه دلبرم شویتقویمـها بودندبرای شمارش تاریخ:تقویم هندوهاتقویم چینی هاتقویم ایرانیتقویم مصریـان[]پس از آنکه دلبرم شدیمردم مـی گفتند:سال هزار پیش از چشمانشو قرن دهم بعد از چشمانشبخشی از شعر پیش از چشمان تو تاریخی نبود؛ نزار قبانی؛ موسی بیدج...
Posted in راز on July 8, 2002 09:24 PM
هآدمـها به منظور اثبات راستی و
هآدمـها به منظور اثبات راستی و صداقت حرفشان بـه هر کاری دست مـیزنند. از جمله اینکه قسم مـیخورند. اما نـه بـه یک شکل و با یک کلام. آنـها بـه شکلهای مختلف قسم مـیخورند: بعضی مـیگویند " بـه ولای علی"؛ بعضی دیگر...
Posted in راز on July 7, 2002 10:24 PM
هخانواده خانوم مرغه از هم
هخانواده خانوم مرغه از هم پاشید! سه که تا از جوجه هاش رو کلاغ برد... یکی بـه مرگ طبیعی درون گذشت. شوهرش را سر بد... و فقط خودش موند و دو که تا جوجه... دیدیم اینجوری نمـیشود! بعد رفتیم "مولوی"، "کوچه مرغی"......
Posted in راز on July 7, 2002 12:36 AM
حقزمان نجات کامل و سازش
حقزمان نجات کامل و سازش کامل فراخواهد رسید؛ زمانیکه آتش دوزخ خاموش خواهد شد و شیطان - پسرِ عیـاش - بـه آسمان صعود کرده، با چشم اشکبار دست "پدر" را خواهد بوسید. او فریـاد خواهد زد: "من گناه کرده ام!"...
Posted in راز on July 7, 2002 12:24 AM
حقهمزمان با "گزارش بـه خاک
حقهمزمان با "گزارش بـه خاک یونان" درون حال مطالعه کتاب "یونگ و سیـاست" اثر "ولودیمـیر والتر اوداینیک" و ترجمـه "علیرضا طیب" (نشر نی) هستم. یونگ روانشناس سرشناسی هست که بیشتر او را با دیدگاههای تعمـیم یـافته فرویدی (از فرد به...
Posted in راز on July 5, 2002 01:56 AM
حقچند دقیقه پیش، بخش خبری
حقچند دقیقه پیش، بخش خبری ساعت 14 سیما، یکی از اساتید نمونـه کشور درون سالتحصیلی 80-81 را معرفی کرد؛ گویـا اسمشان دکتر رحیمـی راد بود. از دانشکده شیمـی دانشگاه فردوسی مشـهد. نکته جالب برایم این بود کـه وقتی درون مصاحبه...
Posted in راز on July 4, 2002 02:38 PM
حقبانگ گردشـهای چرخ هست اینکه
حقبانگ گردشـهای چرخ هست اینکه خلقمـی سرایندش بـه تنبور و به حلقمؤمنان گویند کآثار بهشتنرم گردانند هر آواز زشتما همـه اجزای آدم بوده ایمدر بهشت آن لحنـها بشنوده ایم...
Posted in راز on July 4, 2002 10:29 AM
هوخشک چوبی، خشک سیمـی، خشک
هوخشک چوبی، خشک سیمـی، خشک پوستاز کجا مـی آید این آوای دوستگفته بود. مـیدانستم. همـین کـه سه تار را برداشتم، پرده "رِ" را گرفتم. گفته بود. پرده "رِ" عجیب از خود بیخودش مـیکرد. لازم نبود، گوشـه ای بزنی. آوازی بخوانی...
Posted in راز on July 4, 2002 10:28 AM
همرغ و خروس و جوجه
همرغ و خروس و جوجه هاشون خیلی بامزه شدن. جوجه ها مرغه بالا مـیرن و حال مـیکنن. بزور خودشون رو مـیچپونن زیر شکم مادرشون. خروسه هم گاهی آروم و صبور وا مـیسته پیش زن و بچه اش و...
Posted in راز on July 3, 2002 10:20 PM
هوگاهی اوقات دلم مـیخواد بنویسم.
هوگاهی اوقات دلم مـیخواد بنویسم. اما همـین کـه تصمـیم مـیگیرم بنویسم – فرقی نمـیکند، یک صفحه متن، چهار خط گفتگو، سه سطر تک گویی یـا چند بیت شعر – منصرف مـیشوم. پیشترها اما اینطور نبود. بی ادبی مـیشود؛ اسهال قلم...
Posted in راز on July 3, 2002 10:06 PM
حقگوارسکی درون "دنیـای کوچک دون
حقگوارسکی درون "دنیـای کوچک دون کاملیو" دنیـای بزرگی از پاکی و صداقت و صفای روستایی آدمـها را نقش کرده؛ "دون کامـیلو" کشیش کاتولیک و ورزیده قصبه، رقیب سیـاسی شـهردار کمونیست "پهپونـه" است. اما هر دو روستاییند و همـین، داستانـها را...
Posted in راز on July 2, 2002 05:31 PM
هوهوشنگ ابتهاج (سایـه) شاعر را
هوهوشنگ ابتهاج (سایـه) شاعر را خیلی مـیپسندم. مخصوصاً "سیـاه مشق"هایش کـه شعرهای قدیمش هستند. درون مـیان تمام ابیـات سایـه، این بیت عجیب سر ذوقم مـیاورد: نشود فاشِی آنچه مـیان من و تستتا اشارات نظر نامـه رسان من و تستوقتی...
Posted in راز on July 2, 2002 04:08 PM
هروز بعد طرفهای شام به
هروز بعد طرفهای شام بـه بندر رفتم. گو اینکه از قبل چنین نقشـه ای نداشتم. وارد مـیخانـه شدم کـه پاتوق ماهیگران بود. سفارش دادم. نمـیدانستم غمگین و خشمناکم یـا خوشحال. همـه چیز - مـیمون، آسمان ستاره باران، خدا، منزلت...
Posted in راز on July 2, 2002 03:32 AM
هوآشنایی من با نیکازانتزاکیس
هوآشنایی من با نیکازانتزاکیس بـه سالهای دبیرستان برمـیگردد؛ آزادی یـا مرگ؟، زوربای یونانی، مسیح باز مصلوب، آخرین وسوسه مسیح و گزارش بـه خاک یونان را دوست دارم. دوباره و بعد از گذشت سالها دارم "گزارش بـه خاک یونان" را...
Posted in راز on July 1, 2002 07:23 PM
هآخه لامصبا! ما رو تا
هآخه لامصبا! ما رو که تا تهش بکشین بالا! زجر مـیکشم از اینجوری پا درون هوا موندن!...
Posted in راز on June 27, 2002 03:04 PM
هودر غم ما روزها بیگاه
هودر غم ما روزها بیگاه شدروزها با سوزها همراه شدبا نخی بـه مبداء هستی وصلیم. درون زندگیمان گاهی نخ را اندکی بالا مـیکشند و بعد از مدتی رها مـیکنند. بالاخره روزی فرا مـیرسد کـه نخ را به منظور همـیشـه که تا انتها...
Posted in راز on June 27, 2002 02:37 PM
هودیروز با تاکسی بـه سمت
هودیروز با تاکسی بـه سمت حسن آباد مـیرفتم. درون چهارراه عزیزخان، مردی منتظر تاکسی بود. وقتی از کنارش عبور کردیم، گفت: "اول بهشت!"...
Posted in راز on June 27, 2002 02:25 PM
هامروز را هم درون "آگاهی"
هامروز را هم درون "آگاهی" و "شـهرک" گذراندم. و البته بعدش با فرهاد و البته با استاد! داشتم فکر مـیکردم کـه من کـه الان بیست و دو سه سال دارم، کدامـیک از ادارت دولتی را سر زدهام و به کار...
Posted in راز on June 25, 2002 06:55 PM
هویک روزِ خسته کننده در
هویک روزِ خسته کننده درون "شـهرک آزمایش" و "آگاهی شاپور" (آنقدر خسته ام کـه نایِ نوشتن ندارم!) و یک روزِ بـه همان اندازه خوب و نشاط آور درون خدمتِ دوستان... خوشحالم کـه هر روز بزرگتر مـیشوم....
Posted in راز on June 24, 2002 08:07 PM
حقامروز، آخرین خاطره "اخوان ثالث"
حقامروز، آخرین خاطره "اخوان ثالث" از "شـهریـار" را (که اخوان درون بیمارستان مـهر بـه دیدار شـهریـار مـیشتابد) برایی خواندم و دیدم کـه اشک مـیریزد......
Posted in راز on June 23, 2002 08:37 PM
هوسخن رنج مگو؛ جز سخنِ
هوسخن رنج مگو؛ جز سخنِ گنج مگوور ازین بی خبری؛ رنج مبر؛ هیچ مگو"مولوی" این بیت را درون غزل معروفش بـه مطلع "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو" گفته. بزرگی مـیگفت : اصل بر خوبی هست و هرچه جز...
Posted in راز on June 23, 2002 08:28 PM
ه"تنـهایی خیلی خوبه؛ ولی به
ه"تنـهایی خیلی خوبه؛ ولی بـه اندازهاش. تنـهایی آدم رو بزرگ مـیکنـه ولی اگه از اندازه بگذره انسان نابود مـیشـه."...
Posted in راز on June 23, 2002 07:57 PM
هبرام خیلی جالب بود وقتی
هبرام خیلی جالب بود وقتی دیشب خبر زندانی شدن دومـین پسر رییس جمـهور کره بـه اتهام فساد مالی رو شنیدم. درست درون بحبوبه شادی برد درون فوتبال و رسیدن بـه یک جهارم نـهایی، این خبر رو مـیدن. واکنش مردم چیـه؟...
Posted in راز on June 23, 2002 07:54 PM
هوامشب با پسرعموها و پسر
هوامشب با پسرعموها و پسر ها رفتیم بیرون. خوش گذشت. یـادم مـیاد کـه چن وقت پیش نوشتم کـه "پدر و مادر و دوست و رفیق یعنی کشک! آدم خیلی تنـهاست" بااینکه هنوز هم سر حرفم هستم، ولی امروز فهمـیدم که...
Posted in راز on June 22, 2002 10:46 PM
حقراستی یـادم آمد کـه زلزله
حقراستی یـادم آمد کـه زلزله زنجان و رودبار دقیقاً 12 سال پیش چنین روزهایی بود. گمانم درست وسط جام 1990 ایتالیـا! هیچ یـادم نمـیرود کـه و شوهرام به منظور ختم برادر شوهرام - کـه در حادثه رانندگی فوت شده بود-...
Posted in راز on June 22, 2002 12:29 PM
هوسلام، دایی ای والله، ای
هوسلام، دایی ای والله، ای والله، این لقمـهای کـه تو، تو سفره ما گذاشتی – وگرنـه من کجا و شیراز کجا، سر تو درد نیـارم دایی، این دل لانتوری خودشو باخته، دایی با توام، پاک آق مرتضی افتاده تو هچل،...
Posted in راز on June 21, 2002 08:53 PM
حقخوبانِ گندمگونـهیچ از این خوبانِ
حقخوبانِ گندمگونـهیچ از این خوبانِ گندمگون نصیبِ ما نشدما سیـهبختان مگر اولادِ آدم نیستیم؟!- ادهمِ ترکمان (قرن 11)...
Posted in راز on June 21, 2002 07:27 PM
هپسر عموهایم یکهفتهای مـیشود که
هپسر عموهایم یکهفتهای مـیشود کـه از آمریکا آمدهاند. اول کـه آمدند هیچ احساس قرابت و نزدیکی با آنـها نمـیکردم و گمان مـیکردم هیچ فضای مشترکی به منظور گفتگو نداریم. اما دیروز را کـه کاملاً با آنـها گذراندم (و از جمله اینکه...
Posted in راز on June 21, 2002 07:21 PM
هورانندگی درون بزرگراه خلوت بسیـار
هورانندگی درون بزرگراه خلوت بسیـار لذتبخش است؛ "نیـایش" و "رسالت غرب" از همـه بهترند. مخصوصاً اگر ظهر خلوت پنجشنبه باشد؛ معمولاً به منظور رسیدن بـه فرودگاه از "رسالت غرب" بجای شیخ فضل الله استفاده مـیکن....
Posted in راز on June 20, 2002 04:01 PM
رازی کـه به غیر نگفتیم
رازی کـه به غیر نگفتیم و نگوییمبا دوست بگوییم کـه او محرمِ راز است- حافظامامزاده اسماعیل، جای خوب خداست. آنجا، با خودم مـیگویم "سرِ خدا اینجا خلوتتره!" آهسته وضو مـیگیرم. دم درون کفشـهایم را درون مـیآورم. وارد مـیشوم و به...
Posted in راز on June 20, 2002 01:06 AM
هوامروز، 29 خرداد سالگرد درگذشت
هوامروز، 29 خرداد سالگرد درگذشت دکتر شریعتی است. یکی از قشنگترین نماهایی کـه اغلب روزهای بهار و تابستان مـیبینم، گنبد "حسینیـه ارشاد" هست که از بعد پیچی درون خیـایـان شریعتی یکباره بدید مـیآید.دکتر شریعتی را بیشتر از زبان دیگران شنیدهام...
Posted in راز on June 20, 2002 01:05 AM
همن نگویم خدمتِ "زاهد" گزین
همن نگویم خدمتِ "زاهد" گزین یـا "مـیفروش"هرکه خوشحالت کند؛ درون خدمتش چالاک باش- مجذوبِ تبریزینمـیدانم کجا خواندهام و کدام یکِ اهالی صوفیـه بود کـه بر پای دزدِ بر دار بوسه زد و وقتی حیران پرسیدند؛ گفت : "در پیشـه خود...
Posted in راز on June 20, 2002 01:02 AM
هوذوق مستی ذوق مستی از
هوذوق مستی ذوق مستی از حضور خسروی بالاترستدولت بال هما درون سایـه تاک هست و بس ذوق مستی اولی دارد ولی بی آخر استخوش بود از ابندا که تا انتها دیوانگی- صائب...
Posted in راز on June 18, 2002 11:20 AM
هودِ رفیق من! ما وایسادیم؛
هودِ رفیق من! ما وایسادیم؛ تو رفتی...ما نخوندیم؛ تو خوندی...ما عینِ یـه جزیره بی موندیم؛ تو با همـه جولتو از آب کشیدی...آخرش چی شد؟ تو اونجا نشستی و ما اینجادِ! باوفا! رفیقمـی، نوکرتم! که تا جونم دارم پات وامـیسم......
Posted in راز on June 17, 2002 04:04 PM
هوچقدر خوب بود اگر تکلفِ
هوچقدر خوب بود اگر تکلفِ کلمات و سدِ واژگان وجود نمـیداشت!امروز گفتم: حافظ، عارف بوده.گفت: عارف یعنی چی؟ چرا نمـیگذاری حافظ همانی باشد کـه بوده... چرا با این واژهها بین ارتباطت با حافظ سد ایجاد مـیکنی. حافظ فوقش آدم بوده؛...
Posted in راز on June 16, 2002 09:24 PM
هوذوق مستیخار ارچه جان بکاهد،
هوذوق مستیخار ارچه جان بکاهد، گل عذر آن بخواهدسهلست نلخی مـی درون جنبِ ذوق مستیزُهره سازی خوش نمـیسازد مگر عودش بسوختندارد ذوق مستی، مـیگساران را چه شد؟...
Posted in راز on June 16, 2002 09:19 PM
هوکاش مـیشد زیر دوش
هوکاش مـیشد زیر دوش رفت؛ آب را باز کرد؛ همـه دردها را شست؛ همـه غمـها را پاک کرد و از تمام گناهان منزه شد....
Posted in راز on June 15, 2002 10:03 PM
هبهتر از آنچیزی بود که
هبهتر از آنچیزی بود کـه مـیندیشیدم......
Posted in راز on June 15, 2002 10:01 PM
هوشبِ تاریکِ تاریک، یک دو
هوشبِ تاریکِ تاریک، یک دو چراغ روشن کوچه بعد کوچه ها... مستِ مست، تلو تلو خوران، زیر نم نمِ باران، بارانِ پاییزی... که تا خودِ صبح، بی هیچ سخنی، پای پیـاده... صدای گرم اذان، مسجدِ امامزاده... دو رکعت نماز... بارانِ چشمان...
Posted in راز on June 15, 2002 01:18 AM
هچه مـیشد ما هم مانند
هچه مـیشد ما هم مانند حافظ از مـی ازلی مـینوشیدیم و سرمست ابدی مـیشدیم؟...
Posted in راز on June 14, 2002 03:10 PM
هنمـیدانم تجربه دیروز درون آیینـه
هنمـیدانم تجربه دیروز درون آیینـه ورزانِ دماوند را چگونـه حتما تعبیر کرد؟ تعبیرهای مختلفی درون ذهنم است... اما نمـیدانم درون ذهن استاد چه مـیگذشت و اصلاً چه منظور و هدفی را دنبال مـیکرد؟ آیـا بعداً کـه یـادش مـیاید چه کرده...
Posted in راز on June 14, 2002 03:00 PM
حقشد ز غمت خانـه سودا
حقشد ز غمت خانـه سودا دلمدر طلبت رفت بـه هرجا دلمخاک رهش گشتم و آخر ز بخترفت براین گنبد مـینا دلمدر طلب زهره رُخ ماهرومـینگرد جانب بالا دلمدر طلب گوهر دریـای عشقموج زند موج چو دریـا دلمآه کـه امروز دلم...
Posted in راز on June 13, 2002 07:30 AM
هوبه مـیخانـه آ و صفا
هوبه مـیخانـه آ و صفا را ببینمبین خویش را و خدارا ببینتو درون حلقه مـی پرستان درآکه چیزی نبینی بـه غیر از خدا...
Posted in راز on June 12, 2002 08:28 PM
هامروز حرفایی شنیدم کـه مجبورم
هامروز حرفایی شنیدم کـه مجبورم درون مورد عشق مجازی و حقیقی و اینجور چیزا بیشتر فکر کنم. حتما هنوز فکر کنم.. حرفایی کـه شنیدم خیلی شنیدنی بود:آیـا اصلاً مجازی وجود داره؟ یـه موضوع یـا حقیقته یـا وجود نداره...ایی...
Posted in راز on June 12, 2002 08:14 PM
هامروز وقتی مرغ و خروس
هامروز وقتی مرغ و خروس فرهاد رو باتفاق استاد نگاه مـیکردیم، یـه دفه بفکرم رسید کـه دوتا پا واسه خروس خیلی کمـه! اصلاً ظلمـه کـه خروس دو که تا پا داشته باشـه... مخصوصاً اگه یکیش هم کار نکنـه! بـه نظرم خروس...
Posted in راز on June 12, 2002 08:12 PM
هووقتی بیت (؟) قبلی رو
هووقتی بیت (؟) قبلی رو نوشتم، چیز جالبی بـه ذهنم رسید. بـه نظر مـیاد این بیت - کـه باز هم ترجیع یک ضربیِ تخت حوضیـه - درون راستای مصرع مشـهور سعدی باشـه کـه مـیگه : "عاشقم بر همـه عالم که...
Posted in راز on June 12, 2002 08:53 AM
خلاقیت درون ضربی تخت حوضی!دلبری
خلاقیت درون ضربی تخت حوضی!دلبری دارم بـه ظاهر شیک و پیونوارلیک اندر زشتخویی همچو برج زهر ماراو ز دست من پکر، من از جفای او شکارمـیکنم همچون کلاغ از هجر روی آن نگارقار و قار و قار و...
Posted in راز on June 11, 2002 04:16 PM
ه"یـادگیری یعنی تغییر نسبتاً پایدار
ه"یـادگیری یعنی تغییر نسبتاً پایدار درون رفتار بالقوه بوسیله تجربه یـا تمرین تقویت شده." مدتها بود تعریفِ قشنگ نخونده بودم. بنظرم تعریف یکی از معجزات خلقته. همـیشـه از تعریفها خوشم مـیومد چونکه خیلی خیلی موجزن. درون مورد همـین یک خط...
Posted in راز on June 11, 2002 11:49 AM
هخراب "مـی" بایزیدم کـه گفت
هخراب "مـی" بایزیدم کـه گفت :"به صحرا شدم عشق باریده بود"بیت بالا از پرویز عباسی داکانی - دوست صمـیمـی سهیل محمودی - است. هر قدر از سهیل محمودی بدم مـیاد از این یکی خوشم مـیاد. اما از هر دوی این...
Posted in راز on June 11, 2002 09:35 AM
هاز توضیح فروید درباره رشد
هاز توضیح فروید درباره رشد شخصیت و مراحل سه گانـه آن؛ یعنی نـهاد و خود و اَبَرخود (یـا id و ego و superego) خیلی خوشم مـیاید. مخصوصاً آنجا کـه صحبت از مکانیزمـهای دفاعی مـیکند. بـه نظرم درون زندگی اجتماعی امروز،...
Posted in راز on June 11, 2002 09:10 AM
هسلام من نذر گیسوانتکه از
هسلام من نذر گیسوانتکه از خدا که تا به خاک جاریستبه امتداد لطیف باران بـه ارتفاع غزل غزل نوردر این شب سنگی کدورت []من و سلامـی بـه چشمـهایتکه راز خود را چنان کلیدی بـه دستهای دلم سپردندبه اشکهایت کـه غربت آدمند...
Posted in راز on June 10, 2002 09:44 AM
هبه نظر من هیچ لذت
هبه نظر من هیچ لذت مادی رو نمـیشـه با لذت معنوی عوض کرد. لذت نیم ساعت همصحبت بودن بای کـه دوستش دارم، لذت چند دقیقه درست فکر ، لذت گوش بـه موسیقی زیبا، لذت کتاب خواندن، لذت عبادت...
Posted in راز on June 10, 2002 09:25 AM
هحادثهگفتم کـه چرا دورتر از
هحادثهگفتم کـه چرا دورتر از خواب و سرابی... خواب و سرابیگفتی کـه منم با تو ولیکن تو نقابی... اما تو نقابیفریـاد کشیدم تو کجایی، تو کجاییگفتی کـه طلب کن تو مرا که تا که بیـابی چون همسفر عشق شدی، مردِ سفر...
Posted in راز on June 9, 2002 01:16 PM
همن درد تو را ز
همن درد تو را ز دست آسان ندهمدل بر نکنم ز دوست که تا جان ندهماز دوست بـه یـادگار دردی دارمکان درد بـه صد هزار درمان ندهم - مولوی...
Posted in راز on June 8, 2002 11:21 PM
همن کـه ملول گشتمـی از
همن کـه ملول گشتمـی از نفس فرشتگانقال و مقال عالمـی مـیکشم از به منظور تو- حافظ...
Posted in راز on June 8, 2002 10:48 PM
هومرغِ فرهاد کُرچ شده... مبارکه!
هومرغِ فرهاد کُرچ شده... مبارکه! خودش گویـا 2 که تا تخم گذاشته و خوابیده. ولی آقای پوراحمد رفتن و 10 – 12 که تا تخم دیگه (از هر نوعی – حتی لاری - ) خ و گذاشتن زیر مرغه کـه اگه براش...
Posted in راز on June 8, 2002 07:52 PM
عمران صلاحی [طنزنویسِ گل آقایی
عمران صلاحی [طنزنویسِ گل آقایی و نویسنده ستون مشـهور "حالا حکایت ماست" درون "دنیـای سخن"] درون مصاحبه با "چل چراغ" گفته کـه گاهی اشتباهاتی پیش مـیاد. گویـا یـه بار درون مجلسی آقایی آواز مـیخونده و صلاحی خواسته تشویقش کنـه؛ بجای...
Posted in راز on June 8, 2002 06:54 PM
هوخنک آن قماربازی کـه بباخت
هوخنک آن قماربازی کـه بباخت هرچه بودشبنماند هیچش الا هوس قمار دیگر- مولانا...
Posted in راز on June 8, 2002 06:48 PM
حقمستی"بزن تار کـه امشب باز
حقمستی"بزن تار کـه امشب باز دلم از دنیـا گرفته... بزن تار و بزن تار و بزن تار ... بزن که تا بخونم با تو آواز بی خریدار ... بزن تار و بزن تار..." هایده داره مـیخونـه. مـیگن هایده با عرق مـیچسبه....
Posted in راز on June 8, 2002 12:33 PM
...موهبتی هست زیستن، آریدر زادگاهِشیخ
...موهبتی هست زیستن، آریدر زادگاهِشیخ ابودلقکِ کمانچه کش فوریو شیخِ ای دل ای دل تنبک تبارِ تنبوریشـهری ستارگان گران و زنِ ساق و و ... و پشت جلد و هنرگهواره مؤلفان فلسفه "ای بابا بـه من چه ولش کن"مـهدِ...
Posted in راز on June 7, 2002 12:51 PM
هومک نیل (McNeill) به منظور اینکه
هومک نیل (McNeill) به منظور اینکه نشان بدهد یـادگیری زبان ارنباط کمـی بـه "تقویت" و "تقلید" دارد و بیشتر محصول "فرضیـه آفرینی" خود کودک هست در سال 1966 آزمایشـهایی را انجام داد. نتیجه یکی از این آزمایشـها بسیـار جالب است:کودک:ی...
Posted in راز on June 7, 2002 11:37 AM
دو که تا چشم سیـا داری
دو که تا چشم سیـا داری دو که تا موی رها داریتو اون چشات چیـا داری؟ بلا داری بلا داریدو که تا چشم سیـا داری دو که تا موی رها داریتوی ات صفا داری توی قلبت وفا داریصف عشاق بدبختُ از اینجا تا...
Posted in راز on June 6, 2002 05:25 PM
خالق من او، و او
خالق من او، و او هر دم بـه گوش خلقاز چه مـیگوید چنان بودم، چنین باشممن اگر شیطان مکارم گناهم چیست؟او نمـیخواهد کـه من چیزی جز این باشم.- فروغ...
Posted in راز on June 6, 2002 12:17 AM
امشب بعد از دیدنش تنـها
امشب بعد از دیدنش تنـها یک جمله توانستم بگویم: خيلی آدمـه! و واقعاً همـینطور است... تابحال بهانی کـه مـیگفتند "من استاد معنوی [یـا مرشد یـا چنین چیزی] دارم." مـیخندیدم. ولی امشب باورم شد کـه استاد معنوی دارم. ولی حیف...
Posted in راز on June 6, 2002 12:14 AM
هوشطرنجهمـیشـه خواه تو، همـیشـه
هوشطرنجهمـیشـه خواه تو، همـیشـه مات خواه من!بچین. دوباره مـیزنیم، سفید تو، سیـاه من!ستاره های مـهره و مربعات روز و شبنشسته ام دوباره روبه روی قرص ماه، من!پیـاده را دو خانـه تو و من یکی نـه بیشترهمـیشـه کل راه تو،...
Posted in راز on June 5, 2002 11:01 AM
هوبانوی من!آرزو دارم درون روزگار
هوبانوی من!آرزو دارم درون روزگار دیگریدوستت مـیداشتمروزگاریمـهربانترشاعرانـه ترروزگاریکه شمـیم کتابشمـیم یـاسمنو شمـیم آزادی رابیشتر حس مـیکرد[]آروز مـیکردمکه دلبرم مـیبودیدر روزگار شارل آیزنـهاورو ژولیت گریکوو پل الوارو پابلو نروداو چارلی چاپلینو سید درویشو نجیب الریحانی[]آرزو مـیکردمبا تو شام مـیخوردمشبی درون فلورانسآنجا...
Posted in راز on June 4, 2002 09:19 PM
هوهدايابه او موسیقی ناپیدا را
هوهدايابه او موسیقی ناپیدا را دادندهدیـه ای از زمان کـه به مرور خواهد ایستادزیبایی را بـه او دادند، یک زیبایی مصیبت بارعشق را بـه او دادند، دهشتناکترین هدایـادانش را بـه او دادندآنکه آگاهی بر زیباییـهای زنان جهان فقط یکی از...
Posted in راز on June 4, 2002 07:33 PM
یکی از دانش آموزانم که
یکی از دانش آموزانم کـه سه سال را با هم گذراندیم هفته گذشته نامـه ای برایم نوشت و البته شرایطی هم به منظور خواندن آن گذاشت. وقتی نامـه اش را خواندم سراسر افتخار شدم! خیلی برایم خوشایند بود. کتابی هم هدیـه...
Posted in راز on June 4, 2002 11:04 AM
"شما جوانان بـه دنیـایی وارد
"شما جوانان بـه دنیـایی وارد مـیشوید کـه تحت تاثیر تازگی و گوناگونی آن، فرصتی به منظور اندیشیدن برایتان باقی نمـیماند. ولی زمانی فرا مـیرسد کـه در پرتو واقعیتها ناگهان گذشته با همـه زیباییـهای ناشی از ابهام خود ظاهر مـیشود؛ همچون کنده...
Posted in راز on June 4, 2002 10:57 AM
امشب کلاً حال و حوصله
امشب کلاً حال و حوصله نداشتم... بهتر بگم یکی حالم رو گرفت! شدیداً نگرون حال یـه نفرم... یـه بزرگی کـه دوسش دارم. خیلیـها دوسش دارن غیر از خودش. کوه معرفته ولی نمـیدونـه. یـا نمـیخواد بدونـه. خدایـا! کمکش کن... امشب بعد...
Posted in راز on June 3, 2002 10:36 PM
ايران بـه حد نرخ جانشينی
ايران بـه حد نرخ جانشينی رسيد. گويا درون سخنرانی اخير دکتر عباسی درون نيويورک، دنيا متقاعد شده کـه جمعيت ايران و بطور دقيقتر NRR آن بـه حد جانشیينی رسيده و تا 50 سال آينده و با برطرف شدن گشتاور سنی...
Posted in راز on June 1, 2002 09:34 PM
اين بيت سعدی را خيلی
اين بيت سعدی را خيلی دوست دارم و هميشـه آنرا از خاطر ميگذرانم : سعديا ! نزديک رایِ عاشاقان / خلق مجنونند و مجنون عاقلستاين روزها خيلی سخت هست که انسان از چيزی شگفت زده شود و به چيزی ديگر...
Posted in راز on April 19, 2002 10:06 AM
مردی هست کـه عادت دارد با چتری بر سرم بکوبد - فرناندو سورنتینو
آنقدر بـه سورنتينو علاقه پيدا کرده ام کـه نشستم و اين داستانش را ترجمـه کردم. قبلاً داستان را بـه فارسی خوانده بودم. ولی هر قدر دنبالش گشتم و فکر کردم، نفهميدم کجا بود. بعد خودم ترجمـه اش کردم. اين داستان،...
Posted in راز on April 10, 2002 12:44 AM
هوحالا کـه صحبت از نويسنده
هوحالا کـه صحبت از نويسنده محبوب شد، دلم ميخواهد روزنامـه نگار محبوبم را هم معرفی کنم. بـه نظر من "محمد حسين جعفريان" بهترين گزارشگر جنگی ايران است؛ مخصوصاً وقتی با يار غارش و دوست (-ِ شيميايی اش) "رضا برجی" (بهترين...
Posted in راز on April 9, 2002 05:40 PM
سورنتینوی محبوب من!
هوسورنتينو نويسنده محبوب جديد من؛ بعد از بورخس بهترين آرژانتينی هست که ميشناسم! فرناندو سورنتينوی عزيز! چقدر دير شناختمت!...
Posted in راز on April 7, 2002 06:51 PM
هوصدا و صدای زيبا... صدای
هوصدا و صدای زيبا... صدای اقبال آذر درون پيرسالی، صدای نکيسای پرشور، صدای روحانی سليمان خان اميرقاسمـی وقتی درون دشتی ميخواند : کاروان هرچند يوسف را بارزانی فروخت/ عشق را نازم؛ زليخايش بـه نرخ جان خريد و يا صدای معصوم...
Posted in راز on April 7, 2002 06:41 PM
هوبزودی اميرمسعود عزيز ميايد و
هوبزودی اميرمسعود عزيز ميايد و اينجا را ميبيند... "امير مسعود! خوش آمدی!" راستش را بخواهی سر که تا ته بايگانيش را ميشود درون 10 دقيقه ديد. بعد بيکار نباش. از خودت پذيرايی کن کـه خانـه، خانـه خودت است: خانـه دل....
Posted in راز on April 4, 2002 04:16 AM
هو دوستی تعريف ميکرد که
هو دوستی تعريف ميکرد کـه بازی و کاسبی جديدی درون اطراف ميدانـهای بزرگ شـهر راه افتاده. قمار با سه کارت؛ سه کارتی کـه يکی با ديگری فرق دارد و تو بايد حدس بزنی کـه کداميکی است؟ (البته بعد از حرکات...
Posted in راز on March 3, 2002 07:26 AM
هوچيزای کوچيک شايد سرجاشون نباشـه.
هوچيزای کوچيک شايد سرجاشون نباشـه. اما اون بزرگاش دير و زود مثِ غده ميزنـه بيرون. ناموس فروشی، دزدی از يتيم و بيوه زن، نزولخواری از محتاجِ آبرودار، برا پيرن و ساعت والنگو ی رو تو خلوت بردن و بي سيرت...
Posted in راز on March 3, 2002 07:23 AM
هوخب، ساختن صفحه گاگومان هم
هوخب، ساختن صفحه گاگومان هم شروع شد... اميدوارم چيز خوبی از کار درون بياد. به منظور آينده خيلی فکرها درون سر دارم. اما صد حيف کـه موجود تنبلی هستم. دلم ميخواهد کـه خيلی زود اين تنبلی درمان بشود! (تنبلها اصولا" خيلی...
Posted in راز on January 21, 2002 10:05 PM
هوديشب با فرهاد رفتيم به
هوديشب با فرهاد رفتيم بـه ديدن فيلم گاگومان کـه پسر عموی احسان ساخته. فيلم قشنگی بود درباره زندگی مردی کـه برای دله دزدی، بـه زندان افتاده و تدبير رييس زندان به منظور ازدواج مرد با زن زندانی ديگری و ماجراهايی که...
Posted in راز on January 17, 2002 09:36 PM
هوچند وقت پيش شعری از
هوچند وقت پيش شعری از عبيد خواندم کـه الان عين شعر درون خاطرم نيست. ولی مضمون آن اين بود کـه "تو لازم نيست دعا کنی؛ خدا خودش خوب ميدونـه" ! مضمون جالب داشت. اما ميخواستم درون مورد خودم بگويم که...
Posted in راز on January 15, 2002 06:36 PM
هومدتها بود کـه نمينوشتم. اما
هومدتها بود کـه نمينوشتم. اما امروز داشتم وبلاگهای ديگران را ورق ميزدم و ديدم چقدر حيف هست اگر بـه نوشتن ادامـه ندهم؛ بارها فکر کرده ام کـه هر تکنولوژی با خود مرضی بـه همراه مياورد و مطمئنا" مرضی کـه با...
Posted in راز on January 15, 2002 06:23 PM
هويکشنبه بعد از ظهر... اولين
هويکشنبه بعد از ظهر... اولين يکشنبه ای کـه پيش از غروب بـه خانـه برگشتم! امروز هم علاوه بر دانشگاه خودم بـه دانشگاه علامـه رفتم. دکتر سرايی مرا بـه دکتر سالارزاده معاون آموزشی دانشگاه معرفی کرد و دکتر سالارزاده هم از...
Posted in راز on December 30, 2001 03:51 PM
هوجمعه است. عصر جمعه ای
هوجمعه است. عصر جمعه ای کـه همـه ميگويند دلگير است. امروز نمايش "يک دقيقه سکوت" را ديدم. بسيار ديدنی هست و البته دلگير کننده. توصيه ميکنم درون سالن چهارسوی تياتر شـهر حتما" ببينيدش.بازی بهروز بقايی درون اين نمايش جدا" ديدنی...
Posted in راز on December 28, 2001 09:14 PM
قوقولی قوقو
هويک روز قشنگ ديگر... جالب است. نزديک آپارتمان ما صدای "قوقولی قوقو"ی خروس ميايد. خيلی زيباست... گاه و بيگاه ميخواند و به اين زندگی شـهری و مکانيکی ما شکلی سورئاليستی ميدهد! نميدانم چرا ولی اينجور صداها واقعا" آرامش بخش است....
Posted in راز on December 25, 2001 07:46 AM
تغییر رشته
هوامروز کارهايم خيلی خوب پيش رفت. بـه دانشکده علوم اجتماعی رفتم. يکی از اساتيد را کـه دوست عمويم بود، ملاقات کردم. کلی حال و احوال و تحويل ... از عمويم پرسيد و بعد با هم رفتيم پيش مدير گروه. به...
Posted in راز on December 23, 2001 06:40 PM
داستان اسباب بازيها
هوداستان اسباب بازيهاانيميشن "داستان اسباب بازيهای (2)" چندی پيش از تلويزيون پخش شد. ميگويند درون نسخه اصلی "جسی" درون کنار پنجره و به ياد بچه ای کـه در گذشته صاحبش بود، آوازی ميخواند. (البته اين آواز درون نسخه دوبله...
Posted in راز on December 22, 2001 10:08 PM
پشت اين پنجره ها دل مـیگیره
پشت اين پنجره ها دل ميگيره/غم و غصه دلو تو ميدونیوقتی از بخت خودم حرف مي/چشام اشک بارون ميشـه تو ميدونیعمری غم تو دل زندونيه/دل من زندون داره تو ميدونیـهر چی بهش ميگم تو آزادی ديگه/ ميگه من دوست دارم...
Posted in راز on December 21, 2001 06:57 PM
روز نو
حقيک روز نو. يک شروع تازه. يکی از دوستانم اينروزها حال چندان خوبی ندارد...از نظر روحی بهم ريخته است. اميدوارم هرچه زودتر خوب بشود. بايد کمکش کنم. يا علی مددی!...
Posted in راز on December 19, 2001 06:52 AM
هاتف
هاتف ميگويد: هر شب از افغان من بيدار خلق اما چه سود/آنکه بايد ناله ی من بشنود بيدار نيستدر حريمش بار دارم ليک درون بيرون در/کرده ام جا که تا چو غير آيد بگويم بار نيست...
Posted in راز on December 18, 2001 10:32 PM
تغییر رشته
هوامروزخيلی چيزها معلوم ميشود. بايد بـه دانشکده علوم اجتماعی بروم و با مدير گروه صحبت کنم. اندکی از اين بابت مضطرب هستم. اما بايد ديد چه ميشود. خدا کند کارها خوب پيش برود. باز هم دعايم کنيد......
Posted in راز on December 18, 2001 06:51 AM
تغيير رشته
هودغدغه اين روزهای من تغيير رشته دانشگاهيم است. تغيير رشته آن هم از مـهندسی بـه جامعه شناسی به منظور اطرافيان ثقيل و عجيب است. (و مگر نيست؟!) خيالم از خانواده راحت است. اما آنچه فکرم را مشغول کرده مراحل اداری کار...
Posted in راز on December 16, 2001 09:12 PM
فریدون فروغی
سرگرمـی اين روزهای من درون موسيقی صدای فريدون فروغی مرحوم است. پيش از فوتش نميشناختمش. اما اکنون مدام صدايش (صدای بمش!) درون گوشم است... خون جگر از من ... رنج و عذاب از من ... کار و تلاش از من...
Posted in راز on December 16, 2001 09:08 PM
غير خدا هيچ نديدند...
غير خدا هيچ نديدند...قصد دارم از اين بعد يادداشتها و انديشـه ها و دغدغه های روزانـه ام را درون اين بخش بنويسم... يا علی!...
Posted in راز on December 16, 2001 04:02 PM
[راز: Search Results - pouyan.ws حکایتی از جامی فاضلی نامه مینوشت]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 04 Sep 2018 12:15:00 +0000